لذت ظالمانه طنز | آرمان ملی


از آن روز که ارسطوی بزرگ، انواع ادبی را به چهار دسته غنایی، حماسی، تراژدیک و کمدی تقسیم کرد تا به امروز روز و ماه و سال‌های زیادی گذشته است و همچنان تراژدی پیشروترین نوع ادبی دنیاست، چرا و چرایی آن بحث دیگری ست که در این کوتاهه نمی‌گنجند اما در کنار آن طنز یا کمدی کمابیش در زندگی ادبی قرن حاضر جدی‌تر از هر دوره دیگری حضوری ملموس‌تر و عینی‌تر دارد.

وای! ددم وای!» مجموعه داستان‌های کوتاه طنز علی خزاعی‌فر

این مقدمه‌ای ست برای درنگ و تاملی بر «وای ددم وای» مجموعه داستان‌های کوتاه طنز قرن بیستم به انتخاب و ترجمه علی خزاعی‌فر که به تازگی از جانب انتشارات نیلوفر روانه پیشخوان کتابفروشی‌ها شده است.

همان گونه که شوخی را نصف جدی قلمداد کرده اند، طنز و یا کمدی را نیز می توان نیمه دیگر تراژدی دانست ، گونه ای که شاید اثرگذاری اش برای بیان دردها و رنج‌های روزگار بیشتر باشد. در دل هر داستان خنده داری رنجی عظیم و مصیبت بار که ریشه در جهان کودکی قهرمان و یا ضد قهرمان داستان دارد، نهفته است، با این همه تمام مساعی نویسندگان حاضر در این مجموعه به کار گرفته شده تا مخاطبان بیش از آن که بخواهند به لایه‌های زیرین داستان توجه کنند ، بخندند و این کاری ست در هر حال ستودنی.

در مجموعه حاضر صاحب قلمانی حضور دارند که نمی توان همگی شان را صرفا طنزپرداز دانست‌، بزرگانی چون گراهام گرین، رابیندرانات تاگور، هاینریش بل و الیس پارکر باتلر، از جمله نویسندگانی هستند که در ژانرهای دیگر ادبی نیز قلم زده اند و آثار فاخری از خود بر جای گذارده‌اند.

آلت جرم اولین داستان این مجموعه را می‌توان سیاه ترین طنز رولد دال انگلیسی دانست، داستانی که در آن آلت جرم به طرز شگفت‌آوری به خورد کارآگاهان داده می‌شود، عنصر غافلگیری مخاطب در این داستان کوتاه منحصر به محو کردن آلت جرم نیست بلکه واکنش زن خانه‌داری است که در اوج تعهد و دلبستگی به همسرش، آگاهانه‌ترین تصمیم زندگی اش را در عین خونسردی گرفته و به مخاطب یادآوری می‌شود که نباید همیشه از زنان پر سروصدای زندگی‌شان واهمه داشته باشند، هستند زنان وظیفه‌شناس پایبندی که به آنی مرتکب قتلی فجیع می‌شوند و کسی از رازهای درونی‌شان باخبر نمی‌گردد!

عنوان کتاب نیز از نام یکی از داستان‌های حاضر در مجموعه گرفته شده است، عنوانی که در پیشانی خود حاوی رمز و رازهایی است شگفت‌انگیز و بدیع. رمز و رازهایی تودرتو از انسان سرخورده از بی‌مهری‌ها، خیانت‌ها، بی‌عدالتی‌ها و در یک کلمه: بی‌نظمی حاکم بر دنیا.

وای ددم وای فریادهای طنز گونه‌ای است از قربانیانی که همیشه در زندگی مشترک و یا اجتماعی‌شان نقش قربانی را برعهده گرفته‌اند و همچنین واکاوی چندو چون و هزارتوهای دالان و یا دهلیزهای تنگ و تاریک بی‌عدالتی ست.

ماجرای کوگلماس اثر مشهور وودی آلن نیز از داستان‌های ممتاز و متمایز مجموعه‌ای ست که به تمامی در خدمت هجو شخصیت‌های معتبر ادبی، بحران میانسالی است، داستانی که بعدها موفق به کسب جایزه ا. هنری شد. نکته مهم این این طنز به‌شدت خندیدنی تبیین این نظریه مهم روانشناسی است که تمامی فانتزی‌های انسانی که مبدا و منشا رنج‌های بی‌شماری برای انواع بشر گردیده و می‌شود تنها و تنها تا مرز رسیدن به واقعیت زیبا و فریبا هستند و لمس واقع‌بینانه روح و جسم انسان تمامی‌شان را نیست و نابود می‌کند ، از برجسته‌ترین صحنه‌های این داستان اعجاب‌انگیز نام بردن از قهرمانان رمان‌های مشهور قرن نوزده و بیست ادبیات دنیا از جانب جادوگر قصه است که به نام‌های زیادی همچون آنا کارنینا قهرمان قربانی رمان مشهور آناکارنینا اثر تولستوی، ناتاشا قهرمان جنگ و صلح اثر معروف دیگری از او، نانای امیل زولا و....اشاره می‌شود و دست آخر اما بوواری قهرمان رمان مادام بواری گوستاو فلوبر می‌شود فانتزی دست یافتنی استاد دانشگاهی که به‌شدت از رابطه زناشویی‌اش دمغ و دلگیرست.

و در نهایت و از دریچه‌ای دیگر وای ددم وای را می‌توان گنجینه سر به مهری دانست از کنش‌های انسانی در مواجهه با شکنجه عزیز خیال‌های بلند و دورپرواز، آرزوهای واپس‌زده، آشوب‌های درونی روح، تصادفات ناشنیده، ممانعت‌های جابرانه‌ دلخوشی‌های ابلهانه شرورانه، بی قیدی یاس آلود، آگاهی مبهم، محبت‌های ناشیانه تلاش‌های فوق بشری، لذت ظالمانه سکوت، دستانی گشوده وار، شفقتی بی شکیب، تلاطم ملایم تپه‌های روحی فقیردر انسداد جسم و دست آخر پرسه‌های هراس آلود مرگی محتوم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...