جویسی‌ترین رمان نابوکف! | الف


ولادیمیر ناباکوف [Vladimir Nabokov] معتقد بود که مخاطبان جدی ادبیات داستانی، آنها هستند که به یکبار خواندن آثار بسنده نمی‌کنند. برای این مهم نظریه خاص خودش را داشت که در راستای درک بهتر اثر شکل گرفته بود. او توصیه می‌کرد این بازخوانی درست بعد از خوانش اولیه رمان انجام شود، نه به صورت مطالعه آثاری که مدت زمانی طولانی پیش از این خوانده ایم و حالا مجدد به سراغ آنها می رویم. نابوکف باور داشت خواننده‌ای که به پایان رمان نزدیک می‌شود، ساختار ظریف اثر برایش نمایان شده و می‌تواند این ضرورت این شیوه از بازخوانی را احساس کند، شروع خوانش جدید او متکی بر دانسته‌هایی از رمان است که می‌تواند خط رو ربط اصلی رمان را که از دید او پنهان مانده مشخص کند. به بیان دیگر لایه های درونی اثر را برای او آشکار سازد.

چیزهای شفاف» [Transparent things] ولادیمیر ناباکوف [Vladimir Nabokov]

با چنین باوری دور از انتظار نیست آثار خود نابوکف نیز از ظرافت ها و پیچیدگی هایی بر خوردار باشند که نیازمند تمرکز و بازخوانی مجدد برای درک این ویژگی هاست. با این حال نابوکف از زمره چهره‌های بسیار دشوار نویس نیست که مخاطب را دچار سردرگمی و یا خستگی کند؛ از طرفی درونمایه اغلب آثارش آنقدر جذاب هست که مخاطب را با خود همراه کند؛ بخصوص آثار شاخصش همانند، لولیتا، پنین، خنده در تاریکی و...

«چیزهای شفاف» [Transparent things] که به تازگی توسط محمد حسین واقف به فارسی برگردانده شده و توسط نشر چشمه به بازار آمده، نمونه بارز همین آثار داستانی است که به زعم خود نابوکف خواننده جدی باید آن را دوباره و چه بسا چند باره بخواند تا به درک خط و ربط درونی آن نائل شود. البته شاید این کتاب، جویسی ترین رمان نابوکف باشد، اما با این حال به آن درجه از سخت خوانی (همانند رمانهای جویس) که پوست خواننده را می‌کنند، نیست!

از طرفی کوتاهی این رمان یک امتیاز برای بازخوانی آن، راهی برای گشودگی پیچیدگی‌های آن محسوب می‌شود. «چیزهای شفاف» از واپسین آثار نابوکف بود که در سال 1972 (پنج سال قبل از مرگ نابوکف)، نوشته شده است و یک جور بازگشت به اوج نابوکف نیز محسوب می‌شود. نویسنده‌ای که در هشتمین دهه زندگی خود توانایی خود را به رخ می‌کشد که بله من هنوز تمام نشده ام!

هم آوازی نبوغ وجنون و خلق موقعیت‌های دراماتیک و یا به واقع تراژیک یکی از مایه های مورد علاقه نابوکف در آثارش بود، نوشته‌های مهم او بر بستری از روابط نامتعادل میان آدمها و بازتاب روانشناختی آن در کلیت اثر شکل می‌گرفت. «چیزهای شفاف» نیز از این منظر اثری کاملا نابوکفی است؛ بخصوص که در اینجا نیز رد ارجاع و اتکای او به تجربیات شخصی‌اش کاملا هویداست.

شخصیت اصلی این رمان کوتاه هیو پرسون، یک ویراستار جوان آمریکایی‌ست که روایت تو درتوی خاطرات چهار سفر وی به یک دهکده کوچک در سوئیس، کلیت رمان را می‌سازد. خاطراتی که در یک مقطع تقریبا بیست ساله از زندگی هیو پرسون رخ داده است و در رهگذر هریک از آنها فرازی از زندگی او رقم خورده است، از آشنایی و عشق گرفته تا مرگ و از دست دادن نزدیکان و...

رمان به شیوه دانای کل روایت می‌شود و سعی در بازتاب دادن درونیات فردی دارد که یکسره درگیر گذشته است و سعی در تجربه دوباره گذشته از دست رفته خود دارد. چنین احوالی حکایت از محوریت شخصیتی با خصوصیات درون گرایانه دارد که از سرخوشی‌های زندگی دورافتاده و نابوکف هوشمندانه با استفاده از نظرگاه دانای کل، و لحن و نثری سرزنده پارادوکسی می‌سازد که از جذابیت های این رمان محسوب می‌شود.

بی‌شک «چیزهای شفاف» یکی از رمانهای دشوار نابوکف برای برگرداندن به زبان بوده است، سوای ارجاعات فراوان درون متنی و برون متنی این رمان، ویژگی های زبانی و نثر آن محکی جدی برای مترجمی بوده که با موفقیت آن را پشت سرگذاشته است.

وقتی این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد، جان آپدایک که یکی از علاقمندان آثار نابوکف بود، در نوشته‌ای که در نشریه نیویورکر منتشر شد، اعتراف کرد که چیزی از رمان دستگیرش نشده! چنین اعترافی باعث شد که نابوکف دست به کاری که اغلب نویسندگان میانه‌ای با آن ندارند، دست بزند. او در یک گفتگوی مکتوب که با عنوان «شفاف‌سازی شفافیت» منتشر شد، به شرح شگردهایی که در رمان خود بکار برده بود پرداخت. این واکنش نشان از طبع متفاوت نابوکف با جویس، دارد. جویس با خلق رمان دشوار خود خوراک منتقدین در سده های بعد را تدارک می دید و باکی از کج فهمی ها و برداشت های نادرست از رمانش نداشت. اما نابوکف این کج فهمی ها و برداشت های نادرست را تاب نیاورد خود به رازگشایی از رمانش پرداخت. بدون در نظر گرفتن این واقعیت که چنین بحث جدل‌هایی می‌تواند به شهرت بیشتر یک رمان بینجامد، حتی اگر هیچ کس آن را درست نفهمیده باشد.

به هر حال مترجم با اشراف بر اهمیت اثر و جایگاه این رمان کوتاه اما شاخص نابوکف، علاوه بر نوشته جان آپدایک و گفتگوی مکتوب نابوکف و همچنین یک نوشته به قلم دی بارتون جانسون (بخش از کتاب راهنمای ولادیمیر نابوکف) در باره رمان «چیزهای شفاف»، نوشته‌ای نیز از برایان بوید در باره این رمان و جایگاه آن به عنوان بخشی از کارنامه انگلیسی زبان نابوکف (که حاصل سالهای زندگی او در امریکا بوده)، به عنوان پیوست به کتاب حاضر افزوده تا راهگشای مخاطب برای درک بهتر یکی از رمانهای متفاوت این نویسنده نامدار ادبیات جهان باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...