کتاب «حاشیه‌های فمینیستی قرآن» [Feminist edges of the Qur'an] نوشته‌ی عایشه هدایت‌الله [Aysha Hidayatullah] به‌عنوان پنجمین شماره از مجموعه‌ی اسلام‌پژوهی نشر کرگدن چند روز پیش منتشر شد. این کتاب، علاوه بر اینکه حاوی گزارشی خوب و نسبتاً جامع از تلاش‌های تفسیری گروهی از محققان و نویسندگان مسلمان در چند دهه‌ی اخیر در حوزه‌ی فمینیسم اسلامی است، نقدهایی جدی و درخورتوجه بر آرا و آثار پژوهشگرانی چون آمنه ودود، اسما بارلاس، عزیزه هبری و دیگران مطرح می‌کند.

حاشیه‌های فمینیستی قرآن» [Feminist edges of the Qur'an]  عایشه هدایت‌الله [Aysha Hidayatullah]

تعبیر «حاشیه‌های فمینیستی» در عنوان کتاب الهام‌گرفته از آثار ریچارد بولت، نویسنده‌ی امریکایی و استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا، است. «حاشیه» در اینجا در برابر «مرکز» است که همواره و در طول تاریخ تحت محافظت و اختیار مراجع دینی بوده، درحالی‌که فکر و عمل مسلمانان همیشه با حرکت در حاشیه‌ها پیشرفت کرده است. به‌نظر نویسنده، در سده‌های متمادی، حاشیه جایی برای تغییر و تحول و پذیرش و انکار سنت بوده و منزل‌گاهی برای بسیاری از مسلمانان سردرگم و بلاتکلیف‌ از لحاظ معنوی به حساب می‌آمده است و او مفسران فمینیستی قرآن را هم بخشی از همین گروه و قرارگرفته در همین حاشیه‌ها می‌داند.

اصل کتاب رساله‌ی دکتری مؤلف بوده که حدود هفت سال پیش در انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده و حاوی سه فصل اصلی است. فصل نخست به نکاتی مهم در باب پیدایی تفسیر فمینیستی قرآن؛ فصل دوم به توصیف و تحلیل و دسته‌بندی روش‌ها و رویکردهای مفسران فمینیستی؛ و فصل سوم به نقد آرا و دیدگاه‌های آنان اختصاص دارد. از مهم‌ترین ویژگی‌ها و امتیازات کتاب نگاه جسورانه‌ی نویسنده‌ی جوان کتاب است که به نقد مبنایی برخی از مشهورترین طلایه‌داران جریان فمیینیسم اسلامی و آرای تفسیری آنان می‌پردازد و کاستی‌ها و ناسازگاری‌های روش‌شناختی آن‌ها را نشان می‌دهد.

چنان‌که در یادداشت دبیر مجموعه در آغاز کتاب‌های مجموعه‌ی اسلام‌پژوهی آورده‌ام، انتشار ترجمه‌ی آثار عمیق و دقیق دانشگاهی ـ به ویژه پژوهش‌های با رویکرد انتقادی و ناظر به مسائل اینجا و اکنونِ ما ـ برای فضای علمی و آکادمیک جامعه‌ی فارسی‌زبان در حوزه‌ی مطالعات اسلام امری حیاتی و ضروری است. از مترجمان کتاب، که حاصل تلاش‌شان را با حسن نظر و اعتماد کامل به مجموعه‌ی اسلام‌پژوهی سپردند، سپاسگزارم؛ و به‌ویژه از فاطمه مصلح‌زاده، که سهم بزرگی در ویراستاری و آماده‌سازی نهایی کتاب داشت، صمیمانه تشکر می‌کنم.

منبع: صفحه اینستاگرام مولف

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...