«فلسفه دین از نگاه اقبال»، «اقبال و کی‌یر که‌گور»، «نقد روان‌شناسی و روان‌درمانی غرب از نگاه اقبال» و «اقبال؛‌ گلی که در جهنم رویید» عناوین چهار کتاب تازه از «محمد بقایی» است که همزمان با هفتادمین سالمرگ «اقبال لاهوری» منتشر می‌شود.   
 
محمد بقایی (ماکان) در گفت‌وگو با فارس، درباره کتاب «فلسفه دین از نگاه اقبال» گفت: «این کتاب نوشته مرحوم «محمد معروف» اقبال‌شناس پاکستانی است. من پیش‌تر از وی کتاب «اقبال و اندیشه‌های دینی قرن معاصر را ترجمه و منتشر کرده‌ام. وی افزود: کتاب «فلسفه دین از نگاه اقبال» با چهارصد صفحه و در قطع رقعی توسط انتشارات مروارید برای اولین بار منتشر می‌شود.»

بقایی درباره کتاب «اقبال و کی‌یر که‌گور» گفت: «این کتاب نوشته «غلام صابر» اقبال‌شناس هندی است که مدت‌ها در کپنهاگ به تدیس فلسفه مشغول بوده است. وی در این کتاب به خوبی آرا و اندیشه‌های این دو متأله را بررسی کرده است و به نظر من تحقیق وی یکی از بهترین تحقیقاتی است که درباره اقبال و کی‌یر که‌گور انجام شده است. این کتاب را انتشارات یادآوران در 300 صفحه منتشر می‌کند.»

این اقبال‌شناس درباره کتاب سوم خود اظهار داشت: «کتاب «نقد روان‌شناسی و روان‌درمانی غرب از نگاه اقبال» نوشته «نذیر قیصر» اقبال‌شناس پاکستانی است که تاکنون چندین کتاب درباره اقبال منتشر کرده است. من پیش از این کتاب «اقبال و شش فیلسوف غربی» را نوشته «نذیر قیصر» ترجمه و منتشر کرده بودم.»

وی افزود: «قیصر در این کتاب دیدگاه‌های اقبال را درباره روان‌درمانی و روان‌شناسی مطرح کرده است و آرای نقادانه وی را به نظرات فروید و روان‌کاوی و پیروانش بررسی کرده است. اقبال معتقد است فروید روح و روان انسان را در آزمایشگاه‌ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و آن را نتزل داده است. این کتاب از نظر نقد بنیان‌گذار روان‌شناسی مدرن، خیلی حایز اهمیت است و با 320 صفحه توسط انتشارات یادآوران منتشر می‌شود.»

بقایی درباره آخرین کتاب خود که با نام «اقبال؛‌ گلی که در جهنم رویید» منتشر می‌شود، اظهار داشت: «این کتاب مجموعه‌ای از مقالات من است که طی سه دهه فعالیتم در زمینه اقبال‌شناسی آن‌ها را نوشته‌ام. این کتاب برای اولین بار توسط انتشارات سوره مهر و با 370 صفحه منتشر می‌شود.»

محمد اقبال لاهوری 9 نوامبر 1887 متولد شد و در 21 آوریل 1938 درگذشت. وی شاعر، فیلسوف، سیاست‌مدار و متفکر مسلمان هندی بود، که اشعار زیادی نیز به زبان فارسی و اردو سروده است. اقبال نخستین کسی بود که ایده یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال لاهوری در کشور پاکستان به طور رسمی "شاعر ملی" خوانده می‌شود. 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...