رمان «هر خودی همیشه تنهاست» الهام گرفته از زندگی نویسنده ای است که به دنبال عشق نافرجام دوران کودکی، برای اثبات توانایی‌هایش کتاب می‌نویسد و ورود رسمی‌اش به دنیای نویسندگی او را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌کند.



به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، هرخودی همیشه تنهاست رمانی است از نویسنده جوان اندیمشکی مصطفی عظیمی فر که پیشتر، از او «هزار سال پس از پاییز» به چاپ رسیده است.

هر خودی همیشه تنهاست الهام گرفته از زندگی خود نویسنده است. داستان پسربچه ای که در کودکی عاشق همبازی خود می شود، این عشق تا زمان جوانی ادامه دارد اما نافرجام می‌ماند. به همین دلیل شخصیت اصلی داستان تصمیم می گیرد از تجربیات و فراز و نشیب های زندگی خود کتابی بنویسد تا شاید بواسطه آن توانایی های خود را به کسانی که او را پس زده اند اثبات کند. او شروع به نوشتن کتاب می کند و بعد از پایان نام آن را هزار سال پس از پاییز می گذارد اما با پایان کتاب و ورود رسمی مصطفی به دنیای نویسندگی او با چالش های جدیدی روبرو می شود. چالش هایی که کتاب هر خودی همیشه تنهاست آنها را در دل خود جای داده است.

کتاب با رویاپردازی آغاز می شود؛ تخیلی که در حینش گفت‌وگو و کش و قوسی بین نویسنده و مجری و باز نویسنده با اعضای بدنش را نیز شاهدیم، دیالوگ هایی که گویی میان آدم ها جریان دارد و از خلالش پیام و نکته هایی معنایی را به مخاطب القا می کند. نکاتی مثل اینکه رویاهای کوچک مقدمه آرزوهای بزرگ اند و یا شاخصه هایی که از یک آدم نویسنده می سازد. «مغز در جواب گفت: من فکر می کنم یک نویسنده خوب قبل از داشتن پنجه هایی طلایی و مغزی متفکر، باید پاهایی قدرتمند برای کسب تجربه داشته باشد. او باید دائم سفر و جست وجو کند تا بهترین سوژه ها را به دست بیاورد و این تنها از دو پا برای رفتن بر می آید، پاها با شنیدن آن حرف ها لحظه ای سکوت اختیار کردند...»(ص. ۱۱)

رمان با تخیل ادامه می یابد و داستان اصلی از درون همین تخیل زاده می شود. به این ترتیب هر خودی همیشه تنها نیست زندگی نویسنده ای را به تصویر می کشد که قصد دارد با چاپ نخستین اثر خود، قلمش را به جامعه معرفی کند. قهرمان داستان یعنی خود نویسنده (مصطفی) در کسوت یک آرایشگر مردانه تبدیل به نویسنده ای با انگیزه می شود.

او به رغم تمام مشکل ها، با سرسختی این کار را انجام می دهد و تصمیم می گیرد توزیع کتاب های خود را در فضای کوچک اینستاگرام، خود آغاز کند. چند روزی کار توزیع را پیش می برد تا اینکه خانمی به نام هاجر ساطورزاده کتاب را سفارش می دهد. که به صورت اتفاقی از همشهریان نویسنده است.

نویسنده بلافاصله کتاب را برای آن خانم ارسال می کند. ناگهان بعد از چند روز متوجه می شود برادران هاجر که بسیار انسان های غیرعادی و زورگویی هستند، کتاب را در اتاق خواهر پیدا کرده اند. با رخ دادن آن اتفاق، برادران هاجر به نویسنده هشدار می دهند که یا باید با خواهر بیوه شان ازدواج کند یا او را با کتاب هایش چال خواهند کرد. نویسنده به ناچار قبول می کند و اینچنین می شود که وارد خانواده ای پر از ناهنجاری می شود...

مصطفی عظیمی فر سعی کرده است با تکیه بر این موضوع، برخی ناهنجاری های جامعه را به تصویر کشیده و آنها را با تفکر و سبک خود بررسی کند.

در بریده ای از کتاب آمده است:

عمق خیال بی شباهت به اعماق اقیانوس ها نبود، قصد پیش روی بیشتر داشتم ناگهان تلفن همراهم زنگ خورد و مرا به آرایشگاه در هم ریخته بازگرداند. خیلی سریع جواب دادم. خواهر کوچکم بود...

چند دقیقه ای گذشت. جارو و خاک انداز را دست گرفتم و شروع به آواربرداری از پیکر مغازه ام کردم. صدای خرده شیشه ها شباهت عجیبی به شکستن قلبم در گذشته های دور داشت. انگار همین دیروز بود که نسینم همبازی دوران کودکی ام پسر خاله اش امین را به من ترجیح داد. دلیل آن ترجیح موقعیت اجتماعی خانواده امین و همچنین هدف مشترک نسیم و او برای آینده بود. البته دخالت های زیاد مادر نسیم هم بی تاثیر نبود.

اما در هر صورت آن انتخاب سرانجام چیزی نشد که نسیم فکر می کرد و آنها خیلی زود از هم جدا شدند. نسیم بعد از جدایی بار دیگر به سمت من آمد اما برای وصال شرطی گذاشت که هرگز توانایی انجامش را نداشتم. با این حال او دوباره راهش را جدا کرد و راهی کشوری دیگر برای ادامه تحصیل شد. من نیز بعد از رفتنش تصمیم گرفتم طوری زندگی را پیش ببرم که ثابت کنم آدم بی لیاقتی نبوده ام...(ص۳۰).

هر خودی همیشه تنهاست در ۲۴۰ صفحه و شمارگان یک هزار نسخه از سوی نشر کتاب هرمز وارد بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...