ژانرِ تردیدهای انسان مدرن | اعتماد


جوزف اپستاین [Joseph Epstein] در کتاب «کار رمان» [The novel, who needs it] در بخشی از طرح مباحث خود، این ایده را مطرح می‌کند که رمان نسبت به سایر گونه‌های ادبی، سر و کار بیشتری با طبیعت انسانی دارد. برای بررسی عمیق‌تر این ایده، مختصری به تاریخچه شکل‌گیری رمان می‌پردازیم که می‌توان آن را محصول دوران و انسان مدرن دانست. جست‌وجوی ریشه‌های اولیه رمان، ما را به حماسه‌ها (epic) و سپس رمانس‌های قرون وسطی می‌رساند؛ متونی چون گیلگمش، ایلیاد و ادیسه گرچه به شعر سروده می‌شدند، حامل روایت‌هایی داستانی بودند از شجاعت و جنگاوری قهرمانان. قهرمانانی که اغلب شخصیت‌هایی فراانسانی‌ بودند که سرچشمه‎ قدرت و اعتبارشان در زادگاه، تبار یا پیوندشان با نیروهایی ماورایی بود و پاسداری از سرزمین و شرف انسانی را وظیفه خود می‌پنداشتند.

«کار رمان» [The novel, who needs it]

با ظهور رمانس‎‌ها، این جنگاوری جایگزین ماجراجویی‌های عاشقانه شد و قهرمانان میدان نبرد جای خود را به شوالیه‌هایی دادند که در ابتدای داستان دل می‌باختند به بانویی اشرافی، اما همین که درصدد وصال برمی‌آمدند، بلایی سخت از آسمان نازل می‌شد، مثل ربوده یا گرفتار شدن عروس در قلعه‌ای جادویی، طلسمی که حافظه‎ شوالیه را می‌ربود یا سفری ناگزیر که بین او و معشوق فاصله می‌انداخت. در آزمون دشوار گذر از این موانع، قهرمان موفق می‌شد که عشق و وفاداری خود را اثبات کند و در نهایت، این دو به هم می‌رسیدند بی‌آنکه ذره‌ای پیر شده باشند یا اثری از زوال در هیبتشان پدیدار شده باشد.

در عصر رنسانس و پس از آن اما، ادبیات منثور رفته‌رفته از جنبه‌های اسطوره‌ای و فراانسانی فاصله گرفت و به واقعیت‌های زندگی روزمره نزدیک شد؛ این لحظه تولد رمان است آن‌گونه که ما امروز آن را می‌شناسیم. نقطه اوج این گذار را می‌توان در دن کیشوت (1605) دید که بسیاری آن را اولین رمان مدرن دانسته‌اند؛ دن کیشوت فروپاشی جهان رمانس‌های کهن را به تصویر می‌کشد و پا به جهانی می‌گذارد که اسطوره‌ها و قهرمان‌ها را پشت سر گذاشته است تا جا را برای «انسان معمولی‌» باز کند که سر از طبقه‎ متوسط درآورده است. این انسان، به تنهایی مسوول اصلی تعیین نقش‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و دینی خود است، دستمزدی دارد که می‌تواند آن را صرف خرید کتاب کند، اما توقعش این است که در این کتاب‌ها، بازنمایی زندگی خودش را ببیند، نه زندگی قهرمانان و جنگاوران. ظهور این طبقه متوسط و فردگرایی، در کنار عواملی چون صنعت چاپ و گسترش سواد خواندن و نوشتن، منجر شد به محبوبیت هر چه بیشتر ژانر رمان در میان مردم.

بازگردیم به ادعای آغازین متن؛ چرا رمان به نسبت سایر گونه‌های ادبی، ارتباط بیشتری با طبیعت انسانی دارد؟ نکته اساسی که در اینجا باید به خاطر سپرد، این است که مقصود از طبیعت انسانی، طبیعت انسانِ مدرن است و انسان مدرن از قطعیت‌های پیشینی و چارچوب‌های تثبیت‌ شده فاصله گرفته است؛ برای او تردید جایگزین هر گونه اطمینانی شده است، اخلاق دیگر الزاما امری مطلق نیست و هر شکلی از وابستگی -مذهبی، قومی و حتی خانوادگی- پس رانده شده است؛ بدین نحو، او خود را در وضعیتی بحرانی می‎‏بیند که حاصلِ کشمکش‌های اخلاقی، نفی سنت، گسست از امر قدسی، از خودبیگانگی و مواجهه با هویتی چندپارچه است.

جرج لوکاچ، فیلسوف و منتقد ادبی مجار معتقد است که رمان، فرم هنری ویژه دوران مدرن است، زیرا بازنمایی جهانِ از هم گسیخته انسان مدرن است. به بیان دیگر، رمان پاسخی است از سمت ادبیات به وضعیتی که در آن معنا و انسجام گریخته‌اند و روح انسان در وضعیت بی‌سامانی و «بی‌خانمانی» به سر می‌برد. او در کتاب نظریه رمان (1916) به مقایسه بین حماسه و رمان می‌پردازد که در واقع مقایسه‌ای است میان دنیای باستان و دنیای مدرن. او حماسه را بازتابی می‌داند از جهانی که در آن انسان و جهان هنوز در هماهنگی و وحدت وجودی (unity) با هم به سر می‌بردند؛ مثل جهانِ حماسه‌هایی چون ایلیاد و ادیسه که به خودی خود، تمدنی یکپارچه، کامل و خودبسنده بود. در این جهان، شکافی میان فرد و جامعه یا میان درون و بیرون وجود نداشت. خدایان حی و حاضر بودند و حضورشان به هستی، معنا و نظمی واضح و روشن می‌بخشید. قهرمانِ حماسه، نماینده‌ای بود از کل اجتماع و سرنوشت او گره‌‎خوردگی ناگزیر داشت با سرنوشت جامعه. به نوعی، جهان «خانه»ی انسان بود و انسان در آن احساس بیگانگی نمی‌کرد. اما برخلاف حماسه که راوی شکوه و وحدت گذشته بود، رمان حامل اندوه و آگاهی تاریخی انسان مدرن است. جمله معروف لوکاچ «رمان، صورتِ حماسی دورانی است که از موهبت خدایان محروم مانده است» نشان‌دهنده یک گسست تاریخی عمیق است میان دنیای باستان و دنیای مدرن. در واقع، رمان ابرازِ ادبی جهانی از هم گسیخته و «مساله‌دار» (problmatic) است. ویژگی اصلی انسان مدرن در این جهان، «بی‌خانمانی استعلایی» (Transcendental Homelessness) است؛ یعنی یک حس عمیق بیگانگی، سرگشتگی و فقدان معنا. قطعیت‌های پیشین دیگر از میان رفته‌اند و شکافی دردناک پدید آمده است میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد»؛ در واقع روح انسان کماکان اشتیاق خود برای معنا و تمامیت را حفظ کرده و در جست‌وجوی آن است.

از این رو، رمان برای لوکاچ، روایتِ همین جست‌وجوگری است. قهرمانِ رمان، یک «فرد مساله‌دار» است که به تنهایی در جهانی که دیگر معنایی از پیش آماده به او عرضه نمی‌کند، به دنبال ارزش و هویت می‌گردد. رمان، شرحی است برای این فراق از خانه، این بی‌خانمانی و این جست‌وجوی نومیدانه برای بازیافتن تمامیت از دست رفته. از آنجا که این تمامیت دیگر در جهان کنونی یافت نمی‌شود، رمان‌نویس ناچار است آن را در «فرم» هنری خود خلق کند و به همین دلیل، رمان ذاتا یک فرم آیرونیک است؛ زیرا در عین جست‌وجوی معنا، می‌داند که آن معنای مطلق دیگر دست‌یافتنی نیست. با این اوصاف، روشن است که وضعیت انسان مدرن را نمی‌توان به بیان آورد مگر در فرمی مدرن و این فرم مدرن رمان است. رمان همچنین به ‎واسطه برخورداری از ظرفیت‌ها و تکنیک‌هایی چون جریان سیال ذهن، تغییر زاویه دید، چندصدایی و امکان استفاده از فرم‌های مختلف چون نامه، خاطرات روزانه و حتی شعر و نمایشنامه درون خود، این قابلیت را دارد که تمامی ابعاد درونی انسان را بکاود و تناقض‌ها - حتی تضادهای - وجودی او را که طبیعت انسان مدرن هستند، آشکار کند. البته باید این را نیز به خاطر داشت که تاکید بر ظرفیت‌های رمان به معنای انکار ظرفیت‌های سایر گونه‌های ادبی نیست و چه بسا که شعر یا داستانی کوتاه، در عین ایجاز، همین کار را انجام دهند، اما صحبت از این است که گونه رمان، از لحاظ فرمی و ساختاری، بستری است برای نشان دادن امکانات وجودی انسان مدرن.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...