حیوان دونده | اعتماد


به‌تازگی کتابی از مجموعه «روان‌شناسی همه‌چیز» (The Psychology of Everything) خواندم که برایم بسیار جذاب بود. انتشارات راتلج این مجموعه را منتشر می‌کند و در آن مباحث تازه و خوشایندی را پوشش می‌دهد. تازه‌ترین کتاب این مجموعه «روان‌شناسی دویدن» (The Psychology of Running) نام دارد که در سال جاری، 2024 منتشر شده است. در این کتاب مختصر، دو متخصص روان‌شناسی و فیزیولوژی ورزشی [نوئل بریک Noel Brick، استوارت هالیدی Stuart Holliday] به تحلیل اهمیت و کارکرد دویدن از منظر تکاملی پرداخته‌اند و نقش آن را در ساختار مغز و کارکرد ذهن نشان داده‌اند.

روان‌شناسی دویدن» (The Psychology of Running)  [نوئل بریک Noel Brick، استوارت هالیدی Stuart Holliday]

ما معمولا فعالیت ورزشی و به‌ویژه دویدن را از منظر سلامتی بدنی نگاه می‌کنیم و برای کاهش وزن یا کنترل بیماری‌ها یا پیشگیری از آنها توصیه می‌کنیم. غافل از آنکه مساله عمیق‌تر از این ماجراست. در واقع، از نظر نوئل بریک و استوارت هالیدی، نویسندگان این کتاب، به‌طور مشخص دویدن در شکل‌دهی انسانی ما نقش داشته است و نیاکان ما چون ناگزیر بودند بدوند، ما انسان شدیم. فصل نخست کتاب از منظر تکاملی می‌کوشد نشان بدهد که ساختار بدنی ما و به تعبیر پیشینیان، «مستوی القامه» بودن ما و ظرفیت بالای مغزمان و عضلات نیرومند سرینی و همچنین انگشتان کوتاه پاهای ما هم نتیجه دویدن مستمر بوده و هم نیاکان ما را برای دویدن بیشتر آماده می‌کرده است تا جایی که تقریبا هیچ حیوانی نمی‌تواند پا‌به‌پای ما به شکل استقامتی و برای مدتی طولانی بدود. یوزپلنگ که از تیزپاترین موجودات روی زمین است، پس از چند صد متر دویدن از پای می‌افتد، اما انسان قادر است که ساعت‌های پیوسته بدود و همچنان تاب بیاورد. اما چرا نیاکان ما می‌دویدند؟ به دو دلیل: یکی برای به دست آوردن شکار و صید حیوانات درشت‌اندام چون ماموت؛ دوم برای گریز از حیوانات شکارچی چون ببر دندان‌خنجری. از این منظر، دویدن ضرورتی برای بقا بوده است، نه تفریح و سرخوشی.

این دویدن چه برای به دست آوردن غذا و چه برای گریز از خطر، معمولا به‌صورت گروهی و با اندیشه و هدفی معین بوده است و نیاکان ما هنگام دویدن به‌شدت بر فعالیت خود تمرکز داشتند تا در شکار یا گریز موفق شوند. در نتیجه دویدن بیش از هر چیز با ساختار مغز و کارکرد ذهن ما گره خورده است. با این مقدمه، نویسندگان به تفصیل بحث می‌کنند که دویدن امروزه چه تاثیراتی بر مغز و ذهن ما می‌گذارد. مغز مانند عضله است و تابع قانون استفاده و عدم استفاده. اگر از آن استفاده شود، رشد می‌کند و فعال می‌ماند و اگر از آن استفاده نشود، به‌تدریج ضعیف و ناتوان می‌شود. غالب بیماری‌های مغزی امروزین به دلیل عدم فعالیت کافی و به کار نگرفتن مغز است. با این نگاه، نویسندگان به تحلیل اهمیت دویدن بر رشد کارایی و کارآمدی مغز و فعالیت ذهنی می‌پردازند و نتیجه می‌گیرند دویدن مایه افزایش هوشیاری، تمرکز، تقویت حافظه، قدرت تصمیم‌گیری و از همه مهم‌تر ساختن سلول‌ها و نورون‌های تازه یا نوروجنسیس در مغز می‌شود.

دویدن به‌ویژه در فضای طبیعی، بیش از آنکه بدن را درگیر کند، مغز را به کار می‌گیرد، چون دونده باید همواره درباره مسیریابی و موانع احتمالی آن بیندیشد و تصمیم بگیرد؛ باید همواره بدن خود را وارسی و اسکن کند و از آنچه در درونش می‌گذرد باخبر شود. همه اینها در درازمدت به رشد حجم مغز و تقویت کارکرد آن می‌انجامد. نکته جالب آن است که این فواید در پیاده‌روی حاصل نمی‌شود و اگر در پی افزایش هوشیاری هستیم باید رنج دویدن را بر خود هموار کنیم. البته خبر خوش آن است که پس از کمی دویدن بدن عادت می‌کند و دویدن لذتبخش می‌شود تا جایی که پس از نیم‌ساعت دویدن با شدت متوسط احساس رهایی و سرخوشی می‌کنیم و نکته نهایی آنکه فقط انسان‌ها و سگ‌ها برای چنین دویدنی طراحی شده‌اند، به‌شکلی که از آن لذت می‌برند و می‌توانند از عرق‌ریزی و نفس نفس زدن خودشان به اوج لذت برسند.

[«روان‌شناسی دویدن» با ترجمه مجتبی پردل توسط کتاب آبان منتشر شده است.]

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...