قابلیت‌های سینمای شوروی برای ارائه به جهانیان | جام جم


سینمای شوروی برای تمام سینما پژوهان، هنر آموزان سینما و علاقه‌مندان پروپاقرص آن اصطلاحی آشنا و البته قابل تعمق است. این ویژگی نه‌فقط معطوف به اسامی پرافتخاری است که با شنیدن آن در ذهن متبادر می‌شوند، بلکه به‌واسطه‌ ویژگی ایدئولوژیک بودن آن نیز هست.

ژامی میلر [Jamie Miller] سینمای شوروی، سیاست و اقناع در دوره‌ استالین» [Soviet cinema : politics and persuasion under Stalin

از سال۱۹۱۷ که انقلاب سرخ بلشویک‌ها به ثمر نشست و توده‌های مردم از هر صنف و نژادی، حکومت مستبد و خودکامه‌ تزاری را سرنگون کرده و بنیاد حکومتی مبتنی بر کارگران و دهقانان را بنا کردند تا سال ۱۹۹۰ که این توهم حکومت مردم بر مردم در برابر اراده‌ انسان‌هایی که نمی‌خواستند عده‌ای به‌زعم خود برگزیده‌ خلق به‌جای آنها اندیشیده و برای تمام شئون زندگی عمومی و خصوصی آنها قانون وضع کنند، فروریخت. هنر سینما فیلم‌های زیادی را از این سرزمین در آغوش فشرد. فیلم‌هایی با طیفی از سرخی تا سبزی. از یک‌سو آثاری مانند اکتبر ۱۰روزی که دنیا را تکان داد، رزمناو پوتمکین، شهروند بزرگ، مادر و مانند آنها که همگی با واقع‌گرایی سوسیالیستی، سعی در روایت مستقیم یا غیرمستقیم انقلاب سرخ را داشتند. در سوی دیگر فیلم‌هایی اساطیری یا قومی ـــ قبیله‌ای.

به رأی اغلب صاحب‌نظران و سینما پژوهان، دوران زمامداری ژوزف استالین (نیمه دهه‌ ۱۹۲۰ تا سال ۱۹۵۳) دیکتاتور سرخ، سخت‌ترین و البته بدترین بخش تاریخ سینمای شوروی است. در این سال‌ها به فرمان استالین هرگونه فعالیت هنری در شوروی باید تحت قواعد و ضوابط دیکته شده از سوی حزب انجام می‌شد. بی‌شک سینما از این قاعده مستثنا نبود به‌ویژه این‌که بلشویک‌ها نخست با استناد به جمله‌ معروف لنین که گفته بود: «سینما مهم‌ترین هنر در میان همه هنرهاست» و همچنین با دقت در ویژگی‌های رسانه‌ای سینما، آن را ابزاری برای جلب حمایت توده‌ها و البته مشروعیت بخشی به خود می‌دانستند. اداره‌ سینما، اداره‌ دولتی صنعت فیلم و عکس، کمیته‌ هنرها و ده‌ها اداره و کمیته و نهاد دیگر، مسئول نظارت بر تولید یک فیلم سینمایی از آغاز ارائه‌ طرح تا صدور مجوز اکران آن بودند. از سوی دیگر حزب کمونیست از آغاز دوره‌ استالین، سیاست «سینما برای توده‌های میلیونی مردم» را به‌عنوان استراتژی کلی تولیدات سینمایی کشور اعلام کرد. حال چگونه یک کارگردان می‌تواند با وجود این‌همه نظارت و باید و نباید، با تکیه بر خلاقیت خود فیلمی عامه‌پسند و درعین‌حال دارای ارزش‌های سینمایی تولید کند، خود امری دیگری است.

البته در این میان نباید از توانایی‌ هنری کارگردانانی همچون آیزنشتاین، پودوفکین، کولشوف، ورتوف و برخی دیگر غافل ماند، چراکه این عده و چند نفر دیگر تا حد امکان خلاقیت خود را حتی در ساختن فیلم‌های فرمایشی نیز به‌کار برده و آثاری از خود برجای گذاشتند که هنوز هم سرمشق بسیاری از فیلم‌سازان است. به‌هر روی آن دوران هر چه بود به پایان رسید و سینمای شوروی پس‌ازآن توانست قابلیت‌ها و ویژگی‌های خود را در هنر سینما به جهانیان نشان دهد اما بررسی جنبه‌های مختلف صنعت سینمای شوروی از جمله فرآیند تولید، اختصاص بودجه، فیلمنا‌مه، آموزش، استودیوهای فیلمسازی، نهادهای نظارتی و... خود پژوهشی ضروری برای تمام سینماگران، دانشجویان سینما و سینمادوستان است که آقای ژامی میلر [Jamie Miller] آن را به انجام رسانده و در این کتاب گرد هم آورده است.

وی تاکنون چند کتاب در موضوعات هنری و غیر آن نگاشته است. این کتاب را می‌توان یکی از نادر کتاب‌هایی دانست که در زمینه‌ سینمای شوروی آن‌هم از منظر تاریخ‌نگاری و تحلیل آن در دوره‌ حکومت استالین تاکنون نگاشته شده است.

نخستین کتابی که درباره‌ سینمای شوروی به فارسی نگاشته شد، کتاب «پژوهشی در تاریخ سینمای شوروی، ۱۹۳۱-۱۹۱۷» است که جناب آقای دکتر احمد ضابطی جهرمی در سال ۱۳۶۰ آن را به چاپ رساندند. پس از کتاب آقای دکتر، هیچ کتاب مهم و معتبری در مورد سینمای شوروی در ایران تألیف و ترجمه نشد تاکنون که کتاب «سینمای شوروی، سیاست و اقناع در دوره‌ استالین» [Soviet cinema : politics and persuasion under Stalin] به همت انتشارات پیله، تقدیم دیدگان شما خوانندگان محترم می‌شود.

این کتاب را به‌واسطه‌ وسعت مطالب، صحت و تنوع منابع می‌توان یکی از بهترین کتاب‌ها در سطح جهان و نادر کتاب‌ها در ایران دانست که به سینمای شوروی پرداخته است. بنده نه‌ فقط به‌عنوان مترجم این کتاب بلکه در جایگاه یک مدرس سینما، مطالعه‌ آن را به‌تمام دانشجویان و هنرجویان سینما، سینماگران و علاقه‌مندان به سینما توصیه می‌کنم. بی‌گمان با خواندن این کتاب، مطالب بسیار مفیدی را خواهید آموخت.
بنده به‌دلیل شخصیت علمی، آثار نوشتاری و گفتاری کم‌نظیر، تأثیرات چشمگیر فنی و آموزشی در سینمای ایران و به‌رسم زیبای احترام، تجلیل و بزرگداشت معلم، ترجمه‌ این کتاب را به روح بلند و مهربان استاد فقید و عزیزم جناب آقای دکتر اکبر عالمی تقدیم کرده‌ام. نزدیک به ۳۰ سال پیش هنگامی‌که بنده در دانشگاه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در مقطع کارشناسی کارگردانی سینما و تلویزیون تحصیل می‌کردم، برای چند ترم افتخار شاگردی و علم‌آموزی در محضر مرحوم آقای دکتر را داشتم. پس‌ازآن نیز هرگاه در هر گردهمایی، سمینار و جشنواره‌ای مفتخر به دیدار ایشان می‌شدم، نادانسته‌هایم را از ایشان می‌پرسیدم و ایشان نیز با وجود کسالت و رنجوری جسمانی، بی‌دریغ به سؤال‌های من پاسخ می‌دادند.

متأسفانه بیماری کرونا، این استاد بی‌نظیر را از ما گرفت و جامعه‌ سینمای ایران از هنرجو و دانشجو تا استاد و کارگردان و تدوینگر و... را در غم ایشان دل‌شکسته کرد. جسم ایشان از بین ما رفته است اما اثرات خوبی که وی بر هنر ایران به‌ویژه هنر سینما برجای گذاشتند هنوز پابرجاست و پابرجا خواهد ماند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...