ترجمه فرشاد رضایی | شهروند

نائومی کلاین [Naomi Klein]، روزنامه‌نگار کانادایی که بیشتر به‌دلیل‌ نقدهایش بر جهانی‌سازی ‏شرکتی مشهور شده از فعالان بزرگ سیاسی ضدجهانی‌سازی نئولیبرالی است و خواهان تغییر آن ‏به گونه‌ای است که اثرات زیان‌بار اقتصادی، سیاسی و محیط‌زیستی آن حذف شود. او در‌سال ۲۰۰۰ ‏کتاب «بدون مارک» را منتشر کرد که به جنبش ضد جهانی‌سازی تبدیل شد. او در این کتاب، فرهنگ ‏مصرفی برندمحور و عملکرد شرکت‌های بزرگ را مورد حمله قرار داده ‌است. کتاب دیگر او «دکترین ‏شوک: ظهور سرمایه‌داری فاجعه» در جدول آثار پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت و «نه به لوگوهای ‏تجاری» با اشاره به عصر شکل‌گیری برندها و برون سپاری فرآیندهای تولید به شرکت‌های فعال در ‏کشورهای درحال توسعه، پرده از سیاست‌های استعماری و تزویرگرایانه این ابرشرکت‌های تجاری و ‏صنعتی برمی‌دارد.‏
کلاین در کتاب جدیدش «سرمایه‌داری علیه آب‌وهوا: همه‌چیز را زیر و رو می‌کند» [This changes everything : capitalism vs. the climate] ارتباط میان اقتصاد ‏جهانی و گرم شدن زمین را بررسی می‌کند. برخی کشورها معتقدند با ادامه روند فعلیِ اقتصاد جهانی، ‏تنها از طریق تغییرات سیاستی هوشمندانه می‌توان به بحران تغییرات آب و هوایی پایان داد. اما به باور ‏او، مشکل تغییرات آب و هوایی نمی‌تواند در چارچوب محدودیت‌های وضع فعلی حل شود. گروهی از ‏دانشمندان برجسته بیان کرده‌اند که «حتی گرم شدن «ملایم» به میزان دو درجه سانتی‌گراد می‌تواند ‏احتمال بالایی از بروز خشکسالی و طوفان را در پی داشته باشد و ممکن است منجر به بروز چالش‌هایی ‏برای جوامع شهری شود.» در صورتی که روند کنونی ادامه یابد، در طول ۲۵‌سال آینده با گذار از این ‏محدودیت، زمین خواهد سوخت؛ بنابراین، آنچه برای نگه داشتن امکان گرم شدن زمین به میزان دو ‏درجه ضروری به نظر می‌رسد معکوس کردن روندهای کنونی و اقدامات فوری برای انجام آن است.‏

سرمایه‌داری علیه آب‌وهوا: همه‌چیز را زیر و رو می‌کند» [This changes everything : capitalism vs. the climate] ا

کلاین نه‌تنها ادعا می‌کند روند انتشار آلاینده‌ها می‌تواند به موقع معکوس شود، بلکه حتی برخی نتایج ‏ناخوشایند دیگری نیز که در جوامع امروزی وجود دارد (نابرابری، بیکاری، فقدان دسترسی به برق و ‏آب تمیز یا مراقبت‌های بهداشتی در بسیاری از نقاط جهان) می‌تواند در این فرآیند اصلاح شود. همان‌طور ‏که کلاین می‌نویسد: «تغییرات آب‌وهوایی چنانچه به مثابه یک فوریت جهانی واقعی تلقی شود، می‌تواند ‏خود نیرویی محرک برای بشریت، نه‌تنها برای ایمن شدن از وضع آب‌وهوای نامطلوب، بلکه در ‏زمینه‌های دیگر نیز در جوامع بشری راه‌حل‌های ایمن‌تر و عادلانه‌تری را به دنبال داشته باشد.» آنچه در ‏ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با نِیومی کلاین درباره سبک زندگی حال حاضر و وضع کنونی ‏جهان.‏

با قرنطینه چطورید؟
برای افرادی مانند ما که با دانش‌آموزان با نرم‌افزار «زوم» تدریس می‌کردیم، همان‌طور که من از این ‏طریق در خانه آموزش آنلاین داشتم، واقعا راحت و بی‌دردسر بود. حالا برای تابستان به همراه خانواده‌‏ام به کانادا برگشتم و در قرنطینه هستم چون اگر اهل ایالات متحده باشید، در کانادا باید به شدت در ‏قرنطینه و تحت مراقبت قرار بگیرید. تقریبا دو هفته است که خانه را ترک نکرده‌ام. درواقع درحال حل ‏کردن مشکلات و گذر از بعضی ترس‌ها درباره ترک خانه هستم‎.

در یكی از مقاله‌های اخیر شما از طرف مدیرعامل شرکتی نقل قول جالبی مطرح شده كه ‏می‌گوید: «انسان‌ها خطر زیستی دارند، نه ماشین‌آلات.» این گفته مرا دلسرد کرد و باعث ‏شد از اتفاقات آینده بترسم.‏
سیلیکون ولی قبل از کووید، این برنامه ازقبل موجود را داشت که تصور می‌کرد می‌تواند فناوری را ‏جایگزینِ بسیاری از تجربیات جسمی و شخصی ما کند. بنابراین برای معدود فضاهایی که فناوری در ‏حال حاضر واسطه‌ای در روابط ما ندارد، طرحی وجود داشت؛ جایگزینی تدریس حضوری با یادگیری ‏مجازی؛ به‌عنوان مثال، جایگزینی پزشکی حضوری با پزشکی از راه دور و تحویل حضوری با ربات‌ها. ‏همه این موارد، پس از کووید، به‌عنوان فناوری بدون لمس معرفی شد. بنابراین، باید منوی گزینه‌ها ‏درباره نحوه زندگی ما با کووید را گسترش دهیم، چون واکسن نداریم؛ فعلا قرار نیست وارد شود. ‏حتی اگر موفقیتی در این زمینه رخ دهد، ماه‌های زیادی طول می‌کشد تا آن را در مقیاس مورد نیاز ‏گردآوری کنیم. چطور می‌خواهیم با این مسأله زندگی کنیم؟ می‌خواهیم کووید را عادی فرض کنیم و ‏به روابطی که ما را حفظ می‌کند فکر نکنیم؟ به بچه‌های‌مان اجازه می‌دهیم همه یادگیری خود را با ‏تکنولوژی واسطه داشته باشند؟ به جای ریختن تمام پول‌مان در یک صفحه نمایش جدید و تلاش برای ‏حل مشکلات به گونه‌ای که باعث کاهش کیفیت زندگی ما می‌شود، چرا به استخدام معلم‌ها روی نمی‏ آوریم؟ چرا دو برابر معلم نداریم و راهی برای تدریس در فضای باز پیدا نمی‌کنیم؟ راه‌های بسیاری ‏وجود دارد.‏

می‌بینید که هر دولتی از نظارت بیشتر، صفحه نمایش‌های بیشتر و تماس انسانی کمتر ‏حرف می‌زند؟
با شنیدن صحبت‌های جاسیندا آردرن درباره هفته کاری چهار روزه به‌عنوان راه‌حلی برای این واقعیت ‏که نیوزیلند به دلارهای توریسم بسیار وابسته است، دلگرم شدم و با این حال، نیوزیلند با این همه‌گیری ‏بهتر از هر کشور دیگری از نظر میزان مرگ‌ومیر آن عمل کرده است. نمی‌تواند درهای کشور خود را ‏مثل گذشته به روی گردشگران باز کند، بنابراین، این ایده وجود دارد که شاید نیوزیلندی‌ها باید کمتر ‏کار کنند، به همین درآمد بپردازند و وقت آزاد بیشتری داشته باشند تا بتوانند با اطمینان از کشور خود ‏لذت ببرند. چطور کند پیش برویم؟ احساس می‌کنم هر بار که ما بر روی شتاب‌دهنده‌ای که برچسب ‏‏«تجارت نرمال» یا «بازگشت به حالت عادی» دارد، پا می‌گذاریم، ویروس عقب می‌افتد و می‌گوید ‏‏«سرعت‌تان را کم کنید.»‏

اما دولت انگلستان علاقه دارد همه چیز به حالت عادی برگردد، هر چه می‌خواهد بشود. ‏ضروری است شیوه زندگی خود را تغییر ندهیم. فقط برگردید به آنچه در گذشته بود.‏
فقط‌درصد بسیار کمی از جمعیت می‌خواهند درها را باز کنند. اکثریت درواقع بیشتر نگران بازگشت به ‏محل کار و فرستادن فرزندان خود به مدرسه قبل از آنکه امنیت برقرار شود، هستند. بعضی‌وقت‌ها اجازه ‏داده می‌شود تا آنچه مردم می‌خواهند به آنها ارائه شود، اما این چیزی نیست که نظرسنجی‌ها نشان ‏می‌دهد. شباهت‌هایی بین نحوه برخورد دونالد ترامپ و بوریس جانسون وجود دارد. حتی درباره ‏جانسون بعد از ابتلا به کرونا، آن را به آزمایش مردانگی تبدیل می‌کنند! ژائیر بولسونارو درباره ورزشکار ‏بودنش صحبت می‌كرد و می‌داند آن را مدیریت خواهد كرد (رئیس‌جمهوری برزیل فاش کرد که مدتی ‏بعد از این مصاحبه، کرونا گرفته است)؛ ترامپ درباره ژن‌های خوبش صحبت می‌کرد!‏

چرا فکر می‌کنید با توجه به مرگ جورج فلوید، اعتراضات حقوق مدنی اکنون باید اتفاق ‏بیفتد؟ جالب است كه در بحبوحه یک بحران در سراسر جهان، تظاهرات عظیم علیه ‏نژادپرستی برگزار می‌شود.‏
این نخستین قیام نیست که این‌طور شکل می‌گیرد. فکر می‌کنم به دلیل کرونا و تأثیر زیاد آن در همه‌گیری‌. همه‌گیری ‏آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در شهرهایی مانند شیکاگو منحصربه‌فرد بود که در برخی موارد، ۷۰‌درصد ‏تلفات کووید- ١٩، سیاهپوستان آمریکا بودند؛ چه به دلیل مشاغل پرخطر آنها یا به دلیل میراث آلودگی ‏محیط‌زیست در اجتماعات خود، استرس، ضربه‌های روحی، مکان‌های ناامن و مراقبت‌های بهداشتی ‏تبعیض‌آمیز. جوامع سیاهپوست خیلی بیشتر تلفات ناشی از این ویروس را تحمل می‌کنند. در این میان ‏قتل‌هایی نظیر قتل جورج فلوید اتفاق می‌افتد. اما بعد سوالی پیش می‌آید؛ این همه افراد غیرسیاهپوست ‏در اعتراضات چه می‌کنند؟ بسیاری از این تظاهرات‌ها واقعا چندجانبه هستند. تظاهرات چندنژادی به ‏رهبری سیاهپوستان.‏
اما این ویروس از همان ابتدا، ما را وادار كرده است در مورد وابستگی‌های متقابل و روابط‌مان فکر کنیم. ‏نخستین چیزی که درباره آن فکر می‌کنید این است: به همه‌چیز دست می‌زنم و دیگری چه چیزی را ‏لمس کرده؟ غذایی که می‌خورم، بسته‌ای که تازه تحویل داده شده، غذای موجود در قفسه‌ها. چیزهایی ‏که سرمایه‌داری به ما می‌آموزد درباره آنها فکر کنیم. و مجبور به فکر کردن به راه‌های پیچیده‌تر هستیم درباره ‏کرونا، بیشتر ما را مشغول کرده تا به فکر این جنایات نژادپرستانه نیفتیم و نگوییم مسأله چیز دیگری ‏است.‏

گاردین

[این کتاب نخستین بار تحت عنوان «آخرین فرصت تغییر: سرمایه‌داری در تقابل با شرایط اقلیمی» با ترجمه مجید امینی توسط انتشارات لاهیتا منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...