آموزش مهارت استدلال | عصر ایران


برای شناخت جهان، حل مؤثر و منسجم مسائل و مشکلات و موفقیت در همه عرصه ‏های زندگی «تفکر هوشمندانه»‏ یک راه حل مطمئن و تمام عیار است. «تفکر هوشمندانه» راه را برای ما هموار می‌کند تا بتوانیم دانش و اطلاعات را به‏ کار بگیریم؛ تفکری که صرفاً مهارت یا دانش نیست، بلکه نوعی نگرش نیز هست.

خلاصه  کتاب تفکر هوشمندانه» [Smart Thinking : skills for critical understanding and writing] متیو آلن [Matthew Allen]

متیو آلن [Matthew Allen] معاون آموزش و یادگیری علوم انسانی، در دانشگاه کرتین (استرالیا) در کتاب «تفکر هوشمندانه» [Smart Thinking : skills for critical understanding and writing] ما را با مهارت استدلال آشنا می‌کند. او به ما انواع استدلال و ویژگی‏ آنها؛ شیوه ساخت استدلال محکم، معتبر و موجه و روش ارزیابی و تحلیل استدلال را می‌آموزد.

به عقیده متیو آلن استدلال كاری است که ما همین الان هم انجام ‏می‌دهیم: همه‌ی ما کمابیش یاد گرفته ‏ایم ‏بیندیشیم و دلیل بیاوریم، یعنی رویدادها و نگرش‏های گوناگون را به هم ربط بدهیم و پیوندهای بین آنها را درک کنیم. بنابراین، متفكر هوشمند بودن به این معنا نیست که آدم دیگری بشویم، بلکه به معنی ارتقای مهارت‏هایی است که از قبل داریم. راه دست‏یابی به این هدف این است که از فرایند‏های تحلیلی استدلال به‏ طور شفاف آگاه شوید. اگر به این هدف دست یابید، آنگاه می‌توانید موضوعات پیچیده را عمیق‏تر تحلیل و اطلاعات را ‏به شکلی كارآمدتر درک و پردازش کنید. همچنین، ‏می‏توانید ‏اندیشه‌هایتان را ‏به شکلی قانع‏ کننده بیان کنید.

تمرکز این کتاب بر الگوی ساختار تحلیلی است؛ در درجه‏ ی نخست در مقام روشی برای یادگیری استدلال‏، اما درعین‌حال با توجه به کاربرد عملی آن، در مقام ابزاری که در طراحی ساخت و ارائه‌ی استدلال و تبیین به شما کمک می‌کند.

با این ‌حال، اشتباه است اگر فکر کنیم این الگو به‌خودی‌خود از عناصر لاینفک استدلال‏ کردن است. این‌طور نیست. این الگو ــ همراه با ایده‌ی سؤال‌های تحلیلی ــ یکی از روش‌های نشان دادن فرایندهای فکری‌ای است که برای متفکر هوشمند شدن باید آنها را طی کنیم.

با این الگو می‌توانیم بفهمیم که مؤلفه‌های بنیادین تفکر هوشمندانه عبارت‌اند از: فکورانه موضوعات را عمیق و جامع ‏نگرانه، بدون «ازقلم‏ انداختن» هیچ‌یک از مؤلفه‌های استدلال، بررسی کنیم؛ نقادانه اطلاعات را ارزیابی کنیم، چیزی را بدیهی فرض نکنیم یا بی‌تأمل چیزی را مفروض نگیریم؛ چه درباره‌ی صدق ادعاها چه درباره‌ی ارتباطشان با ادعاهای دیگر؛ هوشمندانه متن هر استدلال را به بافت‌هایی که در آن این متن نوشته، ارائه و به کار برده می‌شود ربط دهیم؛ و بدانیم که «دانش» و «استدلال» نماینده‌ی دو جنبه از مفهوم بنیادین واحدی هستند: اینکه ما با توجه به روابط بین واقعیت‌ها و انگاره‏ ها درباره‌ی جهان استدلال یا آن را تبیین می‌کنیم و دیگر اینکه هیچ انگاره یا واقعیتی بدون اشاره به دیگر واقعیت‌ها و انگاره‌ها فهمیدنی نیست.

اما چرا باید تفکر هوشمندانه را آموخت؟
آلن از چهار دلیل می‌گوید: اول اینکه تفکر هوشمندانه به شما کمک می‏کند تا بیاموزید. تمام فعالیت‏های آموزشی مستلزم كاربست استدلال است. اگر می‏خواهید محتوا را بفهمید، اطلاعات را درک کنید، موضوعات مهم را برای آموختن انتخاب کنید، مفاهیم پایه را بفهمید و با ایده‏های ناشناخته كنار بیایید؛ باید مسیر استدلال را طی کنید.

دوم اینکه تفکر هوشمندانه در مسائل شغلی به شما کمک می‌کند. مسائل شغلی به‏طورکلی از جنس تصمیم‌‏گیری است: آغاز تغییرات، دست‏وپنجه نرم کردن با موقعیت جدید و ناآشنا، یافتن راه‏های بهتر برای کارکردن، فهمیدن اطلاعات حساس، شناخت افراد و سازمانی ‏که در آن کار می‌‏کنید و حل مسائل پیچیده.

سومین و شاید مهم‌ترین نکته این است که تفکر هوشمندانه باعث می‌شود شما عضو فعالِ اجتماع باشید. ما همه عضوی از گروه‏ها و اجتماعات گوناگون هستیم.

عضویت در این اجتماعات به ما حقوق معینی می‌دهد (مثلاً حقوق شهروندی)، اما مسئولیت‌هایی را نیز بر عهده‌ی ما می‌گذارد. مسئولیت ما این است که بفهمیم در جامعه چه اتفاقی می‌افتد و هر جا لازم است برای تغییر وضع موجود اقدام و مشارکت کنیم تا اوضاع را بهتر و با بی‌عدالتی مبارزه کنیم. اگر مهارت‏های تفکر هوشمندانه را به كار بگیریم، می‏توانیم مسیرمان را از میان اوضاع درهم‏برهم و پیچیده‌ی عقاید، اظهارات، ‏انگاره‌ها و ‌‏مفروضاتی كه جهان اجتماعی غالب ما را می‌سازند پیدا کنیم.

و چهارم آن که، ‏تفکر هوشمندانه به ما قدرت می‏دهد در مواجهه با دانشْ اغراض سیاسی ـ اجتماعی، سوگیری‏ها، پیامدها، ‏انحصارطلبی‏ها و خطاهایش را آشکار کنیم. تفکر هوشمندانه یعنی شناخت بافت قدرت و نفوذ که در آن دانش به وجود می‏آید.

تفکر هوشمندانه یعنی كاربست دانش در چارچوب محدودیت‌‏های بافت و مقابله با آنها. همچنین، تفکر هوشمندانه همیشه به ما یادآوری می‏کند ممکن است استدلالِ خودمان نیز به‏ طور یکسان اسیر اِعمال قدرت و نفوذ شود.

متیو آلن بر بعد اجتماعی تفکر هوشمندانه تاکید دارد: تفکر هوشمندانه همیشه بعدی اجتماعی دارد. ما انسان‏ها هستیم که استدلال می‏کنیم. بنابراین، یکی از اجزای اصلی سازند‌ه‌ی تحلیل و تفكر کارآمد و همچنین بهره‏گیری کارآمد از استدلال نگرش خود ماست.

دانش بیشتر ما (اگر نگوییم همه‌مان) معمولاً هم از اطلاعات پایه یا «واقعیت‏هایی» که می‏دانیم تشكیل شده، هم از چارچوب یا ساختار نظری ‏گسترده ‏تری که با آن واقعیت‏ها را تفسیر می‏کنیم.

اکثر افراد کمابیش می‏توانند واقعیت‏ها را «بشناسند» و آنها را جذب کنند، اما متفکران هوشمند دائماً ساختار و نظام فکری‏شان را ارزیابی می‏کنند و در فرایند ارزیابیْ شناخت مؤثرتر و بسیار عمیق‏تری از موقعیت‏ها و رویدادها در خود پرورش می‏دهند. متفكران هوشمند می‌توانند به استدلالشان ‏اعتماد داشته باشند، دقیقاً به ‏این علت که به بسیاری از ‌‏مفروضات بررسی‌نشده‌ی خود اعتماد ندارند.

از نگاه آلن در این راستا اولین نکته این است که ما همیشه باید آمادگی تأمل درباره‌ی دیدگاه‏ها و عقایدمان را داشته باشیم ــ اینکه طرز فکرمان درباره‌ی جهان را خوب وارسی کنیم. برای این منظور می‏توانیم هر از گاهی از خودمان بپرسیم: آیا دیدگاه‏هایم با هم همسازند؛ دیدگاه‌های من مبتنی بر چه ‌‏مفروضاتی ‏است؛ آیا آماده ‏ام ‏نظرات جدید را بشنوم و نتیجه‌گیری‌های دیگری را در نظر بگیرم؛ آیا می‏توانم به این موضوع از منظری دیگر توجه کنم؛ علاوه بر این، باید مدام درباره‌ی موضوعات و مسائلی که برایمان مهم‏ اند پرسشگری کنیم: چرا این اتفاق افتاد؛ مِن‏بعد چه باید كرد؛ و معنایش چیست.

آلن خاطرنشان می‌کند، پرسشگری مهارت تحلیلی مهمی است که ما را قادر می‏سازد تا به دانش پیچیده ‏ای درباره‌ی جهانْ برسیم که به صورت ساختارهایی است متشکل از ‏اندیشه‌های به‌ هم‌ پیوسته، و آن را با دیگران نیز در میان بگذاریم. آنچه اینجا اهمیت دارد پاسخ این سؤال‏ها نیست، بلکه ‏نفس پرسشگری است و اینکه تمایل داریم «چیزها را بدیهی فرض نکنیم» یا به «پاسخ‏های بدیهی» قانع نباشیم.

در حقیقت، عیب بزرگ جامعه‌ی ما این است که ‏عموماً فکر می‏کنیم کسی جواب این سؤال‏ها را می‌داند و تنها کاری که باید کرد این است که به شیوه‏ای هوشمندانه به آن جواب‏ها دست یابیم. در حقیقت، برای اینکه فرد متفکر و کارآمدی باشید که می‏تواند با تلاش فکری جهان را بشناسد، مهارت مهمی که نیاز دارید این نیست که بتوانید پاسخ سؤال‏ها را پیدا کنید، بلکه مطرح کردن سؤال‏های مناسب است.

اگر بتوانید سؤال‏های مناسب مطرح کنید، آنگاه بیشتر جواب‏ها به‏آسانی به‏دست می‏آیند. به ‏علاوه، می‌توانید مشخص کنید که چرا دیگران الزاماً پاسخ‏ های شما را نمی‌پذیرند و به دیدگاه‏ ها و نظرات خودشان توجه می‏کنند. سؤال‏ بخش اساسی استدلال‏ است.

کتاب «تفکر هوشمندانه: مهارت‏‌های فهم و نگارش نقادانه» با ترجمه‌ی محمدرضا سلیمی در ۲۸۸ صفحه توسط انتشارات اختران رهسپار بازار کتاب شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...