بیتا ناصر | ایبنا


مهدیه عباس‌پور
درباره ترجمه جدیدش می‌گوید: پاتریک دویت [Patrick deWitt] در رمان «فرار فرانسوی» [French Exit]، هم به درونِ پریشان و افسرده شخصیت‌ها که ناشی از کمبود عشق، مصرف‌گرایی و عدم درکِ دیگری است و هم به مشکلات ناشی از سیری‌ناپذیری انسان برای رسیدن به جایگاه اجتماعی یا ثروتی که تعیین‌کننده هویت اوست، پرداخته است.



کتاب‌های «وضعیت کافکایی» نوشته والتر اچ سوکل(نشر جغد)، «افسانه‌ی اکنون» نوشته روث اوزکی(نشذ نیماژ)، «کیوتو» نوشته یاسوناری کاواباتا(نشر چشمه) و «اتاق جیکوب» نوشته ویرجینیا وولف(نشر چشمه) از آثار ترجمه‌ای عباس‌پور به شمار می‌آیند. به بهانه انتشار ترجمه آخرین اثر داستانی پاتریک دویت با مهدیه عباس‌پور گفت‌وگویی داشتیم:


رمان «فرار فرانسوی»(French exit) نوشته پاتریک دوویت (۲۰۱۸) که با ترجمه شما در دسترس مخاطبان فارسی‌زبان قرار گرفته، شامل سه فصل به نام‌های «نیویورک»، «پاریس» و «بخش پایانی» است. دوویت در این اثر به کدام بخش از دغدغه‌های انسان معاصر پرداخته است؟
با فراگیر شدن نظام سرمایه‌داری و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی این نظام در جهان، سبک زندگی مطلوبِ آن هم تبدیل به هنجاری شد که تقریباً اکثر مردم در صدد نِیل به آن هستند. نظام سرمایه‌داری با شیوه‌های مختلف دست به نوعی انسان‌سازی زده که انسانِ برساخته آن، خواسته‌ها و ارزش‌های خود را مدنظر دارد و در پیِ چنین انسان‌هایی با چنین نگرش‌هایی، گاه معضلاتی بروز می‌کند که یا درونی‌اند و به چشم نمی‌آیند یا نمود بیرونی دارند.

پاتریک دوویت در این رمان به هر دو نوع معضل مذکور پرداخته است، هم به درونِ پریشان و افسرده شخصیت‌ها که ناشی از کمبود عشق، مصرف‌گرایی، عدم درکِ دیگری و ... است و هم به مشکلات ناشی از سیری‌ناپذیری انسان برای رسیدن به جایگاه اجتماعی و یا ثروتی که تعیین کننده هویت اوست. بنابراین می‌توان گفت دوویت به آن بخش از دغدغه‌های انسان معاصر پرداخته که در پِی معنابخشی به زندگی و پر کردن خلاءهای وجودی است. فارغ از اینکه آیا می‌تواند در این زمینه به موفقیت نائل شود یا نه.

دوویت در «فرار فرانسوی» ضمن بررسی مسائل روحی شخصیت‌های داستان، به نقد خلاء‌ها و ناهنجاری‌های جامعه هدف می‌پردازد. در این اثر طنز سیاه در انتقال مفاهیم گفته شده، چه نقشی ایفا کرده است؟
دوویت به ویژگی‌هایِ رنج‌آوری در زندگی بشر اشاره می‌کند، اما به لطفِ استعداد درخشانش در نویسندگی و به کمک طنزی که دارد، نه امیدی محض و واهی را در دلِ خواننده زنده می‌کند که از واقعیت‌های جاریِ دنیای امروز دور شود و نه او را با به تصویر کشیدن این ویژگی‌ها، به دست پوچی می‌سپارد، به این ترتیب با تلطیف فضا، تلخیِ ماجرا را برای مخاطب قابل تحمل می‌کند.

«فرار فرانسوی» رمانی انتقادی، با روایتی طنزآمیز و در بخش‌هایی با استفاده از روایتی سورئال است. از کارکردهای ژانر در خلق فضای این داستان بگویید؟
شاید بهترین پاسخ به این سوال، صحبت خود دوویت درباره طنز باشد که در جایی گفته: «خبرهای بد همواره با خنده به بهترین شکل ممکن گفته می‌شوند.» و در زمینه سبک سوررئال هم می‌توان گفت با توجه به اینکه هم روان و هم زندگیِ جاری انسان‌ها در دنیای امروز، خودش به نوعی سوررئال است، می‌تواند یکی از سبک‌های شایسته برای به تصویر کشیدن آن باشد!

دوویت برای دومین رمانش به نام «برادران سیسترز»(۲۰۱۱) نامزد جایزه ادبی من بوکر و برای رمان «فرار فرانسوی»(۲۰۱۸)، نامزد جایزه ادبی گیلر شد. به نظر شما کدام‌یک از ویژگی‌های داستان‌نویسی دوویت زمینه موفقیت‌های او را فراهم کرده است؟
باز هم در پاسخ به این سوال ارجاع می‌دهم به جمله خود دوویت که می‌گوید: «می‌خواهم برای کسانی که کتاب نمی‌خوانند بنویسم.» که این جمله، خودش گویای همه چیز هست. او ضمن مد نظر قرار دادن موضوعاتی که در ذهن هر انسانِ جهان امروز، تبدیل به دغدغه و سوالی کوچک یا بزرگ شده، داستان را به شیوه‌ای بیان می‌کند که هر فرد بتواند به راحتی آن را بخواند و با آن ارتباط برقرار کند.

آثار دوویت به زبان‌های متعدد ترجمه و مخاطبان بسیاری را در سرتاسر جهان با خود همراه کرده است. «فرار فرانسوی» چه جذابیت‌هایی برای مخاطبان فارسی‌زبان دارد؟
دغدغه‌هایی که دوویت به آنها می‌پردازد، عموماً چیزهایی هستند که گاه و بیگاه ذهن هر فردی را درگیر کرده‌اند، بنابراین مخاطب فارسی زبان هم مستثنی نیست.

با توجه به پیشینه ادبی، تعدد نویسندگان مطرح کانادا و البته مطرح بودن این کشور به عنوان کشوری مهاجرپذیر، کمی درباره گستره و ویژگی‌های داستان‌نویسی نویسندگان کانادایی بگویید.
تا جایی که اطلاع دارم، ادبیات کانادا از سال‌های بسیار دور که مستعمره فرانسه بوده تا دوران معاصر، دستخوش اتفاقات زیادی شده و به هر جهت امروزه به جایگاهی رسیده که تعداد زیادی از نویسنده‌هایش، چه آنهایی که اصالتاً اهل این کشور هستند و چه آنهایی که مهاجر هستند، جایزه‌های مختلف ادبی دریافت کرده‌اند و هر کدام با توجه به دیدگاه و سابقه فرهنگی و اجتماعی‌شان به موضوعات متنوع و گسترده‌ای پرداخته‌اند. از بین نویسنده‌هایی که برای فارسی زبانان شناخته شده‌تر هستند، می‌توان از مارگارت اتوود، آلیس مونرو و پاتریک دوویت نام برد که هر کدام به شیوه خودشان، در زمینه‌های مختلف و به سبک‌های متفاوتی نوشته‌اند.

درباره تجربه ترجمه و انتشار «فرار فرانسوی» بگویید؟
فرار فرانسوی یکی از روان‌ترین نثرهایی بود که ترجمه کرده‌ام. نکته دوست داشتنی این کتاب که باعث شد برای ترجمه انتخابش کنم طنزی بود که نویسنده ضمنِ به تصویر کشیدن واقعیت‌هایی تلخ و غم‌انگیز استفاده کرده بود، به طوری که چندین‌بار مرا به خنده‌های بلند واداشت و به نظرم این نشان دهنده تبحر نویسنده در بیان مسائل عمیق بشری برای انسان امروز است که پر است از غم و اندوه و تنهایی. درباره انتشار هم به دلیل شیوه برخورد حرفه‌ای ناشر در فرایند نشر، خاطره خوبی از نشر نون در ذهنم به جا گذاشت که همین‌جا از همه دوستان فعال در این نشر، تشکر می‌کنم.

در حال حاضر کتابی در دست ترجمه یا آماده انتشار دارید؟
بله. کتابی توسط نشر نیماژ در دست انتشار است که به زودی منتشر می‌شود، در واقع جدیدترین کتاب «روث اوزکی» است که قبلاً «افسانه اکنون» را از او ترجمه کرده بودم و توسط همین نشر چاپ و منتشر شد. کتابی هم در دست ترجمه دارم که قرار است توسط نشر چشمه منتشر شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...