اولین فریاد پس از نکبت | شرق


پس از 1948 و شروع آنچه در فرهنگ و ادبیات فلسطینی و به طور کلی عربی با عنوان نکبت شناخته می‌شود، داستان و ادبیات عرب دیگر نمی‌توانست به روی مصیبت‌های ملت فلسطین، اشغال سرزمین، زندان و کشتار، تبعید خودخواسته و گروهی، مهاجرت‌های اجباری و تبعیض در حق اعراب درون حکومت صهیونیستی چشم ببندد. این مسائل دیگر جدا از هویت مردم فلسطین نبودند. «مردانی در آفتاب» [Men in the sun and other Palestinian stories] غسان کنفانی [Ghassan Kanafani] به نوعی نخستین فریاد فلسطینی پس از ضربه هولناک «نکبت» بود.

مردانی در آفتاب» [Men in the sun and other Palestinian stories] غسان کنفانی [Ghassan Kanafani

انتشار «مردانی در آفتاب» سکوت کشنده و سرخوردگی پس از 1948 را در هم‌ شکست. «مردانی در آفتاب» عنوان نخستین رمان غسان کنفانی است که با ترجمه احسان موسوی‌خلخالی به فارسی منتشر شده است. او در گفت‌وگویی درباره این رمان گفته بود: «تا وقتی کشوری مستقل با مرزهای مشخص حقوقی با نام فلسطین در کار نباشد، مردم فلسطین کسانی‌اند که خاطره جمعی کوچ اجباری، تبعید، تبعیض، انتفاضه و امثال آن را با خود دارند؛ اگر چنین باشد، مردانی در آفتاب در کسب مقام اولین رمان فلسطینی رقیبی ندارد؛ چون نخستین رمانی است که دغدغه‌های جدی حاملان این خاطره جمعی را بازتاب می‌دهد».

غسان کنفانی، نویسنده چپ‌گرا و از شاخص‌ترین چهره‌های ادبیات عرب است که از سال‌ها پیش در ایران شناخته‌شده بود. «مردانی در آفتاب» از چند نظر رمان حائز اهمیتی است و حتی می‌توان آن را اثری جریان‌ساز دانست؛ چراکه آن را اولین رمان فلسطینی به معنای واقعی آن دانسته‌اند. حمدی سکوت در کتاب «رمان عربی» (ترجمه عظیم طهماسبی)، می‌گوید با اینکه برخی پیدایش رمان پخته و کمال‌یافته فلسطینی را در 1943 می‌دانند؛ یعنی زمانی که اسحاق موسی حسینی رمان «خاطرات یک مرغ» را چاپ کرد؛ اما تقریبا همه اتفاق نظر دارند که رمان کوتاه غسان کنفانی نخستین رمان فلسطینی به معنای واقعی است.

«مردانی در آفتاب» در 1963 به چاپ رسید و سه سال پس از آن کنفانی رمان دیگری را با عنوان «آنچه برایتان مانده است» منتشر کرد. حمدی سکوت می‌گوید این دو رمان نخست کنفانی بر دو رمان بعدی او از نظر فنی برتری دارند: «او در دو اثر نخست به واسطه ساختار رمان و از لابه‌لای حوادث، به بیان مفهوم و معنا می‌پردازد، حال آنکه در دو رمان دیگر، به بیان مستقیم رو آورده و کوشیده است تا اندیشه‌اش را از نزدیک‌ترین راه ممکن به طیف گسترده خوانندگان انتقال دهد». کنفانی در «مردانی در آفتاب» و «آنچه برایتان مانده است» از شیوه‌های روایت مدرن چون جریان سیال ذهن و چندصدایی استفاده کرده است.

در «مردانی در آفتاب» سه فلسطینی با نام‌های ابوقیس، سعد و مروان با یک فلسطینی دیگر به نام ابوخیزران که راننده کامیون است، نقشه‌ای می‌ریزند تا او آنها را داخل تانکر آب به کویت ببرد؛ یعنی به جایی که آنها در خیال‌شان رؤیای خوش و امن زندگی را در آن می‌جویند. ابوخیزران شخصیتی است که با وجود ناتوانی جنسی به روابط بی‌پروای جنسی مشغول است. او به خاطر جراحت ناشی از جنگ 1948 عمل جراحی شده و در پی آن توان جنسی‌اش را از دست داده است.

وقتی ابوخیزران از مرز میان عراق و کویت می‌گذرد، سه شخصیت دیگر که می‌خواهند به کویت بروند، زیر آفتاب کشنده داخل تانکر پنهان می‌شوند با این تصور که کل ماجرا چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد؛ اما نیروهای مرزی به خاطر آنکه زیادی خسته و کُند هستند، زمان زیادی را صرف شنیدن حرف‌های ابوخیزران درباره ماجراهای جنسی‌اش می‌کنند و فاجعه در همین‌جا رقم می‌خورد. وقتی ماشین از مرز رد می‌شود و ابوخیزران دریچه تانکر را باز می‌کند، با سه جسد که از فرط گرما پخته و مرده‌اند، روبه‌رو می‌شود و به اجبار آنها را در تلی از زباله در «صحرای غربت» دفن می‌کند. حمدی سکوت درباره دو سطح رئالیستی و نمادین رمان نوشته: «رمان راه و رسم تلاش برای رهایی در سطح فردی و تسلیم و سازش را بی‌هیچ کوششی برای مقاومت محکوم می‌کند و هشدار می‌دهد که این رفتار منفی هم در سطح فردی و هم در سطح عمومی جامعه فلسطین به فاجعه خواهد انجامید».

کنفانی در این رمان روایت ادبی را بی‌آنکه به شعارزدگی تقلیل دهد، با امر اجتماعی و سیاسی پیوند زده است و بسیاری از ویژگی‌های داستان‌نویسی مدرن را در اثرش به کار گرفته است. «مردانی در آفتاب» در فهرست صد رمان برتر جهان عرب که در سال 2001 در نشریه مصری «اخبار‌الادب» منتشر شده، جایگاه پنجم را دارد و در دهه 1970 به انگلیسی و پس از آن به زبان‌های متعددی ترجمه شده است. کنفانی به واسطه این رمان و دیگر آثارش جایگاه ممتازی در ادبیات عرب دارد و به تعبیر برخی منتقدان در کنار محمود درویش و سمیح القاسم سهم بسزایی در ساختن هویت فلسطینی فارغ از مکان و در چارچوب واژه‌ها و ادبیات و فرهنگ داشته است.

کنفانی در زمان نوشتن «مردانی در آفتاب» تنها بیست‌وسه سال داشت. او نویسنده‌ای پرکار بود و همچنین روزنامه‌نگار و سردبیر چند نشریه سیاسی و ادبی بود. از او چهار رمان و دو رمان ناتمام و سه نمایش‌نامه و پنج مجموعه داستان که شماری از آنها داستان کودک است، باقی مانده است. او آثاری پژوهشی نیز در زمینه تاریخ ادبیات فلسطین منتشر کرده و همچنین نقاش هم بود.

غسان کنفانی مبارز و فعال سیاسی بود و در مقام نویسنده‌ای متعهد و چپ‌گرا نویسندگی خود را در امتداد فعالیت سیاسی‌اش می‌دید. مترجم «مردانی در آفتاب» در مصاحبه‌ای درباره این اثر و نگاه کنفانی درباره مقاومت و مبارزه گفته بود: «او همچنین می‌خواهد با سرخوردگی و سردرگمی و احساس شکستی که پس از نکبت بر فرد فلسطینی حاکم شد، مبارزه کند و او را به کنش آگاهانه وادارد. این همه سبب شده که مردانی در آفتاب نثر و زبانی سرراست و گزنده داشته باشد، در آن جایی برای طنز نباشد و مستقیم مصیبت و فلاکت شخصیت‌هایی را نشان می‌دهد که به جای ماندن و اعتراض‌کردن و فریادکشیدن و دست به کار شدن، در پی تغییر وضعیت خویش از راه تغییر مختصات خود هستند. پایان تراژیک ماجرا از آغازِ داستان شاید مشخص نباشد ــ و همین به نیمه دوم داستان که با بخش راه آغاز می‌شود، ضرباهنگی تند و هیجانی می‌بخشد ــ اما نویسنده در لابه‌لای روایت خود از هرکدام از شخصیت‌ها نشان می‌دهد که با تصمیمی که گرفته‌اند، همدل نیست».

کنفانی در «مردانی در آفتاب» به سراغ احساس شکست و سرخوردگی رفته و تبعات مسیری را نشان داده که در آن به فرار و به تلاش برای رهایی جمعی ترجیح داده می‌شود. خود کنفانی نیز در عمل مسیر مبارزه با اسرائیل را در پیش گرفت و در این مبارزه جانش را هم از دست داد.

مترجم «مردانی در آفتاب» در مصاحبه‌اش می‌گوید اگرچه مسئله فلسطین همچنان مسئله‌ای کانونی است؛ اما نوع مواجهه نویسندگان امروزی با نویسندگان دوره مبارزات تفاوت پیدا کرده: «مسئله فلسطین همچنان مسئله کانونی جهان عرب است و ناتوانی شدید ملت‌های عرب در حل این مسئله و عملکرد بسیاری از حاکمان‌شان در‌این‌باره همواره مانند لکه ننگی روشنفکران عرب را می‌آزارد و همچنان موضوع بسیاری از نوشته‌ها و تولیدات ادبی آنان است. برای همین است که رمان‌نویسان عرب غیرفلسطینی‌ای مانند رضوی عاشور از مصر و الیاس خوری از لبنان نیز مسئله فلسطین و مصیبت مردمان آن را محور داستان‌های خود قرار داده‌اند. در نسل جدیدتر، از کسانی که شاهد مستقیم نکبت نبوده‌اند، می‌توان ابراهیم نصرالله را نام آورد که ازجمله در سلسله رمان‌های هشت‌گانه‌ای تاریخ سرزمین فلسطین از قرن هجدهم تاکنون را روایت کرده است. رمان‌نویس مطرح دیگر ربعی‌المدهون است که رمان «سرنوشت‌ها؛ کنسرت هولوکاست و نکبتِ» او در سال 2016 برنده جایزه بوکر عربی شد و اولین فلسطینی‌ای بود که برنده این جایزه می‌شد. البته باید به این نکته توجه داشت که به نظر برخی منتقدان نوشته‌های رمان‌نویسان امروزین فلسطینی با نوشته‌های رمان‌نویسان دوره مبارزات تفاوت پیدا کرده. این تفاوت بازتاب سرخوردگی از آن مبارزات و نبود پروژه‌ای استراتژیک و همه‌جانبه برای حل مسئله فلسطین از سوی رهبران سیاسی است. رمان‌نویس فلسطینی امروز خود را در برابر نظامی استعماری‌ می‌بیند که در پی ویرانی جامعه فلسطین است و احساس می‌کند که نه خود راه فرار از این واقعیت را دارد، نه رهبران سیاسی‌اش طرحی برای آن اندیشیده‌اند یا می‌توانند این دغدغه‌ها را نمایندگی کنند».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...