نویسنده و فوئنتس | آرمان ملی


«کنگره ادبیات» [The Literary Conference (El congreso de literatura)] فقط صد صفحه دارد، ولی سزار آیرا [César Aira] خیلی چیزهای دیگر به آن اضافه می‌کند. سزار، راوی داستان، در «کنگره ادبیات» شرکت می‌کند، ولی داستان به همین‌جا ختم نمی‌­شود. هر کدام از خط سیرهای داستان- یا بهتر است بگوییم جاه‌‌طلبی او برای اینکه شبیه به کارلوس فوئنتس باشد، کافی است تا با آن، داستان را پیش ببریم...

خلاصه کتاب معرفی کنگره ادبیات» [The Literary Conference (El congreso de literatura)] سزار آیرا [César Aira]

راوی مترجم است: «زمان آن فرارسیده، که ترجمه جدیدی از داستانی که روایت می‌کنم ارائه دهم، تا با آن بتوانم تعاملات واقعی‌ام را شفاف سازم. کار بزرگ من محرمانه و مخفی است، و زندگی‌ام را به مالکیت خود درآورده است. حتی در کم‌اهمیت‌ترین چین‌وشکن‌های آن، همان­‌هایی که پیش‌پاافتاده‌ترین به‌نظر می‌رسند. تا‌به‌حال هدفم را زیر ظاهر موجه ادبیات پنهان کرده‌ام. و از آنجا که نویسنده هستم، نگرانی­­ خاصی را برنیانگیخته است.» (در این نسخه ­مکتوب، هنوز هم: «ظاهر موجه ادبیات»- یکی از نقش­های بسیاری است که آیرا در آن بازی می­ کند.) البته که بلندپروازی­های راوی بسیار بزرگ هستند- یکی از قابل‌توجه‌ترین‌ها آنجاست که می­‌گوید: «بر تمام عالم حکمفرمایی دارد.» که درنهایت منظورش تقلید از کارلوس فوئنتس است.

در طی مسیر یا حتی در آغاز، سزار با حل‌کردن معمایی به قدمت یک قرن، ناگهان به ثروتی هنگفت دست یافت. (آنطور که می‌گوید، آن را مدیون نیروهای منحصربه‌فرد و ویژگی­های خودش است («ذهن هرکس نیروهایی دارد که، چه بزرگ باشد یا کوچک، همیشه منحصربه‌فرد است و قدرت‌هایی که فقط و فقط مختص اوست.»)، و شرایطی که در آن قرار دارد. این ثروت تازه به‌دست‌آمده (و شهرتی که با خود آورد) برای او مزایایی به ­ارمغان آورد، ولی این هم تنها بخشی از این داستان «ترجمه‌­شده» است.

سزار خودش را کسی با ذهنی بس فعال می‌داند، و آنطور که از شواهد برمی‌آید، این نقل‌قول‌­ها محصول ذهنی است که مدام درحال فکرکردن است. او همچنین خودش را «دانشمندی پریشان‌­حال» در نوع خود می‌داند. او خالق و نویسنده‌ای است که چیزهای بسیار در سر دارد. مثل همین: آن عجیب‌وغریب‌بودنی که موجب درخشش همه‌چیز می‌شود از من نشات گرفته. عالم از میان سرگشتگی بی‌انتهای من سربرآورده است...

آنچه پیش از همه درباره «کنگره ادبیات» به ذهن خطور می‌کند لحن نسبتا طبیعی و روایت بی‌پرده آن است. نقل‌قول سزار صریح و متعارف است و ماجراهایی که تعریف می‌کند اغلب سرراست و این‌جهانی است. بااین‌همه داستان پر است از اتفاقات خیالی که چیزهای خارق‌العاده را به زندگی هر روز ما وارد می‌کند.

«کنگره ادبیات» مدام خواننده را به حدس‌زدن وامی‌دارد: آیرا شما را در یک مسیر هدایت می‌کند، فقط برای آنکه فرضیه‌هایش را برهم زند و تغییر مسیر دهد (یا شاید برای اینکه مسائل را به سمت نتیجه‌گیری منطقی پیش برد- اگرچه آن منطق آشنا و به‌راحتی قابل تشخیص‌دادن نیست...)، درحالی‌که تقریبا در تمام مدت لحن صریحش را حفظ کرده است.

«کنگره ادبیات» از آن کتاب‌هایی است که واقعا شبیه هیچ چیزی که احتمالا خواننده‌ها با آن مواجه شده‌اند، نیست. (حتی اگر آثار دیگری از آیرا را هم خوانده باشند.) سزار توجه دیگران را به یگانگی جلب کرده و بر آن تاکید دارد؛ قطعا «کنگره ادبیات» سری از میان داستان‌های دیگر درمی‌آورد، ترکیبی از قواعد ادبی و ویژگی‌های شخصی عجیب‌وغریب که نسبتا هم تکان‌دهنده‌اند: طنزی خوب ولی خیلی‌خیلی غریب.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...