جاودانگی فرهنگی – میهنی ایران در آن است که هم از دوران باستان، کشور و ملتی دفاعی بوده است؛ هیچ سرزمین و مردمی دیگر در جهان چنین ویژگی ملی و تاریخی نداشته است. مراد از «دفاع» در اینجا جنگهای تدافعی است، که امروزه «پدافند» هم مصطلح است. قدیما «جنگ» اعم از نبردهای تعرضی و تدافعی بوده، از این رو میتوان «جنگنامه»های کهن را هم که متضمن شرح عملیات دفاعی و مقاومت یا مقابله در برابر قوای مهاجم یا متجاوز بوده، کما بیش و مسامحه «دفاعنامه» نامید.
هر چند کلمات فارسی کهن «جنگ و کارزار و نبرد و رزم و آورد و پیکار» به مفهوم «جنگ دفاعی» بوده است. ولی معادل با کلمه «دفاع» (عربی)، در زبان پهلوی واژههای «پادن» (= حمایت؛ دفاع)، «پناهیه» (= دفاع؛ حمایت)، «پاسبانیه» (= حمایت؛ مدافعه) و «پاناکیه» (= دفاع و پناهی) است. همچنین، واژههای «درپوشت»، «دروپوشتیه» و «درپوست گاس» به معنای استحکامات دفاعی یا قلعه و سنگر و خاکریز بوده است.
در یک کتابگزاری (اسناد جنگ) ما بدین استنباط تاریخی توصل کردهایم که جاودانگی فرهنگی – میهنی ایران در آن است که هم از دوران باستان، کشور و ملتی دفاعی بوده است؛ هیچ سرزمین و مردمی دیگر در جهان چنین ویژگی ملی و تاریخی نداشته است. ایران، در سراسر اعصار عظمت و اقتدار خود، از حدود ۲۷۰۰ سال پیش که همواره یکی از دو ابرقدرت جهانی – یعنی – ابرقدرت «شرق» در قبال ابرقدرت «غرب» (روم باستان و بیزانس) بوده، مطلقا کشوری «مهاجم» و «متجاوز» بر شمار نیامده است؛ چه پیوسته در حال «دفاع» از کیان خویش و پایداری در برابر تازشگران غارت پیشه شرقی (سکاها و ترکها) و مهاجمان تجاوز پیشه غربی (آشور و روم) بوده است. دغدغهها و چالشهای دفاعی ملت نجیب و مقاوم ایران از جمله در حماسه کبیر جهانیاش شاهنامه بازتاب بسیار روشنی دارد. بدین سان، همین حماسه ملی ایرانی خود یکی از «دفاعنامه» های سترگ به شمار میرود.
درست است که شاهنامه فردوسی به طور عمده گزارشگر پیکارهای ایرانیان در برابر تورانیان و دفاع آنان از مرزهای ملی – میهنی خویش در برابر تاخت و تازهای صحرانوردان مشرقی در عهد باستان است، ولی دغدغهها و نگرانیهای حکیم طوس آشکارا ناظر به تحرکات تهدید آمیز و تجدید تهاجمات ترکان مشرقی (اخلاف هونها و هیاطله) به ایران زمین در زمان خویش است؛ چنان که دانشمند بزرگ هم روزگارش ابوریحان بیرونی نیز که خود شاهد اوضاع و احوال اواخر دوره سامانیان خراسان بوده، تازشهای قبایل بدوی (ترکمان) در آثار او بازتاب یافته و کتاب سیاسی «التحذیر من قبل الترک» (= بر حذر داشتن از جانب ترکان) را هم از این رو نوشته است.
بیتردید این دو حکیم ایرانی- یکی ادیب و دیگری عالم – هم اندیشانه تهدید ترکان مشرقی را برای تمدن و فرهنگ ایرانی خطری عظیم میدانستهاند، سرودن شاهنامه و نوشتن کتاب التحذیر همانا هشدارهای دفاعی از برای خوارزمشاهیان و دیگر فرمانروایان ایرانی بوده است. باری، کهنترین دفاعنامه ایرانی در جزو دفترهای اوستایی با کیشنامه زردشتی احتوا داشته، که از جمله پارههای بازمانده آن بسا نخست بتوان فروردین یشت را نام برد. «فروردین یشت» در ستایش «فرور»ها یا «فروشی»هاست که ارواح نگهبان آدمی به شمار میروند. فروهر فروشی که بنا به یسنای ۲۶ (بند ۷) به معنای «روان» (ارواح؛ نفوس) مردگان آمده، احتمال به پهلوانان بزرگ که اصحاب «ورتی» (گردی) – یعنی – «قدر موید» (= فضیلت حمایتگر) بودند – اطلاق میشده، از این رو در فارسی میانه، «گرد» به معنای «پهلوان؛ قهرمان» است که نیز کلمه «فرورتیش» (پهلوان فرابزرگ) بدان متعلق است.
فروردین یشت به توصیف فروهرها و نقش آنها در پیدایی جهان و پاسبانی آنها از موجودات پرداخته، به نقش جنگاوری و پیروز گردانیدن آنها اشاره رفته (بندهای ۴۵ – ۴۸ و ۶۹ – ۷۲) و نیز سخن از جنگهای اولیه ایرانیان زردشتی با قبایل تورانی در میان است (بندهای ۳۷ و ۳۸) که نشانی از آنها در جای دیگری از اوستا وجود ندارد. بر روی هم، این دفتر روایتی حماسی از جانفشانیهای دلاوران ایرانی مادی – پارتی – سکایی در پیکارهای یکصد ساله بر ضد دولت تجاوز پیشه «آشور» (= ضحاک زمانه) بوده است، که سرانجام آن را به سال ۶۱۲ ق.م از صفحه روزگار محو کردند؛ و در عین حال متضمن ستایشها از پاکان و نیکان در گذشته و ذکر خیر فروهران دیگر نامآوران و بزرگان ایران زمین است.
مهریشت (یشت ۱۰) پس از فروردین یشت مفصلترین یشتهاست که در توصیف «مهر» ایزد پیمان است؛ و علاوه بر آن وظیفه حفظ تمامیت سرزمینهای ایرانی را بر عهده دارد و سرور و سالار جنگجویان است. خصوصیت جنگاوری مهر در مبارزه با پیمان شکنان و دشمنان به وصف آمده، ایزد پیروزی بهرام در پیش او حرکت میکند. مهر جنگجویی است که گرز و نیزه و سپر و تازیانه دارد و گردونهای که در آن انواع سلاحها نهاده شده است. یشت با ستایش مهر پایان میپذیرد و همچون دیگر یشتها تلفیق ماهرانه اعتقادات ایرانی قدیم پیش از زردشت و عقاید زردشتی در آن ملاحظه میشود. حتی میتوان گفت که مهریشت را مغان دانشمند ماد که در قلعه استوناوند دماوند (ری) نشیمن داشتهاند هم در سده هفتم پیش از میلاد نوشتهاند. بهرام یشت در ستایش ایزد بهرام (خدای جنگ) نیز حاصل تلفیق اعتقادات پیش از زردشتی و عقاید زردشتی است. بندهای ۵۹ تا ۶۳ درباره قدرت و نیروی او در جنگهاست.
زامیاد یشت هم حاکی از پیکار فریدون – شکاننده «ضحاک» – و قهرمانیهای «گرشاسب» و اژدهایی است که کشته، یا نبردهایی که «کی گشتاسب» با خیونان (هونها) داشته است. روی هم متن خصوصیت حماسی دارد. اشتاد یشت هم درباره فره ایرانی و غلبه آن بر دیوان گوناگون و کشورهای غیرانی است. تیریشت هم کارزار «تیشتر» با دیو «اپوش» یا ستیز آتش و اژی دهاک (= ضحاک) است که خود روایتی اساطیری و حماسی است.
آبان یشت نیز متضمن اتفاقات تاریخی یا نیمه تاریخی مانند جنگهای کیخسرو با افراسیاب است. به طور کلی روایتهای مختصر «یشت»ها بعدا در ادبیات پهلوی یا شاهنامهها و منابع اسلامی مربوط به ایران، به صورت کاملتر و مفصلتر آمدهاند؛ مانند داستان «آرش» کمانگیر (که جان خویش در تیری نهاد تا مرز ایران و توران معین شد) و در «تیشترر تیریشت»نن (بند ۶) تنها در تشبیهی بدان اشاره رفته، اما روایت کاملتر آن در متون پهلوی و فارسی در دست است.
داستان «گرشاسب» هم که در کتاب نهم دینکرد و روایات پهلوی آمده، روایت تفصیلی آن در گرشاسب نامه اسدی طوسی (سده ۵ ه.ق) صورت منظوم یافته است. داستان برخورد «فریدون» با «مازندرها» که ماخود از اوستاست، اما اصل اوستایی آن اکنون موجود نیست، و جز اینها در روایات منظوم یا منضور فارسی آمده است. داستانهای داستان سرایان دوره اشکانی (پارتی) که گوسان نام داشتند و حافظ روایات ملی بودند، بعدها بخشی از منابع خداینامه پهلوی (ساسانی) و سرانجام شاهنامه فردوسی را تشکیل داد. باید گفت بیشتر متون حماسی پهلوی که اصولا به ادبیات شفاهی تعلق داشته، در دوره اسلامی یا به عربی و فارسی ترجمه شده، یا از میان رفتهاند. تنها متن حماسی موجود یادگار زریران است. یادگار زریران که رساله کوچکی است، در اصل به زبان پارتی و ظاهرا نثر توام با شعر بوده است، در این اثر از جنگهای ایرانیان با خیونان سخن رفته است، یعنی لشکرکشی «ارجاسب» تورانی به ایرانشهر، که «زریر» برادر گشتاسب به مقابله او میرود و به شهادت میرسد. آنگاه با یاری «اسفندیار» پسر گشتاسب ایرانیان پیروز شده، ارجاسب و خیونان شکست خورده، میگریزند.
جنبههای مذهبی قویا بر حماسه غلبه دارد، سوگهایی که برای شهدای ایرانی سروده شده، از نمونههای زیبای این گونه سرودهاست. آیین نامگهای عهد سامانی از جمله متضمن آیین جنگ و دفاع و شیوههای رزمی است. هم چنین «کارنامگ» شاهان (مانند «کارنامه» اردشیر و نوشیروان و جز اینها) عاری از ذکر فنون نظامی نیست. پیکارنامه که در عربی به گونه کتاب البیکار یاد شده و ابن مقفع آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرده، شرح کارهای اسفندیار بن بشتاسیف بوده که مفهوم «جهاد دفاعی» از آن مستفاد میشود.
سکیسران / سکسیان که هم ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرده بوده است، گفتهاند که ایرانیان این کتاب را بزرگ میشمارند، چون اخبار گذشتگان و احوال پادشاهان ایشان (از منوچهر و کیخسرو و اسفندیار و رستم و ….) و شگفتنیهای امور ایرانیان نخستین را متضمن است، ظاهرا طی آن از پهلوانان سیستانی یا «سکایان» سخن رفته بوده است.
خدای نامگ که تاریخ مشهور ایران قدیم از کیومرث تا خسرو پرویز بوده، متضمن شرح اعمال پهلوانان و کشمکشهای قبایل گوناگون، جنگهای ایرانیان و تورانیان و جز اینهاست که طی آن روایات کیانی با پارتی (اشکانی) درآمیخته، عناصر متشکله (خدای نامه) همانا در شاهنامه فرودسی و غرر اخبار الفرس ثعالبی احتوا یافت است. خداینامگ پهلوی را نیز ابن مقفع به عربی ترجمه کرده، که اینک متنهای پهلوی و عربی آن در دست نیست؛ اما مطالب تاریخی آن کتاب در تاریخنامههای طبری و دینوری و حمزه اصفهانی و جز اینها (سیر الملوکها و سیر الفرسها) تحریر شده است.
پیکارهای دفاعی ایرانیان مانند «جنگ اردشیر با پادشاه خزران»، داستانهای «بهرام گور و هیاطله» و جز اینها در آن کتاب گرد آمده بود؛ برخی داستانهای حماسی هم به زبان پهلوی مجزا از «خدای نامه» وجود داشته که امروز در دست نیستند، اما نام آْنها در منابع عربی و فارسی آمده است، مانند سیره اسفندیار (درباره میهن دوستی او) داستان رستم و اسفندیار که حیله بن سالم آن را به عربی ترجمه کرده بود، کتاب کی لهراسب شاه که علی بن عبیده ریحانی به عربی ترجمه کرده بود؛ و کتابهای دیگر پهلوی بهرام و نرسی، بهرام چوبین، شهر برازنامه (در شرح پیکارهای ایشان) و خصوصا داستان شروین دشتبی درباره دلاوریهای او (شروین) در روم و داستان خورین، که بسیار مشهو و متداول بودهاند (حتی آنها را به آواز میخواندند)
سرانجام باید گفت جنگنامهها را در زبان پهلوی نیز «ایادگار»ها (یادکارات) میگفتهاند، که متضمن اخبار تاریخی هم بودهاند. در دوران اسلامی، چنان که گذشت «آیین نامگ»های ایرانی به عربی ترجمه شد، که بخشهای بزرگی از آنها در کتابهای آداب و معارف (تالیف شده به عربی) احتوا یافت، چنان که مثلا کتاب الحرب (جنگنامه) در عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری تماما ماخوذ و مقتبس از همان «آیین نامگ» ایرانی است، علاوه بر آداب ملک و سیاستمداری و جز اینها نیز که یکسره بر کتابهای ایرانی اتکا شده است. اما یک کتاب مفرد و اختصاصی درباره آیینهای رزمی و فنون نظامی و دفاعی در سده ششم ه.ق به فارس روان پدید آمد، به عنوان آداب الحرب و الشجاعه تالیف مبارکشاه فخر مدبر ح ۵۲۵ – ح ۶۰۲ ق که مشتمل است بر ۳۴ باب در شناخت سلاحها و اسبها، ترتیب لشکرها، کمینگیری و شبیخون، آرایشهای جنگی، رسوم حرب، غزوه و جهاد، حیلههای حصار و دفاع، داستانهای رزمی، چگونگی نبردهای مشهو و تاریخی و جز اینها، که سهم منابع و آداب ایرانی در آن غالب مطلق است. پس از آن میتوان دفاع نامههای فارسی را هم در کتابهای مشهو به «جنگ نامه»ها یاد کرد، که نوعی داستان تاریخی – حماسی نیز (به گونه منثور یا منظوم) بر شمارند، نسخههای متعدد از آن ها در کتابخانهها وجود دارد و اغلب هم بارها چاپ شدهاند:
جنگنامه امیر حمزه (حمزه نامه)، جنگنامه امیرالمومنین (غزوه المجاهدین)، جنگنامه شاه مردان علی (که حماسه مذهبی است)، جنگنامه حنبری (غزوه حضرت علی ع)، جنگنامه آتشی (جنگهای حضرت علی)، جنگنامه حسینی (حماسه عاشورا)، جنگنامه محمد حنیفه (حماسه دینی)، جنگنامه چنگیزی (و) تیموری، جنگنامه شاه اسماعیل (صفوی)، جنگنامه نادری، و دیگر: حربه حیدری، حمله حیدری (از سه تن: باذل مشهدی، آزاد کشمیری، بمانعلی راجی)، حیدرنامه (جنگهای پیامبر)، خاوران نامه (جنگهای حضرت علی) و جز اینها که بسا تحت عنوان های دیگر هم نوشته و سرودهاند. داستانهای دیگری مانند «ابومسلم نامه»، «داراب نامه»، «بهمن نامه»، «گوش نامه»، «رستم نامه»، «فراز نامه» و جز اینها – که از روایات قدیم ایرانیان اقتباس شدهاند – بسیار است، شاید بتوان آنها را نیز در همین مقوله به شمار آورد.
اطلاعات