آدم‌ها و رابطه‌ها | سازندگی


«آداب ترک‌کردن تو» دومین اثر داستانی حمزه برمر است که در سال جاری از سوی نشر برج منتشر شده است. حمزه برمر پیشتر برای داستان کوتاه «انحنای رابطه» که عنوان کتاب اول نیز هست، برنده جایزه اول مسابقه داستان‌نویسی صادق هدایت شده بود.

خلاصه کتاب معرفی آداب ترک‌کردن تو داستانی حمزه برمر

«آداب ترک‌کردن تو» رمانی عاشقانه و اجتماعی است؛ داستانی درمورد اعجاب رابطه‌ افراد در جامعه؛ روابطی که خواه در جامعه‌ بزرگ شهری باشد یا جامعه‌ای کوچک، مثل آپارتمانی سه‌چهار طبقه در دلِ شلوغ‌ترین خیابان‌های پایتخت. «آداب ترک‌کردن تو»، به‌هر نوع رابطه‌ای می‌پردازد. رابطه زن و شوهری که هر چیز کوچکی را از یکدیگر مخفی و مسائل بزرگ را دور از چشم یکدیگر حل‌وفصل می‌کنند. روابط دوستانه‌ای که بر فرضیه‌های مالی پایه‌ریزی شده‌اند و می‌توانند در میانه یک سوددهی میلیاردی در قدیمی‌ترین رفاقت‌های مردانه، اختلال و دلخوری پیش بیاورند. روابط دوستانه و رفاقت‌هایی که از پشت میزهای چوبی مدرسه شکل می‌گیرند و محکم و فناناپذیر می‌شوند.

مرکزیت همه این رابطه‌ها در این داستان، رابطه‌ای است که بین بهار و عماد به‌صورت دوستانه‌ای شکل می‌گیرد. کم‌کم این دوستی به‌سمت عشقی گرفتارکننده پیش می‌رود؛ عشقی دست‌وپاگیر که برای فرار از آن، یک‌طرف قید رابطه را می‌زند و به همه وابستگی‌ها پشت می‌کند. درحقیقت ترک‌کردن هم قسمتی از یک رابطه است. شاید برای فردی که در آرزو و با امید به زیستی آزادانه، وارد یک رابطه عاطفی می‌شود و ناگهان زمانی چشم باز می‌کند که تا گلو خود را در بند چون‌وچرا و قیدوبندهای عاشقانه گرفتار می‌بیند؛ چاره‌ای جز ترک‌کردن باقی نمانَد. ترک‌کردن و گریختن از روابط دست‌وپاگیرِ این‌چنینی، خود حسن ختامی بر این طور رابطه‌ها می‌شود. پایانی که هرچند تلخ ولی اجتناب‌ناپذیر است.

«آداب ترک‌کردن تو» روایت یکی از این جنس رفتن‌ها و گذر‌کردن‌ها است. عماد که می‌خواسته جنون باهم‌بودن را به سرانجام برساند و بهار که از ایجاد این جنس رابطه دست‌وپاگیر می‌گریزد تا به دنیایی آزاد و رها پناهنده شود. در «آداب ترک‌کردن تو»، به تماشای جنونِ گشتن و جست‌و‌جوی مداوم برای پیداکردن و دوباره‌یافتن عشقی گم‌شده می‌نشینیم. در میانه این روایت ممتد و طولانی در جست‌وجوگریِ شخصیت اصلی داستان، داستان‌های دیگری نیز روایت می‌شود. داستان‌هایی که عماد (شخصیت اصلی داستان) با آن‌ها همراه می‌شود و پا‌به‌پای ماجرا پیش می‌رود؛ درحالی‌که انتهای ماجرا و نفع و ضرر هریک از اتفاقات برایش بی‌معناست. عماد درنهایت تنهاوتنها برای پیداکردن عشق گم‌شده‌اش همراه جریان‌ها می‌شود تا شاید ردپا و اثری از او پیدا کند. هیچ‌کدام از اتفاقات داخل داستان، درد فقدان را کاهش نمی‌دهند و دلیل قانع‌کننده‌ای برای رفتن و نماندن بهار به دستش نمی‌آید. درواقع عماد نماینده خیل عظیمی از افراد ترک‌شده در کلانشهری است که هرکس به‌آسانی می‌تواند در گوشه‌ای از آن مخفی شود، بی‌آن‌که ردی از خود بر جای بگذارد.

در «آداب ترک‌کردن تو»، نویسنده شخصیت‌های متفاوتی را کنار هم طراحی کرده است. شخصیت‌هایی که هریک نشانگر قشر خاصی از جامعه هستند. شخصیت اصلی داستان از شروع داستان تا پیش از فصل آخر، تب‌وتاب و شور و هیجان شدید و زیادی برای پیداکردن سرنخی که در پی آن است دارد و به‌هر دری می‌زند. شخصیت تیمسار که در همسایگی و یکی از طبقات ساختمان ساکن است؛ لحن و زبان یک ارتشی درجه‌بالا را ندارد. برخی شخصیت‌ها هم با وجود نزدیکی به شخصیت اصلی خیلی کم‌رنگ پرداخته شده‌اند. بااین‌همه رمان «آداب ترک‌کردن تو» خوب نوشته شده و نثر و زبان پاکیزه‌ای دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...