«افسانه‌ جزیره‌ کبودان» عنوان اثری است از سمیه سیدیان، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان که این بار با داستان یک گوزن کوچک سراغ مخاطبان این گروه سنی رفته است؛ گوزنی که نسبت به بقیه دیرتر شاخ درمی‌آورد؛ اما وقتی شاخدار می‌شود، یک شاخ دارد و همه از این موضوع در شگفتند. گفت‌وگوی ایبنا با او در باب این اثر و داستان‌های محیط زیستی را در ادامه می‌خوانید:

افسانه‌ جزیره‌ کبودان سمیه سیدیان

این‌روزها خبرهای خوبی از وضعیت محیط زیست کشورمان به گوش نمی‌رسد. حیواناتی که می‌میرند و درخت‌هایی که می‌سوزند و آدم‌های دغدغه‌مندی که فدای طبیعت ایران می‌شوند. بچه‌ها پس از شنیدن این اتفاق‌ها هم‌پای بزرگترها غمگین می‌شوند و دوست دارند کاری انجام دهند. نویسنده‌های کودک و نوجوان چه‌طور می‌توانند این حس آن‌ها را به‌سوی مسیر درستی راهنمایی کنند؟ آیا داستان محیط زیستی گزینه‌ی خوبی برای این کار است؟
از دیر باز تا به امروز، محیط زیست، همیشه دغدغه‌ی انسان‌ها بوده است. هرچند که مسائل مربوط به محیط زیست، در کشورهای پیشرفته بیشتر اهمیت دارد؛ اما جای خوش اقبالی است که بگوییم در چند سال اخیر محیط زیست در ایران، بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته است. این امر گرچه هنوز جای کافی و لازم خود را پیدا نکرده، می‌تواند شروع خوبی برای کارهای زمینه‌ساز در آینده‌ای نه‌چندان دور باشد. محیط زیست، فقط زمینی نیست که برای ما به امانت گذاشته شده تا به نسل‌های آینده تحویل داده شود؛ بلکه زمین به همراه تمام گونه‌های جانوری و گیاهی آن است که به اسارت قدرت و سیاست‌های اشتباه انسانی درآمده‌اند. چهبسا این اتفاقات باعث شوند تا مسیر طبیعی جهان از راه اصلی خارج شود و شاهد نابودی بی‌امان زمین، گیاهان و حیوانات باشیم‌؛ و این به معنای نابودی نسل بشر است.

شما با دغدغه‌ی محیط زیستی‌ای که داشتید داستان نوجوان افسانه جزیره کبودان را نوشتید که بچه‌های بسیاری با آن ارتباط برقرار کردند. آموزش مفاهیم محیط زیستی به کودکان و نوجوانان از طریق ادبیات را چقدر مهم و کاربردی می‌دانید؟
قصه و روایت، از زمان پیدایش ادمیان پدید آمد؛ شاید آتشی که زمان شکار و یا مراسم آیینی روشن می‌شده، بهانه‌ای بوده برای نقل شجاعت‌ها و حماسه‌ها و شکارها. قصه ها اولین و تأثیرگذارترین مفاهیم آموزشی در زندگی کودک و نوجوان هستند. هرچقدر مفاهیم تربیتی و نکات آموزشی به‌صورت غیرمستقیم‌تر بیان شوند، تاثیر ژرف‌تری بر ذهن کودک و نوجوان می گذارند. تا جایی که به دریافت، درک و شهود آن‌ها برسد. اگر مفهوم پاکسازی کوهستان را به‌صورت مستقیم برای کودکان بیان کنیم، در ابتدا ممکن است کمی برایش جالب باشد؛ اما بعد از مدتی فراموشش می‌کند. ما باید نتیجه ی آسیب‌رساندن و آسیب‌دیدن محیط زیست را در قالب داستان‌ها بیان کنیم و تاثیرات آن‌ها را در زندگی انسان‌ها برای کودک و نوجوان نشان بدهیم تا در نهایت آن‌ها با ذهنی آگاه‌تر تصمیم بگیرند که نتیجه رفتار نادرست با محیط زیست، چه فجایعی برای زندگی انسانی به بار می‌آورد.

داستانی که ما روایت می‌کنیم، داستانی نه‌فقط برای نجات زندگی حیوانات و گیاهان؛ بلکه داستانی برای نجات بشریت از وضع موجود است؛ داستانی که بچه‌ها در آن مهر و حیوان دوستی را می‌آموزند.

درباره‌ی جغرافیا و نوع حیوانات موجود در این اثر چه‌مدت تحقیق و مطالعه داشتید؟
وقتی احساس کردم زمانی رسیده تا دریاچه‌ی ارومیه و گونه‌های حیوانی و گیاهی اطراف آن را در داستان افسانه جزیره‌ی کبودان بیاورم، باید ارومیه را می‌شناختم. آن زمان امکان سفر نداشتم؛ چراکه برای ارتباط دقیق با موضوع داستانی، قطعا سفر کامل‌ترین راه است؛ اما من با توجه به منابعی که در اختیار داشتم، از جمله منابع موجود در اینترنت و مقاله‌های تحقیقی، ماه‌ها تحقیق کردم. از جستجو در مورد گونه‌های حیوانی گرفته تا پرندگان و گونه‌های گیاهی، سعی کردم همه را با توجه به نیاز و بستر داستانی رمان «افسانه جزیره کبودان» در این داستان استفاده کنم.

نوشتم و بازنویسی کردم؛ فصل ها را جابه‌جا کردم. نوع روایت و پایان‌بندی را تغییر دادم تا به شکل فعلی رسیدم.

داستان‌های محیط زیستی در سال‌های اخیر در کشور رونق پیدا کرده‌اند و کودکان و نوجوانان بسیاری دوست دارند از طریق این کتاب‌ها درباره‌ی محیط زیست ایران اطلاعات به‌دست بیاورند. دلیل این استقبال از طرف نویسنده‌ها و مخاطبان را چه می‌بینید؟
فرهنگ‌سازی و آماده‌کردن ذهن بچه‌ها برای این که بپذیرند چه کارهایی می‌توانند انجام دهند تا محیط زندگی خودشان را از دست رفتارهای نادرست نجات دهند. قصه همواره راه نجات بشر از اتفاقات تلخ بیرونی بوده است. پس باید کاری ژرف‌تر از قصه برای بچه‌ها انجام داد. باید این قصه‌های به‌اصطلاح محیط زیستی را در زندگی روزانه‌ی بچه ها وارد کرد. نسل جدید، همین کودکان و نوجوان نسل باهوشی هستند. می‌دانند راه نجات و رسیدن به آینده چیست. در همین زمان هم در بیشتر کشورهای پیشرفته دنیا، کودکانی هستند که سردمدار فعالیت‌های مفید محیط زیستی هستند و با جنگل خواران، تخریبگران محیط های طبیعی و... مبارزه می کنند. پس بچه‌ها کسانی هستند که می‌توانیم به خرد و هوش آن‌ها اعتماد کنیم. از آوردن اطلاعات در داستان‌ها نترسیم، اسامی حیوانات ناشناخته، بوم‌های مختلف، گیاهان فراموش‌شده و حتا حیوانات در حال انقراض و... به کمک همه ی بچه‌ها نیازمندند. امروزه دنیای وسیعی از اطلاعات به یمن فضای مجازی در دسترس بچه‌هاست. کمک کنیم تا اطلاعات مفید و جامعی به دست آنان برسد.

نوشتن برای بچه‌ها لذت‌بخش‌تر است یا آدم‌بزرگ‌ها؟
دنیای بچه‌ها لطیف است. زمانی که دنیا سخت می شود؛ آدم‌بزرگ‌ها تلخ رفتار می‌کنند، نوشتن برای بزرگترها را کنار می‌گذارم تا کمی از سیاهی فاصله بگیرم. خودم را در دنیای کودکان و نوجوانان غرق می‌کنم. سعی می‌کنم به دنیایی که آن‌ها دوست دارند در آن زندگی کنند، نزدیک شوم. دنیایی سراسر زیبایی، مهر و الفت میان تمام موجودات، دنیایی که قرار است حتا با کمک بدترین موجودات اتفاق خوبی رقم بزنیم. پس این نگاه خوب و تازه، سرنوشت تازه‌ای را در برابر چشمانِ منِ نویسنده تصویر می‌کند. پس نوشتن از دنیایی که در آن زیبایی و صلح و دوستی حرف اول را می‌زند، قاعدتا خوش‌تر است.


دوست دارید باز هم با هدف یادآوری وضعیت حیوانات و محیط زیست کشور برای بچه‌ها داستان بنویسید؟
بله! چراکه نه؟! دنیایی که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم، از مرز خاکستری هم گذشته، آدم‌ها سخت شده‌اند و این سختی را به فرزندانشان انتقال می‌دهند. دوست دارم کودکان و نوجوانان، از این دنیای سیاه خارج باشند. دلم می خواهد مثل نگهبانی باشم که همیشه مراقبم. در عین نگرانی، بتوانم کاری انجام دهم. کار محیط زیستی دیگری دارم که قرار است به دست ناشر سپرده شود. محیط زیست مسأله دیروز و امروز نیست که بتوان با نوشتن یکی‌دو داستان، احساس کرد که خُب‌؛ حل شده و دیگر نیازی به نوشتن ما در این حوزه نیست. با هر سالی که از آن عبور می‌کنیم و از عمر زمین کاسته می شود، این مسأله نمود بیشتری پیدا می‌کند که ما برای زنده‌ماندن زمین و خودمان چه کار می توانیم انجام دهیم.

در این اثر انسان‌ها حضور نداشتند و شخصیت‌های اصلی حیوانات بودند که حرف می‌زدند و کنش داشتند. نوشتن از زبان حیوانات چقدر با نوشتنِ یک داستان رئال انسانی متفاوت است؟
ساخت دنیایی بر اساس استانداردهای انسانی با توجه به تجربیات، احساسات و مکان‌های مشابه و ... به‌مراتب راحت تر است؛ تا دنیایی ناشناخته که اتفاقات و محتوایی غریب با شخصیت‌هایی متفاوت از شخصیت انسانی دارند. با توجه به بازخوردی که از بچه‌ها گرفته‌ام و همین‌طور تجربه‌ای که به‌واسطه سال ها تدریس در پیش‌دبستانی داشته‌ام، دنیای فانتزی، دنیایی است پر از تجربه‌های تازه و لذت‌های دست‌یافتنی. تجربیاتی که قطعا در دنیای رئال و واقعی دست‌یابی به آن‌ها میسر نیست. برای کودکان و نوجوانان دنیای فانتزی جذابیت ویژه‌ای دارد؛ این که دنیایی وجود دارد که حیوانات تجربیاتی انسانی، چون عشق، شکست، ترس و ... از سر می‌گذرانند، برایشان جالب است. شاید درونیات پنهان خودشان را در رفتارهای درست یا نادرست حیوانات و یا موجودات جادویی می‌بینند و به‌نوعی کودکان و نوجوانان، این دنیای فانتزی را آئینه تمام‌نمایی در برابر خودشان می‌دانند. قطعا نوشتن از زبان حیوان و یا موجودی که قدرت‌های ماورای انسانی دارد، سخت‌تر است. چه وجه انسانی نویسنده، باید بتواند شخصیت ها، مکان ها و ماجراهای متعدد درون ساختار داستان را باور داشته باشد تا بتواند آن‌ها را به مخاطب کودک و نوجوان و یا شاید بزرگسال هم منتقل کند.

باید بتواند دنیایی فراواقعی بر اساس و اصول دنیایی واقعی بسازد؛ در واقع بستری آماده برای روایت داستانی تازه آماده کند.

کتاب افسانه جزیره کبودان هرچند کم اما تصاویری از شکل حیوانات داستان دارد. شما موافق بودید که این اثر تصویر داشته باشد؟ کتاب‌هایی که تصویر دارند چقدر به بچه‌ها برای درک داستان کمک می‌کنند؟
قرار بود داستان برای رده سنی کودک کار شود؛ اما با توجه به صلاحدید ناشر و گنجایش کار، برای گروه سنی نوجوان دوره اول هم مناسب تشخیص داده شد. پس از بررسی‌های متعدد و پیشنهاد من تصمیم بر این شد که برای صفحاتی از فصل‌ها و در واقع برای بزنگاه‌های داستان، صفحه‌ای تصویر سازی شود. البته می‌توانست صفحات بیشتری با تصویر هماهنگ شود؛ اما این دیگر در حوزه‌ی تخصصی ناشر می‌بود. مسلما و قطعا داستان‌هایی مصور و حتا داستان‌های بلند و رمان‌های کودک و نوجوانی که تصویر دارند، حس تخیل و خلاقیت بچه‌ها را بیشتر قلقلک می دهند و باعث می شوند که کودکان و نوجوانان در جهان تصویری خودشان زندگی تازه ای را بیافرینند.

افسانه جزیره کبودان در گفت‌وگو با سمیه سیدیان

​​​اثر جدیدی در دست نگارش یا انتشار دارید؟ اگر برای گروه سنی کودک و نوجوان است، به خوانندگان این گفت‌و‌گو معرفی کنید.
چند کار کوتاه کودک و رمان کودک و نوجوان زیر چاپ است که بیشتر آن‌ها هم در دنیای فانتزی اتفاق می‌افتند.
رمان «الهه خاموش معبد» که سال 98 در نشر علمی و فرهنگی منتشر شد و همان سال برگزیده کتاب سال البرز هم شد، رمان فانتزی دیگری است برای نوجوانان، با موضوع نبرد خیر و شر و قدرت‌نمایی نفس جتا در وجود دختر یا پسری نوجوان که با بهره‌بردن از اسطوره‌های ایرانی و قهرمان‌های تاریخی ایران تالیف کرده‌ام.
رمان نوجوان دیگرم «صورت فلکی گمشده» نام دارد که در نشر موج انتشار یافته است؛ و در آن سعی داشته‌ام به مدد آثار تاریخی ایرانی مثل قلعه فلک الافلاک و اساطیر کهن ایرانی، اورمزد و زروان، قسمتی از تاریخ و اسطوره‌ها را برای نوجوان امروز روایت کنم.
​رمانی سه جلدی برای مخاطب کودک، در ژانر وحشت با موضوع افسانه‌های ایرانی در دست انتشار است که امیدوارم تا پایان سال منتشر شود.

اگر نکته‌ای درباره‌ کتاب یا محیط زیست در ذهن‌تان است که دوست دارید به آن توجه شود، لطفا برای‌ ما بگویید.
به نظرم، کودکان و نوجوانان و نسل آینده هستند که وارث زمینند؛ اما خانواده‌ها عامل مهمی هستند که نباید فراموش شوند. خانواده‌ها وزنه‌ی سنگین ترازوی ارتباط با محیط زیست هستند. آن‌ها می‌توانند با اهمیت دادن و فرهنگ‌سازی و احترام به محیط زیست، بچه ها را عاشق طبیعت و محیط زیست بپرورانند.

داستان ما فقط، نابودی یک گونه‌ی جانوری و گیاهی و یا قرارداشتن آن‌ها در معرض انقراض نیست؛ داستان ما داستانی برای همه‌ی زندگی است؛ تا زمانی که نسل بشر بر روی زمین زندگی می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...