راه گذشتن از گذشته ای سخت | شهرآرا


«کودک دریا» [L'enfant Océan] درس بزرگش را به آدم بزرگ ها یاد داد و سفرش را تا بی انتهای دریا ادامه داد. «یان»، پسرکوچولوی ریزه میزه قصه «کودک دریا»، به مخاطبان قصه اش یادآور شد که در موقعیت ستم نمانند و راه اقیانوس ها را در پیش بگیرند. حرف مهم دیگر این قصه شاید این باشد که آدم بزرگ ها باید مسئولیت حرف ها و رفتارهایشان را بپذیرند. اما قصه از چه قرار است؟

خلاصه کودک دریا  ژان کلود مورلِوا [Jean-Claude Mourlevat]  L'enfant Océan

شبی، «یان» شش برادر خود را از خواب بیدار می کند و به آن ها می گوید که باید فرار کنند، چون پدرشان آن ها را به مرگ تهدید کرده است. هفت برادران قصه ــ که دیگر نمی خواهند کتک های پدرشان را تحمل کنند ــ به راهنمایی کوچک ترین برادر خود راهِ رفتن از خانه شان را پیش می گیرند. آن ها با لباس های مندرس خود جنگل ها و شهرها را پشت سر می گذارند و در راه با آدم های متفاوتی برخورد می کنند و از دید خودشان راوی قصه می شوند. ماجرای هفت برادران به آدم بزرگ ها یک تصویر جدی و واقعی از دنیای کودکان نشان می دهد.

در قسمتی از داستان، از قول شخصیت نویسنده ای که برادران را دیده، چنین می خوانیم: «چشمانم را به در می دوزم. دزد عاشق و بی دست وپای رمان من با این بچه ها هزاران سال نوری فاصله دارد.» پس از دیدن بچه های داستان «کودک دریا»، نگاه نویسنده درباره نوشتن داستان عوض می شود. بچه های داستان «کودک دریا» به درستی نمی دانند مقصد نهایی شان کجاست، تنها می دانند که نباید زیر بار ستم بروند و باید به دریا برسند. آن ها، در راه گذشتن از گذشته ای سخت و رسیدن به دریا، مشکلات سرما و راه های سنگلاخ را به جان می خرند، زیرا فهمیده اند که برگشتن به خانه دیروز و روزگار کتک خوردن یک اشتباه است که نباید صورت بگیرد.

داستان بسیار عمیق تر از این خلاصه واری است که نوشته شد. «کودک دریا» را باید خواند و در عمق جان احساس کرد. در هر فصل این کتاب، از گام های بچه هایی که رو به فردا می روند صدای موج دریا می آید.

چرا باید داستان «کودک دریا» را بخوانیم؟
در هر فصل از داستان، راوی های متفاوتی قصه را تعریف می کنند. این شکل از داستان نویسی باعث می شود مخاطبْ داستان را از زاویه دیدهای متفاوتی ببیند. این مسئله، یعنی همین حضور آدم های مختلف و نگاه های گوناگون به هفت برادران، باعث می شود مخاطب شیوه برخورد آدم های مختلفی را مطالعه کند؛ شاید دست آخر از خودش بپرسد که اگر خود با آن بچه ها روبه رو می شد چه واکنشی نشان می داد.

داستان، همچنین، یک تصور معمول اشتباه را به چالش می کشد، این تصور که بچه ها حق ندارند به حرف ها و رفتارهای آدم بزرگ ها اعتراض کنند. برخی گمان می کنند، چون از بقیه است سن بیشتری دارند، همه باید حرف و رفتارشان را ــ بدون فکر ــ قبول کنند. داستان عمیق «کودک دریا» با حضور هفت برادران چنین نگاهی را به چالش می کشد.

بالأخره اینکه یان، قهرمان داستان، این امر مهم را به مخاطب یادآوری می کند که هیچ چیز نمی تواند مانع عمل بزرگ شود. یان آن قدر کوچک است که در یک ساک دستی جا می شود، اما چشم های او نور را می بینند، گوش هایش صدای موج دریا را می شنوند و قلبش عشق و دوستی را از راه های دور حس می کند. ماجرای یان را می توان جلوه ای از قصه «پسر بندانگشتی» به حساب آورد که مهم ترین مسائل اجتماعی را هم در بر می گیرد.

ژان کلود مورلِوا [Jean-Claude Mourlevat] نویسنده بزرگ فرانسوی است که کتاب های متعددی برای کودکان و نوجوانان نوشته است. از آثار او می توان به «دوست دارم به خانه بروم»، «پیاده روی کوربیکوک» و «نبرد زمستانی» اشاره کرد. این نویسنده درباره کتاب «کودک دریا» می نویسد: «‘کودک دریا’ کوشش ادبی پرمخاطره و نقطه عطفی حقیقی بود. همیشه از خودم می پرسم در دنیا کسی به جز من از این کتاب خوشش می آید!»

[«کودک دریا» با ترجمه زهره ناطقی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...