رمان «به افق پاریس» [The Paris hours] اثر الکس جورج [Alex George] با ترجمه اسدالله امرایی و توسط نشر برج منتشر شد.

به افق پاریس» [The Paris hours] اثر الکس جورج [Alex George]

به گزارش کتاب نیوز، الکس جورج، نویسنده، کتاب‌فروش؛ وکیل و بنیان‌گذار «جشنواره‌ی ادبی آن‌باند» است. او اولین رمانش را با عنوان «آمریکایی خوب» سال 2012 منتشر کرد و خیلی‌ زود این رمان به‌عنوان بهترین کتاب ماه فوریه‌ی 2012 در وب‌سایت آمازون معرفی شد و شش ماه در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز دوام آورد. سال 2017 با انتشار رمان دومش جایزه‌ی ادبی میسوری را در بخش داستان از آن خود کرد.
جورج فارغ‌التحصیل رشته‌ی حقوق از دانشگاه آکسفورد است و می‌گوید هشت سال زندگی‌اش را به کار حقوقی و رفت‌وآمد به پاریس و لندن گذرانده و سال 2003 به ایالات متحده مهاجرت کرده و رمان به‌ افق پاریس حاصل همان ‌روزهاست.

ناشر در معرفی این اثر او تعریف ها و تمجیدهای که منتقدان از آن کرده اند را آورد ه است:

نیویورک تایمز بوک ریویو
چه طرح باشکوهی! جورج به استادی تمام در میان پی‌رنگ‌ها میان‌بر می زند و هرچه به شب موعود نزدیک‌تر می‌شود، به شیوه‌ی دلفریبی آن‌ها را درمی‌آمیزد. در اوج داستان جرقه‌ای می‌زند و آتشی در بزن‌وبکوب کاباره‌ی مونمارتر می‌افتد.

کلمبیا تریبیون
درخشان... گواهی از قدرت زیروروکننده‌ی یک روز خاص؛ کتابِ بینوایانِ عصر موسیقی جز است.

سن لویی پست دیسپچ
چه چیزی باعث می‌شود که این حکایت این‌قدر خوب پیش برود؟... جورج در این دنیا راه خود را یافته است... گزنده و تند می‌نویسد... خواننده را به خیابان‌های پاریس می‌برد؛ نه پاریس جهانگردان، بل پاریسی که پاریسی‌های واقعی را در دل خود جا داده.

سی‌ان‌ان
داستان به آثار و وقایع جنگ جهانی اول و شکوه پاریس از دریچه‌ی چشم چهار شخصیت می‌پردازد و در اوج داستان آن‌ها را به هم می‌رساند و متنی هیجان‌انگیز ارائه می‌کند که خواننده از آن دل نمی‌کند.

کریستینا بیکر نویسنده‌ی قطار یتیمان و تکه‌ای از دنیا
مثل کتاب همه‌ی نورهایی که نمی‌بینیم، رمان به افق پاریس سبعیت جنگ و تاثیرات آن را در شور عمیق سینمایی کشف می‌کند. پایان‌بندی داستان نفس‌گیر است.

اسدالله امرایی مترجم این اثر زاده اول اردیبهشت ۱۳۳۹ در شهر ری و یکی از زبده‌ترین مترجمین معاصر داستان است.

«به افق پاریس» اثر الکس جورج در 288 صفحه و قیمت 82 هزارتومان در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...