چاپ جدید رمان «مزدک» [Mazdak] نوشته موریس سیماشکو [moris simashko] با ترجمه مهدی سحابی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

مزدک» [Mazdak] نوشته موریس سیماشکو [moris simashko]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۱۹۷۳ توسط انتشارات گالیمار منتشر شده است.

موریس سیماشکو نویسنده روس این‌کتاب متولد سال ۱۹۲۴ در ادسا و درگذشته به‌سال ۲۰۰۰ است. کتاب «مزدک» این‌نویسنده، یک‌رمان تاریخی است و واقعیت‌های تاریخی را با امانت‌داری روایت می‌کند. شخصیت‌های اصلی‌اش هم شخصیت‌های شناخته‌شده تاریخی هستند. اما این‌اثر که کتاب مهم سیماشکو محسوب می‌شود، فقط به‌دلیل تاریخی‌بودن و شخصیت‌ها و صحنه‌های واقعی آن نیست. بلکه خرده‌شخصیت‌هایی هم در آن وجود دارند که به‌گفته منتقدان به‌طور جزئی‌نگرانه به آن‌ها زندگی‌شان در دوران مزدک پرداخته شده است.

این‌کتاب از جهتی ویژگی حماسی هم دارد که می‌توان آن را در صحنه‌های پایان کار مزدک، آوارگی قباد و بازگشت دوباره‌اش به پادشاهی و ... مشاهده کرد. سیماشکو رسم و رسوم و آیین‌های سنتی ایرانیان آن‌دوران را نیز در رمان خود تصویر کرده است. او درفرازهایی از شاهنامه و منظومه ویس و رامین هم نقل‌هایی آورده و ارجاعاتی به این دو اثر مهم ادبیات کلاسیک دارد.

ترجمه مهدی سحابی از این‌رمان سال ۱۳۶۱ انجام شده و پیش‌تر توسط ناشر دیگری منتشر شده بود که حالا چاپ جدیدش توسط نشر نو عرضه شده است.

رمان پیش‌رو به‌جز «پیش‌درآمد» و «پایان سخن»، ۳ بخش اصلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «بخش یکم: مزدک»، «بخش دوم: درست‌دینان» و «بخش سوم:‌ مزدک‌های دروغین».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

همان ارمنی نگهبان پاسگاه به اسبان آب داد. آورام، اندیشناک، او را تماشا می‌کرد. آن‌بار زین تن او را زخمی کرده بود و پیرمرد مرهمی گیاهی برایش آورد. دو سال از آن هنگام گذشته بود. آیا همین آورام بود که با پشت زخمی و ترکه‌خورده از اینجا می‌گذشت؟ چرا به‌سوی نصیبین می‌رفت، چرا از ایران دبیربد خواسته بود که او را به کمک فرستادگان پادشاه که برای گفت‌وگو نزد رومیان می‌رفتند، بفرستد؟

همه زمستان را به پخش گندم پرداخته بود، به خوزستان، سرزمین ماد و به فارس کهن _ سرزمین گورها و سنگ‌نگاره‌های شاهان کی _ رفته بود. سنگ گورها و ستون‌های شهر مرده استخر را کنده بودند تا با آنها دیوار بسازند. در ایرانشهر ولنگاری بیشتر و بیشتر می‌شد. دستکرت‌های بزرگان را از آنان نمی‌گرفتند، اما بردگان آنان می‌گریختند و به گرگ‌خونان می‌پیوستند. تاکستان‌ها و باغ‌های زیتون به حال خود رها شده بود.

روز پیش، در دهکده اسفندیار، گندم‌ها و زنان دستکرت فرشیدورد، برادر زرمهر گاومیش را پخش کرده بود. ده‌هزار درخت زیتون دستکرت را انداخته بودند: بهتر آن می‌بود که آنها را میان خود پخش می‌کردند. اما کشاورزان، به رغم فرمان شاهنشاه، آنها را از آن‌دیگری می‌دانستند. آری، فرمانبرداری و حرمت دارایی دیگران با خون ایرانیان آمیخته است.

این‌کتاب با ۲۸۴ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...