روایت زیست دیندار و عاشقانه | تسنیم


کتاب «پاییز آمد» [نوشته گلستان جعفریان] چاپ ششم را پشت سر گذاشته است. سروصداهایش هم دارد درمی‌آید. اولین اتفاق مهم کتاب رخ‌داده است (برگزیده بخش مستند جایزه جلال)
ـ خانم جعفریان! مصاحبه کتاب دردسر داشته درست است؟
محجوب و باوقار درحالی‌که مشخص است پشت تلفن لبخندی می‌زند و تأکید می‌کند که: (بله! بله!)
کتاب را که به دست می‌گیرید متوجه می‌شوید که نویسنده با انتخاب اسم هوشیارانه‌ای که برای کتابش داشته، هم ناشر ایده داده برای طرح جلد و هم خواننده را مشتاق کرده است که حالا بیا کتابی بخوان که هم راوی‌اش زن است و هم نویسنده‌اش.

خلاصه کتاب معرفی پاییز آمد گلستان جعفریان خاطرات فخرالسادات موسوی

نویسنده خوب می‌داند راوی‌هایش را چطور انتخاب کند. سوژه را خوب می‌شناسد. در همه‌ی کتاب‌هایی که نوشته‌ است این سعی را می‌شود دید.

نویسنده خوب راوی‌هایش را می‌شناسد. می‌داند زندگی آن‌قدرها هم به آنها امان نداده که خط به خط از زندگی‌شان را به یاد داشته باشند. برای همین است که وقتی کتاب «پاییز آمد» را می‌خوانید یقین دارید خاطره است نه رمان. چون جاهایی از کتاب جواب راوی کامل و وافی نیست و یقین می‌کنید گرچه زبان رمان سوار بر کتاب است، خانم جعفریان تنها نویسنده کتاب خاطره است نه رمان.

لذت متن را می‌توان در شروع فصل‌ها و پایان آن به‌درستی حس کرد. نویسنده در بین فصول دارد حسابی عرق می‌ریزد تا به هر شکلی شده سندیت روایت را حفظ کند.

و در بسیار از پاراگراف‌های کتاب متوجه این موضوع می‌شویم که نویسنده تکنیک داستان را به خاطر وفاداری‌اش به حرف‌های راوی فدا می‌کند و این فداکاری شیرین، لذت از متن می‌شود در جان خواننده.

در کتاب روابط همسری واضح و درست باحیا و واقعی روایت می‌شود. آن‌قدر نو به نظر می‌رسد انگار راوی و نویسنده دست در دست هم تصمیم می‌گیرند شجاعانه این دوستی همسرانه را نشان بدهند تا درس باشد برای هم دینداری و هم عاشقانه زیستن کسانی که زندگی همسری را دوست می‌دارند. این برجستگی در کتاب و روابط همسری فخرالسادات و احمد به‌ردیف کلماتی که خانم گلستان نوشته است چیزی است که در کتاب‌های دیگری ازاین‌دست یا گفته نشده و یا اگر هم گفته‌شده ملاحظاتی بوده. این اتفاق، اتفاق نادری است که در کتاب «پاییز آمد» افتاده و اتفاق عزیزی است.

متن پر تعلیق کتاب، خواننده بی‌حوصله و مینی‌مال خوان را مجاب به خواندن می‌کند. هوای پاییزی کتاب را حفظ می‌کند. این عاشقانه‌هایی که مدام تلاش می‌کند توازنش را در زندگی فخرالسادات همراه با انقلاب و جنگ حفظ کند و سعی می‌کند همخوان باشد. راوی به‌ حتم کلمه به کلمه می‌خواند و در هر برگ نشانی از خود به‌جا می‌گذارد و بعد فکر و فکر است که هر چه برگ ریخته شده را در پاییزی که آمده بود، به یادگار گذاشته و رفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...