مسخ انسان | سازندگی


«دنیای قزقزایی» دومین کتاب داستانی مجتبی تجلی است؛ رمانی غیرمتعارف که به علت شباهت نام و ذهنیت فراواقعِ کاراکترها، کمتر در ذهن می‌ماند. مجتبی تجلی در این رمان ما را با دنیای آدمهایی فرازمینی آشنا می‌کند. آدمهایی که مشخص نیست از کجا آمده‌اند و به کجا خواهند رفت. تجلی این شبه‌آدمها را طوری به ما نشان می‌دهد که می‌توان تجاربی از انسان‌بودن را در آنها دید. اما اینها انسان‌هایی مسخ‌شده‌اند. اگرچه دنیای آنها همان دنیای انسانهای امروزی است.

دنیای قزقزایی مجتبی تجلی

ما در «دنیای قزقزایی» با چیزی به مفهوم واقعی داستان و عناصر آن روبه‌رو نیستیم. شخصیتها به‌واسطه اعمال و رفتار غیرمتعارفشان، فرّار، دلآزار، و حتی خنثی هستند. و ما نمی‌توانیم به آنها نزدیک شویم. آنها نمادی از یک اجتماع کوچک هستند. و آن اجتماع، خود می‌تواند نمادی از جامعه‌ای بزرگ‌تر باشد که وارونگی را تجربه می‌کند. وارونگی درحقیقت همان ناهنجاری است. و این ناهنجاری آنقدر در ذهن آنها ریشه دوانده است که دیگر نمی‌توانند آن را از هنجار تشخیص دهند یا به گذشته خود برگردند.

رمان در خوانش نخست، شاید به علت حوادث نامأنوس و فراواقع و تجربه‌نشده‌ای از موضوع، برای خواننده خسته‌کننده باشد، اما با خوانشی دقیقتر، ما با آدمهایی روبه‌رو می‌شویم که انگار زمانی مثلِ خودِ ما بوده‌اند. در «دنیای قزقزایی» شخصیت‌ردازی و عناصر ساختاری داستان نقشی پویا و نشاندار و پررنگ ندارند؛ چون با دنیایی فراواقع و تجربه‌نشده‌ای سروکار داریم. بااین‌حال ما در این دنیای به‌ظاهر ناشناخته سعی می‌کنیم به رفتار و کنش و شخصیت آنها عادت کنیم.

کاراکترها اگرچه فانتزی هستند و انگار در جهان ما وجود ندارند، اما می‌توان با آنها همذات‌پنداری کرد. آن‌هم به‌خاطر برخی از جملات و دیالوگ‌هایی که از زبان خودشان می‌شنویم. آنها براین باورند که برای اینکه افسرده و روشنفکر باشند، باید چیزهای تلخ بخورند. در جایی از رمان می‌خوانیم: «به‌جای اینکه زن «قزلن» قرص بخورد، قرص‌ها را به شوهرش «قزقزا» می‌دهد، اما آب را خودش می‌خورد و آن را به حساب حواس‌پرتی روشنفکرانه می‌گذارد. یا مثلا: دختر که نامش «قزی» است می‌گوید: به کجای دنیا برمی‌خورد اگر امروز به جای روز پدر، روز مادر باشد. فردا را روز پدر اعلام می‌کنیم.»

در «دنیای قزقزایی» چیزهایی‌که به یکدیگر ربط ندارند به‌هم ربط پیدا می‌کنند. و اینها همه می‌توانند نمادی از بحران و ناهنجاری باشد. اما «دنیای قزقزایی»، در کلیتِ خود، بازی با کلمات و مفاهیم و اندیشه‌ها است. در این دنیا هرچیز ناممکن، امکان دارد به وقوع بپیوندد. و هر چیزی را می‌توان با یک فتوا تغییر داد. بسیاری از جملات مفهومی سوررئال دارند. و گویی این دنیا، بر پایه همین سوررئال بنا شده است: زنیکه گچ می‌مکید و غم از موهای ژولیده‌اش به پایین شره می‌کرد. یا قزقزا زبانش را می‌خاراند. «کجآباد» نامی است استعاری که در حقیقت وارونگی و ناهنجاری را نشان می‌دهد. «دنیای قزقزایی» برگشت به دنیای متحجر است که بسیاری از آدمهایی که از جنس قزقزایی هستند سعی می‌کنند با آن کنار بیایند. هرچند می‌دانند یک جای کار عیب دارد. و درحقیقت ما در این دنیا انسان‌هایی مسخ‌شده را می‌بینیم که گویی دیگر نمی‌توانند به دنیای خودشان بازگردند. و انگار به وضعیت موجود خو گرفته‌اند و از انسان‌بودن گویی فقط خاطره‌ای را به یاد دارند.

قزقزاها بدون عقل فکر می‌کنند و موقع خواب افکار خود را عملی می‌کنند. آنها درمورد عوارض بیماری بزرگ قرن می‌گویند: ای کاش یکی از عوارض این بیماری جدید، راست‌گفتن باشد. «دنیای قزقزایی» دنیایی پریشان، عصیان‌زده، و مسخ‌شده است که به یاری استعارات و کنایات موجودیت یافته است. آنها آدم‌هایی بی‌ریشه‌اند که معلوم نیست از کجا آمده‌اند و به کجا خواهند رفت. اما درحال تکثیرشدن هستند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...