همراهان شاه به او گفته بودند که این مدارس، جوانان را یاغی می‌کند... مکتب‌داران تبریز، این رقیب تازه‌نفس را برنتافتند و مردم را علیه او تحریک کردند... متهم به فعالیت‌های ضد دینی شد... پیش از او، تحصیل دانش، ویژه‌ی طبقه‌ی مرفه بود... ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسی‌زبان نوشت... بیشتر مدارس او در زمان حیات او تعطیل یا ویران شدند... یکی از ده شخصیت تأثیرگذار و سرنوشت‌‌ساز تاریخ معاصر ایران


بنیان‌گذار مدارس جدید | اطلاعات


اگر بخواهیم ده شخصیت تأثیرگذار و سرنوشت‌‌ساز را در تاریخ معاصر ایران نام ببریم، بی‌گمان یکی از آنان میرزا حسن رشدیه است. در سیزدهم تیر ۱۲۳۰خورشیدی در تبریز به دنیا آمد و در ۱۸یا ۲۱ یا ۲۹ آذرماه ۱۳۲۳ در ۹۳ سالگی در قم درگذشت. در جوانی، به تشویق پدر، کشورهای عثمانی را برای تحصیل علوم برگزید. دو سال نیز در مدرسه‌ی فرانسوی‌ بیروت تحصیل کرد. در همین کشورها با شیوه‌های نو در سوادآموزی و مدرسه‌سازی آشنا شد. تعلیم ساختارمند الفبا را در یکی از مدارس ایروان آغاز کرد. ناصرالدین شاه در بازگشت از سفر اروپا، در ایروان با رشدیه دیدار و گفت‌وگو کرد و از او خواست که به ایران بیاید و نخستین مدرسه‌ی ایرانی را راه‌اندازی کند؛ اما هنوز از ایروان بیرون نیامده بود که از پیشنهاد خود پشیمان شد. گویا همراهان شاه به او گفته بودند که این مدارس، جوانان را یاغی می‌کند. رشدیه ناامید نشد. از ایروان به تبریز آمد و در آنجا با سرمایه‌ی شخصی و میراث پدری، نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ خورشیدی بنیان گذاشت. مکتب‌داران تبریز، این رقیب تازه‌نفس را برنتافتند و مردم را علیه او تحریک کردند. میرزا حسن، که دروس طلبگی نیز خوانده بود و در کسوت روحانی بود، در تبریز متهم به فعالیت‌های ضد دینی شد؛ اما این اتهامات از سوی کسانی بود که دین را وسیله‌ای برای رونق بازار خود می‌دیدند و جمع دین را با علوم جدید ممکن نمی‌دانستند. رشدیه، به گواهی نامه‌هایی که از او باقی مانده است، دین را حامی علوم جدید می‌دانست و شیوه‌های نو را در آموزش الفبا، موجب گسترش دانش در میان همه‌ی طبقات اجتماعی می‌شمرد.

به یاد میرزا حسن رشدیه | رضا بابایی

پس از چندین بار غارت مدرسه‌ی او درتبریز، به تهران آمد و در آنجا نیز مدرسه‌ای به نام «رشدیه» ساخت و نخستین کتاب درسی مدارس را نوشت. او معتقد بود فرزندان ایران، همراه علوم کهن و کتاب‌های قدیم، باید کتاب‌های علمی جدید هم بخوانند. رشدیه، سوادآموزی را در ایران متحول و عمومی کرد؛ بر تنوع کتاب‌های درسی افزود؛ میز و تخته‌سیاه به کلاس‌های درس آورد؛ آموزش الفبا را به شکلی نو، جایگزین «الف دو زَبَر اَن، دو زیر اِن، دو پیش اُن» کرد.
پیش از او، تحصیل دانش، ویژه‌ی طبقه‌ی مرفه و نخبه‌ی جامعه بود. سوادآموزی در حاشیه‌ی زندگی مردم بود. رشدیه سوادآموزی را چنان آسان و ارزان کرد که دیگر هیچ کس بهانه‌‌ای برای فرار از سوادآموزی نداشته باشد. حمایت از تأسیس مدارس دخترانه در تهران، انتشار روزنامه و شب‌نامه علیه استبداد قاجاری و نیز اختراع الفبای صوتی و مدرن‌سازی تعلیم خط، از دیگر کوشش‌های او در تهران بود. همچنین در سال‌های پایانی عمر، آموزش الفبای نابینایان را آغاز کرد؛ اما فقر شدید، مانع پیشرفت او در ساختن مدرسه‌ای برای نابینایان شد.

بیشترین مخالفت‌ها با مدارس رشدیه، به دلیل مشروطه‌خواهی او و تنوع مواد و کتب درسی در این مدارس بود. ناظم الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان»، درباره‌ی مخالفت با فعالیت‌های رشدیه می‌گوید برخی از بزرگان تهران، دروس جدید را موجب کم‌رنگی علوم دینی می‌شمردند (ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، نشر آگاه بخش اول، ص۳۲۲)؛ اما رشدیه اعتقاد داشت که دشمن دین، جهل و غفلت است، نه دانش و دانایی.

میرزا حسن رشدیه مدرسه تبریز

رشدیه، ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسی‌زبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر تأسیس کرد که بیشتر آنها در زمان حیات او تعطیل یا ویران شدند؛ اما روش او اندک‌اندک رواج یافت و وزارت معارف وقت، شیوه‌ی او را به طور رسمی پی گرفت. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما هیچ‌یک پشتکار و نستوهی او را نداشت. سرانجام نیز به قم رفت و در ۹۳ سالگی در نهایت فقر و عسرت درگذشت. قبر او اکنون در یکی از قبرستان‌های قم است؛ اما هیچ نشانی بر سر قبر او نیست که یافتن آن آسان باشد.

چهار سال پس از فوت مظلومانه‌ی رشدیه، نیما یوشیج دردنامه‌ای در رثای او و هم‌گامانش سرود:
یاد بعضی نفرات
روشنَم می‌دارد:
اعتصام یوسف،
حسن رشدیه
قوّتم می‌بخشد
ره می‌اندازد
و اجاقِ کهنِ سردِ سَرایم
گرم می‌آید از گرمی عالی‌دَمِشان.
نام بعضی نفرات
رزقِ روحم شده است
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرئتم می‌بخشد
روشنم می‌دارد

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...