فرانسه زیبا | سازندگی


الکس جورج [Alex George] نویسنده بریتانیایی-آمریکایی با رمان «به افق پاریس» [The Paris hours] که در سال 2020 منتشر شد، انبوهی از ستایش‌ها را به‌سوی خود جلب کرد. کریستینا بیکرکلاین نویسنده کتاب‌های «قطار یتیمان» و «قطعه‌ای از دنیا» رمان «به افق پاریس» را با شاهکار بوکریِ آنتونی دوئر «نوری که نمی‌بینیم» مقایسه کرد و نوشت: «بی‌رحمی جنگ و اثرات ماندگار آن را با شور‌ و حالی سینمایی بررسی می‌کند.»

الکس جورج [Alex George] به افق پاریس» [The Paris hours]

مگ‌ویت کلیتون نویسنده رمان «آخرین قطار به لندن» هم نوشت: «یکی از زیباترین نگاه‌ها به جذاب‌ترین شهر دنیا و انسانیت در این رمان فوق‌العاده هوشمند و تأثیرگذار وجود دارد؛ به‌طوری‌که از خواندن آن سیر نمی‌شوید و اصلا دوست ندارید تمام شود.» مجله بوک‌لیست نیز «به افق پاریس» را رمانی مسحور کننده مانند فیلم «نیمه‌شب در پاریس»ِ وودی آلن توصیف کرد و نوشت: «این رمان بار دیگر به شکلی خیره‌کننده ما را مجذوب افسون شهر نور، پاریس، می‌کند.» رمان «به افق پاریس» با ترجمه اسداله امرایی در نشر برج منتشر شده است.

درحالی‌که رمان‌های تاریخی درمورد پاریس کم نیست، اما هیچ‌کدام از رمان‌های اخیر نتوانستند به اندازه‌ کتاب الکس جورج، «به افقِ پاریس» حال‌وهوایی پاریسی را در خود ایجاد کنند و از آن نیز فراتر بروند. «به افق پاریس» که در طول یک شبانه‌روز کامل اتفاق می‌افتد داستانی است هزارتو که زندگی جذاب چهار شخصیت اصلی خود را به تصویر می‌کشد. رمان الکس جورج سرشار از زیبایی، ریتم، تراژدی، شک و تردید و امید است. با آن‌که آغاز و پایان تمام فصل‌ها مشخص است و همه در یک راستا قرار گرفته‌اند، اما مانند داستان‌های کوتاه مستقل عمل کرده و کلیتی از زندگی هر شخصیت را ارائه می‌دهند که تأثیر و بازتاب عمیقی دارد.

داستان کتاب چند ساعت پس از نیمه‌شب آغاز می‌شود. نیمه‌شبی که سورن بالاکیان، پناهنده‌ای ارمنی که با گذشت یک‌دهه همچنان درگیر گذشته‌ دردناک فرار خود از زیر تیغ امپراتوری عثمانی است و کابوس گذشته رهایش نمی‌کند، عروسک‌های دست‌دوز خود را برای نمایش‌های روزانه‌اش در پارک لوکزامبورگ آماده می‌کند. در فصل دوم کتاب گیوم بلان، نقاش فقیر، مست‌وپاتیل از خواب می‌پرد، موعد پرداخت بدهی‌اش سر رسیده و گیوم عاجز و درمانده به‌دنبال راهی است که بتواند آن را بپردازد. در فصل سوم با ژان پُل مایار آشنا می‌شویم، روزنامه‌نگاری که درگیر زخم‌های روحی و جسمی ناشی از جنگ بزرگ (جنگ اول) است و تلاش می‌کند با گوش‌دادن به آهنگ‌های جورج گِرشوین به خود آرامش دهد و این‌چنین بی‌خوابی و بی‌قراری شب‌هایش را سپری کند. در فصل چهارم کَمیه کلرمون به همراه دختر خردسالش ماری وارد گورستانی می‌شوند تا روی سنگ قبر کارفرمای سابق خود، مارسل پروست، گُل بگذارند. همان‌طور که ساعت‌ها می‌گذرند و روز پیش می‌رود، فصل‌ها یکی پس از دیگری، گذشته‌ این شخصیت‌ها را با حالِ آن‌ها پیوند می‌دهد تا رفته‌رفته درد و رنج و رازهای دلخراش آن‌ها را آشکار کند. مشاهیر آن دوره (ژوزفین بیکر، گرترود استاین، موریس راول، سیلویا بیچ، ارنست و پائولین همینگوی) به‌عنوان مهمانان مراسم فیلم «نیمه‌شب در پاریس» حضور پیدا می‌کنند و همان‌طور که داستان پیش می‌رود، از عشق، غم و اندوه و رازهای این چهار شخصیت عادی پرده برمی‌دارد.

پایان مبهمِ «به افق پاریس»، انگیزه‌ خوبی است تا خوانندگان درباره داستان بحث کنند. با وجود کم‌و‌کاستی‌های اندکی که رمان دارد، ادای احترام پروستیِ الکس جورج به زمانِ ازدست‌رفته در پاریس، بیانگرِ علاقه‌ فراوان او نسبت به فرانسه است؛ فرانسه زیبا!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...