«جاناتان مرغ دریایی» [Jonathan Livingston Seagull]، اثری عمیق و روح‌نواز از ریچارد باخ [Richard Bach]، در سال ۱۹۷۰ به دنیای ادبیات معرفی شد و با سادگی بی‌نظیر خود، افکار و دل‌های بسیاری را در جست‌وجوی آزادی، خودشناسی و کمال در خود غوطه‌ور ساخت. این اثر کوتاه، داستان مرغ دریایی‌ای است که برخلاف دیگر هم‌نوعان خود، که تنها به جست‌وجوی غذا و بقای جسمانی می‌پردازند، به دنبال رهایی از محدودیت‌های ذاتی وجود خود و پرواز در آسمان‌های نامحدود است. جاناتان لیوینگستون، مرغی که هیچگاه به اندازه‌ای که دیگران انتظار دارند، زندگی نمی‌کند، بلکه در جستجوی کمال در پرواز و رسیدن به مرتبه‌ای والاتر از آنچه که جهان به او تحمیل کرده است، می‌سوزد و می‌سازد به قول مولانا:
ره آسمان درون است، پَر عشق را بجنبان
پَر عشق چون قَوی شد، غم نردبان نماند

«جاناتان مرغ دریایی» [Jonathan Livingston Seagull] ریچارد باخ [Richard Bach]، پ‍رن‍ده‌ای‌ ب‍ه‌ ن‍ام‌ آذرب‍اد

ریچارد باخ، نویسنده‌ای که در پس کلماتش، تجربه‌های شخصی‌اش به عنوان خلبان را پنهان کرده است، نیاکانی بزرگ مانند یوهان سباستین باخ، موسیقیدان برجسته آلمانی، در نسل‌های گذشته خود داشت. در نوشته‌هایش، نه تنها از خاطرات پروازی‌اش، بلکه از جست‌وجوهایی درون‌ذاتیش سخن می‌گوید که انسان را به سوی رهایی و معنای عمیق‌تر زندگی سوق می‌دهد. آثار او معمولاً به مسائلی چون خودشناسی، آزادی فردی و معنویت اشاره دارند، و «جاناتان مرغ دریایی» یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این جست‌وجوی بی‌پایان است. این کتاب در زبان فارسی به وسیله نویسندگان بسیاری ترجمه شده است، اما ترجمه کاوه میرعباسی روان و خواندنی محسوب می‌شود. اگرچه از لحاظ دستور زبان فارسی چند ایراد دارد اما قدری خواندنی ترجمه کرده است که نیاز به بیان این اشکالات سطحی نیست. نشر نی این کتاب را در سال ۱۴۰۳ تجدید چاپ کرده است.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
جاناتان مرغ دریایی داستان مرغی است که نمی‌خواهد تنها در محدودیت‌های معمول زندگی بماند. بلکه این اثر سفری روحانی و الهام‌بخش به سمت آزادی، شکستن قیدها و کشف توانمندی‌های ناشناخته در دل انسان است. اگر احساس می‌کنید که در زندگی‌تان به تکرار افتاده‌اید و از موانع و چارچوب‌های پیش‌ساخته رنج می‌برید، این کتاب همان چراغی است که می‌تواند راه شما را روشن کند.

1. الهام‌بخش و انگیزشی: این کتاب شما را به تلاشی بی‌پایان دعوت می‌کند تا از خطوط تعیین‌شده بیرون بزنید. آیا شجاعت دارید که همانند جاناتان، از آسمان خود عبور کرده و به ارتفاعات ناشناخته پرواز کنید؟
2. پیامی جهانی و همیشگی: مفاهیمی چون آزادی، استقلال و تلاش برای تعالی، از مرزهای زمانی و مکانی عبور کرده و در تمامی فرهنگ‌ها و جوامع قابل درک است. این اثر به ما می‌آموزد که رشد فردی تنها از طریق ایمان و تمرین مستمر ممکن است.
3. سادگی در عین عمق: «جاناتان مرغ دریایی» با نثری ساده و روان، اما مفهومی عمیق و فلسفی، خواننده را به دنیای دیگری می‌برد. این ویژگی به آن این امکان را می‌دهد که خواننده هر سنی، چه نوجوان و چه بزرگسال، از آن بهره‌برداری کند.
4. تأثیر مثبت بر طرز تفکر: این کتاب به شما کمک می‌کند تا به زندگی از زاویه‌ای نو بنگرید. آیا شما نیز در تله‌ی باورهای محدودکننده خود گرفتار شده‌اید؟ آیا در جست‌وجوی آزادی و حقیقت از سقف‌های آسمان خود فراتر خواهید رفت؟
5. کوتاه اما ماندگار: شاید «جاناتان مرغ دریایی» رمانی کوتاه باشد، اما تأثیر آن در دل و ذهن شما مدت‌ها پس از پایان کتاب باقی خواهد ماند. بسیاری از خوانندگان، پس از تمام شدن آن، به طور مکرر به مفاهیم عمیق آن بازمی‌گردند.

مضامین کتاب این داستان فراتر از یک روایت ساده از مرغی است که می‌خواهد پرواز کند. در بطن داستان، خودشناسی، آزادی، رشد فردی و رهایی از محدودیت‌ها به صورت نمادین به نمایش درآمده‌اند. جاناتان، مرغی که به جست‌وجوی کمال در پرواز است، مرزهای مرسوم خود را شکسته و به آگاهی جدیدی دست می‌یابد که دیگران قادر به درک آن نیستند.
یکی از پیام‌های کلیدی این کتاب خودشناسی و پذیرش فردیت است. جاناتان، برخلاف دیگر مرغ‌ها که تنها به دنبال بازتکرار زندگی روزمره هستند، به دنیای درون خود نگاه می‌کند و می‌خواهد تمام ظرفیت‌های نهفته‌اش را کشف کند. او به ما نشان می‌دهد که برای رسیدن به شناخت واقعی از خود، باید از سنت‌ها و باورهای محدودکننده فراتر برویم.

آزادی و رهایی از محدودیت‌ها از دیگر پیام‌های اساسی این کتاب است. پرواز برای جاناتان، تنها به معنای جست‌وجوی غذا نیست. پرواز برای او یعنی شکستن قیدهای ذهنی و عبور از مرزهای شناخته‌شده.
رشد فردی و تعالی روحی به شکلی مستمر در داستان حضور دارد. جاناتان نه‌تنها در پرواز، بلکه در درک عمیق‌تر از جهان پیرامون خود نیز پیشرفت می‌کند. او به نوعی روشنگری دست می‌یابد که دیگران را نیز در مسیر آگاهی هدایت می‌کند.

در نهایت باید گفت این کتاب به معنویت و سیر تکاملی روح اشاره دارد. جاناتان از اساتیدی آگاه می‌شود که او را به سمت درک‌های عمیق‌تر و والاتر از هستی هدایت می‌کنند. او می‌آموزد که حقیقت نه تنها در مرزهای فیزیکی، بلکه در بُعدی معنوی نیز نهفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...