عاشقانه‌ای با رنگ و بوی مطبوع زعفرانی! | الف


داستان عاشقانه در ویترین كتابفروشی‌ها همیشه محبوب و پر مخاطب بوده و خواننده خاص خود را داشته و نام‌های آشنایی در صدر فروش این نوع داستان در حافظه ما جا خوش كرده است. بسیاری از داستان‌های عاشقانه دو روند روایی را طی می‌كنند. یكی حدیث دوری و شرح فراق و دیگری تلاشی برای گرفتن جواب كه "چرا چنین شد؟" و پس از خواندن داستان، مخاطب به درك تازه‌ای از عشق و رابطه می‌رسد.

دختر پیچ سعیده شفیعی

شاید بتوان گفت بهترین و بدترین داستان‌هایی كه خوانده‌ایم پیرامون مساله عشق روایت شده‌اند و این بیانگر آن است كه خلق آثار عاشقانه كار مشكلی است و دغدغه‌های خاص خود را دارد. نویسندگان این قسم آثار روی خط باریکی در حرکت هستند كه خروجی کارشان با اندكی تعلل از یک اثر ارزنده می‌تواند به اثری کم مایه تنزل پیدا كند و همیشه بیم آن می­‌رود که این نوشته‌ها از دایره ادبیات جدی خارج شده و مورد هجمه منتقدان قرار گرفته و در قفسه داستان‌های سبك و سطحی جا خوش كنند.

«دختر پیچ» اولین رمان سعیده شفیعی روایت سفر و شرح احوالات دختر آزرده خاطری­‌ست (متولد تهران و ساکن کرج) به خراسان، برای کشف دلایل جدایی و پایان یافتن رابطه‌اش با پسری که زادۀ خراسان است. این کتاب توسط نشر چشمه وارد بازار شده، ناشری حرفه ای که به انتشار آثار موفق ادبیات داستانی معاصر شناخته می‌شود، حالا كه یك ناشر خوشنام داستانی عاشقانه را چاپ کرده، بی شک فرصت مناسبی است تا خواننده یک اثر جدی در این زمینه باشیم چراکه آثار خواندنی با این حال و هوا، چندان منتشر نمی‌شود.

این رمان عاشقانه در 20 فصل و از سه زاویه دید روایت شده است. دو راوی اول شخص که از شخصیتهای اصلی داستان محسوب می‌شوند و یک راوی دانای کل توسط نویسنده به خدمت گرفته شده که داستانی جذاب و در عین حال متفاوت با جریان معمول داستانهای عاشقانه را برای خواننده بازگو کند. سعیده شفیعی این رمان خوشخوان را که (به گفته خودش) از خاطراتش وام گرفته، به عاشقانی تقدیم کرده که مرز نمی­‌شناسند!

بخش قابل توجهی از ماجراهای رمان در حین سفر با قطار تهران - مشهد می­‌گذرد و در خلال این سفر نسرین طی فلاش­‌بک­‌های مختلف به مرور خاطراتش می‌پردازد. او با یادآوری گذشته می‌کوشد به ذهن پریشانش سروسامانی داده و علت آشفتگی و مشکلات کنونی اش را دریابد. نویسنده برای شرح اوضاع و حال نسرین، با تبحر در این رهگذر خاطراتش را از بایگانی ذهن او بیرون کشیده و پیش روی خواننده رمان می‌گذارد و با پرهیز از احساساتی شدن و نثرهای پر سوز و گداز شاعرانه، آشفتگی­ او را با خونسردی روایت می‌کند و همین به تاثیر گذاری بیشتر داستان می‌انجامد.

داستان با نسرین شروع می­‌شود و با نسرین هم به پایان می‌رسد. اما سعیده شفیعی با آوردن دو راوی دیگر این امکان را به مخاطبش داده تا از زاویه دید دیگری نیز به این ماجرای تلخ بنگرد. شاید در نگاه نخست، حضور دیگر راوی‌ها در داستان چندان ضروری جلوه نکند و تنها به پیچیده شدن داستان انجامیده باشد، اما همین مساله به نویسنده امکان تاثیر گذاری بیشتر و همچنین همراه کردن بهتر مخاطب را داده است. پیداست که نویسنده استفاده درست از روایت و پرداخت را خوب بلد است و از دادن همه اطلاعات به درستی پرهیز کرده و سعی می‌کند با مدیریت پروسه انتقال اطلاعات، بر کشش بیشتر رمان بیفزاید.

بی شک استفاده از یك قابلیت روایی متضمن بهره برداری از مزایای آن است. ولی شفیعی گاه از این امكان بهره کافی نمی‌گیرد؛ برای نمونه، بود و نبود بخش‌های مربوط به دو شخصیت "ماندگار" و "حمید" بیشتر از آنکه به یک ارتباط درونی روایی متکی باشد، مجالی برای طرح بحث‌های تولید زعفران است.

از دیگر سو تلقی نسرین از طبقه شهری و روستایی و جایگاه زن و مرد به شدت سنتی است. او به عنوان دختری شهری و اهل كتاب، در ته ذهنش مقام و شخصیتی ازلی برای خود قائل است كه با فروتنی از آن می‌گذرد و پا به بخش فرودست كشورش مي‌گذارد. گویی از برج عاج خود پایین آمده و در جستجوی عشق خود پا به كویر می‌گذارد. و این ویژگی "نسرين" را به ورطه سانتی‌مانتالیسمی سوق می‌دهد که نه تنها به رمان کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند بدان لطمه نیز بزند.

با این حال آنچه در زیر پوست داستان روایت اتفاق می­‌افتد پیوندی است که بین مخاطب و چگونگی تولید زعفران برقرار می­‌شود و فضای داستان را به سنت کاشت زعفران در استان شرقی کشور و باورها و سنت‌های آن منطقه می‌­آراید. کویر و تشنگی، همراه با شیفتگی و زعفران، تقابل جذابی را شکل می‌دهند که به مدد بیانی تصویری به روایت جان بخشیده اند. یکی از موفق‌ترین بخشهای رمان، ورود نسرین و حمید به حریم یكدیگر است كه با توجه به سنتی بودن حمید به زیبایی روایت می‌شود. پایان بندی متفاوت رمان را نیز باید از امتیازات آن محسوب کرد، هم به دلیل تاثیر گذاری اش به واسطه به هم ریختن انتظارات خواننده و هم به دلیل اینکه نقش مهمی در فاصله گرفتن بیشتر اثر حاضر از رمان‌های عاشقانه عامه پسند دارد.

نام رمان (دختر پیچ)، ارجاعی است به مرغوب‌ترین نوع زعفران كه هیچ ناخالصی ندارد و اشاره‌ای ست به چگونگی حسی كه نسرین به حمید دارد. همچنین در خراسان برخی از مردم اعتقاد دارند که کاشت زعفران نحس است. رگه‌های چنین باوری را در این رمان نیز می‌توان مشاهده کرد که در کنار دیگر عناصر بر آمده از زندگی و باورهای سنتی مردم آن ناحیه به غنای محتوایی «دخترپیچ» افزوده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...