تبعیض علیه دیگری؛ از سیاه‌پوستان تا یهودیان | هم‌میهن


آلفرد یوری [Alfred Uhry] در سال ۱۹۸۵ نمایشنامه «رانندگی برای خانم دیزی» [Driving Miss Daisy] را طبق آن‌چه در «راهنمای نمایشنامه‌نویسی ۱۰۱» خوانده بود، درباره چیزی نوشت که خوب می‌شناخت. نمایشنامه‌ای کوتاه با حضور سه شخصیت؛ پیرزن یهودی ۷۲ ساله‌ای به‌نام دیزی ورتن، پسر ۴۰‌ ساله‌اش بولی ورتن و راننده سیاه‌پوست ۶۰‌ ساله‌اش هوک کولبرن براساس خاطرات دوران کودکی‌اش در آتلانتای جورجیای آمریکا. او در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۳ گفت، شخصیت‌های پیش چشمش زنده‌اند چون با آن‌ها در آتلانتا بزرگ شده است. ماجرا برای آلفرد یوری از آن‌جا آغاز شد که لنا فاکس، مادربزرگ ۷۲ ساله‌اش با ماشین تصادف کرد و خانواده برایش راننده‌ای به اسم ویل کولمن استخدام کرد؛ راننده‌ای که ۲۵ سال برای مادربزرگش رانندگی کرد.

خلاصه رانندگی برای خانم دیزی» [Driving Miss Daisy]  آلفرد یوری [Alfred Uhry]

«رانندگی برای خانم دیزی» قرار بود تنها به مدت پنج هفته در سالن تئاتری با گنجایش ۷۴ نفر در بخش غربی منهتن اجرا شود و آلفرد یوری فکر می‌کرد کار این اثر همان‌جا به پایان می‌رسد، چون درباره زمان و مکانی خاص نوشته شده بود اما «رانندگی برای خانم دیزی» سه سال در سالن‌های نسبتاً کوچک‌تر برادوی اجرا شد و در سال ۱۹۸۸ برای نویسنده‌اش جایزه پولیتزر را به ارمغان آورد. این نمایشنامه به فیلمی به همان اندازه موفق نیز تبدیل و در سال ۱۹۸۹ برنده جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی شد. ضمن اینکه توانست در سال ۱۹۸۹ بیش از ۵۰ میلیون دلار در گیشه آمریکا بفروشد که برای چنین فیلمی اصلاً قابل انتظار نبود.

مهم‌ترین مضمونی که آلفرد یوری در «رانندگی برای خانم دیزی» به آن می‌‌پردازد، تبعیض و تقابل نژادی است. جامعه‌ی به تصویر کشیده شده در این نمایشنامه هم با سیاه‌پوستان آفریقایی-آمریکایی، هم با یهودیان با تبعیض برخورد می‌کنند و دیالوگ‌هایی کوتاه و ساده به خوبی نمایانگر این تبعیض‌اند. برای مثال جایی که هوک کولبرن، راننده سیاه‌پوست در دیالوگی خطاب به بولی ورتن، پسر دیزی ورتن از دشواری پیدا کردن شغل می‌گوید و می‌افزاید، آن‌هایی که سیاه‌پوست‌ها را استخدام می‌کنند جوان‌ها را می‌گیرند و به‌نظر می‌آید حتی آدم‌های خیلی جوان را هم کسی استخدام نمی‌کند.

در جایی دیگر هوک به این مسئله اشاره می‌کند که سیاه‌پوستان حق استفاده از توالت سفیدپوستان را ندارند و خطاب به دیزی ورتن که به او تذکر می‌دهد باید همان موقع که در «پمپ بنزین استاندارد اویل» بودند فکری برای پر شدن مثانه‌اش می‌کرد، می‌افزاید سیاه‌پوست‌ها اجازه ندارند از توالت پمپ‌بنزین «استاندارد اویل» استفاده کنند. در کنار تقابل نژادی با سیاه‌پوستان، برخوردهای تبعیض‌آمیز با یهودیان نیز در ازجمله نکات مورد اشاره در «رانندگی برای خانم دیزی» است و این برخورد در «بمب‌گذاری معبد» یا اشاره‌ی بولی ورتن به بازرگانانی که از یهودی‌ها بیزارند و تصورات کلیشه‌ای که از آن‌ها در ذهن دارند به نمایش گذاشته می‌شود.

«رانندگی برای خانم دیزی» دوره‌‌‌ای ۲۵ ساله را دربرمی‌گیرد و در پایان آن دیزی ورتن ۹۷ ساله است، پسرش بولی ورتن ۶۵ ساله و راننده‌اش هوک کولبرن ۸۵ ساله. این دوره ۲۵ ساله در ساختاری مشخص دنبال نمی‌شود و نمایشنامه متکی بر پرده‌ها و صحنه‌هایی تفکیک‌شده نیست. در عوض به بخش‌هایی تقسیم می‌شود که یکی پس از دیگری به دنبال هم می‌آیند. آلفرد یوری در «رانندگی برای خانم دیزی» ضمن تمرکز بر رابطه دیزی ورتن و هوک کولبرن، تصویری ماهرانه از ارزش‌ها و روزگارِ در حال تغییرِ جنوب آمریکا ارائه می‌دهد.

این اثر که از ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۳ را دربرمی‌گیرد، به مضامین مهم مطرح در قرن بیستم همچون تبعیض نژادی و تعصب اشاره می‌کند. به عبارت دیگر تمرکز بر رابطه دیزی و هوک، امکان ارائه برداشتی شخصی از واقعیت‌های تاریخی را برای آلفرد یوری فراهم می‌آورد. به‌گونه‌ای‌که جودی لی اُلیوا، نمایشنامه‌نویس، در مورد آن می‌گوید این نمایشنامه بیانگر دوره‌ای از تاریخ است و آن دوره را در قالب داستان روایت می‌کند. با این وجود «رانندگی برای خانم دیزی» به مضامین دیگری چون مفهوم دوستی و دیرشدن هم می‌پردازد و درمجموع بر تعارض بین سیاه‌پوستان و سفیدپوستان، یهودیان و غیریهودیان، پیر و جوان، غنی و فقیر و... و در عین حال بر رابطه انسانی که بین شخصیت‌های اثر شکل می‌گیرد تاکید می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...