آمریکا چطور آمریکا شد! | الف
در میانه قرن نوزدهم، آمریکا قدرتی بود در حال تکوین که با سرعتی روز افزون در مسیر پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی در عرصه جهانی گام بر میداشت. واقعبین ترین اندیشمندان سیاسی آن روزگار اروپا دور نمیدانستند روزگاری را که این ایالات متحده که در کنار هم کشور تازه استقلال یافته آمریکا را تشکیل داده بودند، به عنوان رقیبی جدی برای قدرتهای قدیمی اروپایی، وارد میدان شوند.
آمریکای جوان با سرزمینی پهناور، با تنوع آب و هوایی چشمگیر و برخوردار از خاکی غنی و سرشار از منابع مختلف زیرزمینی و مهمتر از همه حاصلخیز برای کشاورزی بود، در برابر اروپایی پیر که سدهها بهره برداری از منابع آن و کشاورزی رمقی برای خاکش باقی نگذاشته بود، همه و همه حکایت از اهمیت یافتن این قدرت نوظهور در آینده داشت.
این توجه و اهمیت تا آنجا بود که حتی کارل مارکس نیز در آن روزگار بارها و به اشکال مختلف، به آمریکا، مسائل اقتصادی و طبقاتی آن و همچنین بحث برده داری در برخی ایالاتش و... پرداخت. او حتی از طرف انجمن کارگران بین المللی نامهای برای رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا فرستاد که در تاریخ از آن به عنوان نامه مارکس به آبراهام لینکلن یاد میشود. این نامه به انتهای کتاب «جنگ داخلی در آمریکا» [La guerre de Sécession] نوشته فرد اَمور [farid ameur] که با ترجمه عبدالوهاب احمدی و به همت نشر آگه منتشر شده، پیوست شده است.
این قسم نوشتههای مارکس حکایت از حمایت قاطع او از شمالیها در جنگ داخلی آمریکا داشت، شمالیهایی که در جنگ داخلی آمریکا (یا جنگ جدایی طلبانه)، دولت مرکزی آمریکا و ایالات متحد را نمایندگی میکردو همین نکته باعث شده این نوشتههای مارکس به مذاق پارهای از مارکسیستهای دو آتشه خوش نیاید: چرا مارکس از گروهی حمایت کرده که تحت سلطه جریان سرمایه داری بود. این پژوهشگران مارکسیست تا آنجا پیش رفته اند که معتقدند در تعدادی از نوشتههای مارکس درباره جنگ داخلی، مشتركاتی با لیبرالیسم یافته اند!
فرد امور از پژوهشگران جوان و بااعتبار فرانسوی در حوزه تاریخ آمریکا محسوب میشود، او اعتقاد دارد که اهمیت کلیدی این برهه مهم از تاریخ آمریکا در فرانسه و یا اروپا چنانکه باید جدی گرفته نشده است؛ انگیزه اصلی او در نوشتن کتاب «جنگ داخلی در آمریکا» نیز همین نکته بوده است.
اما چرا جنگ داخلی تا این اندازه در تاریخ آمریکا دارای اهمیت است؟ چنانکه برخی عقیده دارند برای رسیدن به درک بهتر نسبت به فرهنگ و هویت تاریخی و سیاسی آمریکا باید نسبت به دلایل شکل گیری آن و نتایجی که از آن بدست آمد، آگاهی یافت.
آمریکا نخستین کشوری بود که بعد از استقلال، پدران بنیانگذار آن اعلامیه حقوق بشر و برابری انسانها را صادر کردند. نخستین قانون اساسی دموکراتیک را نوشتند و نخستین جمهوری دموکراتیک مدرن را در قالب نظامی فدرالی متشکل از ایالات متحد بنا کردند. اما چه شد که آن بنا که بنیانگذاران آمریکا بر پایه حقوق بشر و برابری انسانها و همچنین نهادهای مدنی دموکراتیک برپاداشتند و ستایش اروپائیان را به دنبال داشت و با رشد اقتصادی چشمگیر همه را به تعجب واداشته بود، به جنگی خونین و برادرکشی بی رحمانه ختم شد که از کشتهها پشته ساخته بود.
این روند در جامعه در حال تکوین آن روزگار آمریکا، به شکل گیری 2 فرهنگ و 2 شیوه زیست و به عبارتی 2 تمدن ناسازگار انجامید. دو فرهنگ و دو تمدنی که رویارویی آنها اگرچه در ابتدا شکل حرف و شعار داشت اما رفته رفته به رویارویی عملی و نهایتا جنگ انجامید.
جنگی که یک طرف آن، شمال وفادار به اقتدار دولت فدرال، ستایشگر برابری، مخالف برده داری، پویا و پیشتاز در کار و کوشش فردی، هوادار سیاست حمایت گمرکی در راستای گسترش تولید داخلی قرارداشت و در طرف دیگر جنوبِ دل بسته حقوق ویژه ایالت ها، هوادار نظام برده داری، محافظه کار، متکی به کشاورزی (تولید و صادرات پنبه) صف آرایی کرده بود.
دستاوردهای این جنگ خونین همان چیزهایی بود که غیابشان به شکل گیری این جنگ انجامیده بود: برچیده شدن برده داری، پیروی از دولت فدرال مرکزی و ... بدون شک برای کشوری که نام آن بر پایه اتحاد ایالت هایش شکل گرفته بود، سازکردن نغمه جدایی طلبی مهمترین چالشی بود که موجودیتش را با تهدید روبرو ساخته بود.
به این ترتیب این جنگ که چهارسال طول کشید نه تنها یگانگی و اتحاد ایالتها را نجات داد، بلکه برای همیشه از این نظر آن را رویین تن نیز ساخت. از خاکسترهای کنفدراسیون ایالتهای جدایی طلب و بردگیبنیاد جنوب، کشوری برخاست که با آگاهی و شناخت بهتری از خویش به مسیر بدل شدن به ابر قدرت جهانی قدم گذاشت. هم از این روست که آمریکاییان نه تنها شأن و ارزش خاصی برای از جان گذشتگی و رشادتهای سربازان جنگ داخلی که اتحاد ایالتها را حفظ کردند، قائل هستند؛ بلکه با احترام از یادبودهای باز مانده از آن دوران و حتی مناطقی که جنگ در آنها واقع شده نام میبرند.
کتاب جنگ داخلی در آمریکا اثر فرد اَمور یکی از دقیقترین پژوهشها درباره ریشهها ، زمینهها و رویدادهایی است که باعث روشن شدن آتش جنگ داخلی در آمریکا شدند و در طول چهار سال به شعله ور شدن بیشتر آن انجامیدند. همچون ماجرای نوشته شدن کتاب کلبه عموتوم نوشته «هریت بیچر» بانویی امریکایی که به شکلی تلخ و تاثیر گذار به ماجرای تبعیض نژادی و برده داری در آمریکا میپرداخت و به دلیل وجود زمینههای متقابل درباره برداری در آمریکا نامش به شدت بر زبانها افتاد و با استقبال بسیاری روبرو شد. اما انتشار این کتاب که کمتر از یک دهه قبل از جنگ داخلی به بازار آمد به روشنی نشان از دو قطبی شدن جامعه آمریکایی داشت، مخاطبانی که از یک سو به تحسین نویسنده میپرداختند و از سوی دیگر با فرستادن گوشهای بریده بردگان او را میآزردند.
با وجود این فضای دو قطبی، به دلیل مماشات روسای جمهور پیشین با برده داران، اتحاد ایالتها به ظاهر حفظ شده بود. اما وقتی آبراهام لینکلن این سیاستمدار فرهیخته و ضد برده داری به قدرت رسید، ایالتهای برده دار با دستاویز قرار دادن قانون حق ساکنان ایالات در تعیین سرنوشت خویش نغمه جدایی ساز کردند.
در این کتاب خواندنی فرد امور با زبانی موجز در شش فصل با عناوین خانه دوپاره، جدایی، شمال دربرابر جنوب، زمان تردیدها، کنفدراسیون جنوب رو به مرگ و بازسازی به این دوران تاریخ ساز در آمریکا پرداخته است. هر یک از این شش فصل به چندین بخش کوچک نیز تقسیم شده اند که هر یک از آنها در حکم قطعهای از این پازل دقیق و پر از جزئیاتی است که از تاریخ جنگ داخلی آمریکا پیش روی مخاطب ترسیم شده است. بیان نویسنده از رخدادهای تاریخی شکلی روایی و تحلیلی دارد و در عین حال به زبانی روان و جذاب نوشته شده است. از این منظر کتاب حاضر نه فقط برای پژوهشگران حوزه تاریخ که برای علاقمندان تاریخ جهان به صورت عمومی نیز جذابیت فراوان دارد، به خصوص که زمینهای برای درک بهتر آمریکا فراهم میآورد؛ کشوری که بعد از گذراندن این مرحله به سوی جایگاه فعلی خود در جهان حرکت کرد.