کتاب «گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری» نوشته عباس بهارلو از سوی نشر قطره منتشر شد.

گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری» نوشته عباس بهارلو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری» در چهار فصل: «پیشگفتار»، «فصل اول؛ داستان یک زندگی»، «فصل دوم؛ داستان یک سانسور»، «فصل سوم؛ طرح اولیه فیلمنامه جنوب شهر» و «فصل چهارم؛ آلبوم عکس‌ها»  منتشر شده است.

درباره این کتاب آمده است: این کتاب فقط درباره سانسور و توقیف فیلم «جنوب شهر» و حیات هنری کارگردان آن فرخ غفاری نیست، بلکه تصویری، ولو تند و گذران، از موقعیت و فضای یک دوره تاریخی هم است. فرض بر این است که این گزارش، یا روایت، به ترسیم یک مرز تعیین‌کننده یا نوعی مَقطع، در تاریخ سینمای ایران نیز کمک می‌کند؛ زیرا «جنوب شهر» و غفاری را نمی‌شود با گزِ آشنا و رایج سینمای ایران اندازه گرفت. جَنَم و تلقی او از فیلم‌سازی ریشه در فرهنگ و فضای آشکارا متفاوتی داشت که او سرخوشانه در آن بالیده بود و هدفش گذاشتن بنایی بود که پیش از آن در سینمای ایران وجود نداشت؛ اگرچه واقف بود که با فیلمش واکنش‌هایی را هم برمی‌انگیزد. این حقیقت از همان سال‌هایِ اطرافِ ساخته شدنِ فیلم و توقیف آن کمابیش مشهود بود و به‌ویژه در سال‌های بعد منتقدان و فیلم‌سازانِ بسیاری با عبارت‌بندی‌های گوناگون آن را تأیید و تصریح کردند.»

کتاب «گزارش سانسور یک فیلم: جنوب شهرِ فرخ غفاری» نوشته عباس بهارلو در 277 صفحه و به‌بهای 145هزار تومان راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...