رویارویی و سازگاری ایرانیان با خشکسالی در طول تاریخ جلوه‌ای حماسی و ستایش‌برانگیز است از اراده فولادین فرزندان فلات ایران در رویارویی و سازگاری با مشکلات و سختی‌های روزگار. سازگاری با خشکسالی این سبک خاص زندگی که ریشه در اساطیر ایرانی دارد باورهایی گرانقدر چون ارزش و حرمت آب را شکل داده که در قلب همه ایرانیان جاری است و امروز باید از آن برای رویارویی دیگر با خشکسالی یاری جست. کتاب «تاریخ خشکسالی در خراسان رضوی» با نگاهی علمی، مستند و همه‌جانبه‌نگر در چهار فصل خشکسالی در خراسان در گذر تاریخ، عوامل انسانی تداوم و گسترش خشکسالی، پیامدهای خشکسالی و راهکارهای رویارویی با خشکسالی در گذشته، حال و آینده سعی دارد تصویری مناسب از خشکسالی و لزوم سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری صحیح درباره این پدیده ارائه دهد.

تاریخ خشکسالی در خراسان رضوی

در صفحات نخست کتاب روایت‌هایی اسطوره‌ای را مطالعه می‌کنیم که در آن هرچند دیو خشکسالی در چهره افراسیاب ویرانگر به نابودی آبادی‌ها و کاریزها و جوی‌ها می‌پردازد اما آرش کمانگیر با پرتاب تیر که نماد بارش است در روز جشن تیرگان، این جشن باران به خشکسالی پایان می‌دهد و شادی را به ایرانیان هدیه می‌بخشد. نکته جالب تمامی این روایات اساطیری این است که کانون همه این مبارزات خراسان است. در برگهای تاریخ هم آمده است که داریوش خشکسالی را هم‌طراز دروغ و دشمن به حساب می‌آورد و در دوره هخامنشیان زراعت و جنگ برابری می‌کند و مرد آزاد شایسته هر دو است که در اینجا زراعت حکایت از وجود یک شبکه آبیاری منظم با امکانات ذخیره‌سازی و بهینه‌سازی آب دارد.

کتاب پس از روایات اسطوره‌ای و گزارشات تاریخی سراغ گفت‌وگو با افراد مرتبط با موضوع یعنی صاحب‌نظران دانشگاهی، کارشناسان، مدیران حوزه آب و کشاورزی و فعالان محیط زیست در چارچوب شیوه تاریخ شفاهی می‌رود و آنگاه با توجه به وجود هزاران سند آرشیوی در این زمینه، «سندپژوهی» را به عنوان شیوه‌ای تکمیلی مورد توجه می‌دهد و در نهایت محتوای پژوهش از کنار هم قراردادن و مقایسه گزارش‌های تاریخی و سندی از صدها منبع نوشتاری و نظرات شفاهی کارشناسی و نقد و تحلیل آنها شکل ‌می‌گیرد.

دومین فصل کتاب از توسعه ناموزون که در حوزه آب از جمله در حفر چاه عمیق و آبیاری قطره‌ای نمایان شده و مصرف‌گرایی آب را تشدید کرده است، انتقاد می‌کند و از زیبایی فرهنگ قنات و قناعت یاد می‌کند که فرهنگ خراسان را اعتلا می‌بخشید. در این فصل به نقش مثبت باورهای قدیمی اشاره شده است چرا که کسی که باور داشت باران از طرف خداست، سعی می‌کرد از بارندگی بیشترین استفاده را بکند و کسی که باور داشت درختان عامل ریزش باران هستند، درخت می‌کاشت و کسی که کندن گیاهی را گناه می‌دانست به حفظ پوشش گیاهی کمک می‌کرد که با خشکسالی مرتبط بود. حال و هوا و سبک زندگی پیرامون کاریز و رسم‌هایی خاطره‌برانگیز چون عرسک‌گردانی، آوازخوانی و آش نذری هم نیکو شمرده شده‌اند چرا که در جهت رویارویی و سازگاری با خشکسالی فرهنگساز و آگاهی‌بخش بوده‌اند.

کتاب در ادامه توسعه کاذب یعنی کشاورزی صنعتی و بدون پشتوانه را زیر سوال می‌برد و نسبت به بحران دشتها و کاهش آب زیرزمینی در سومین فصل هشدار می‌دهد.
راهکارهای مواجهه با خشکسالی در چهار سطح نظام‌های آبیاری، نظام‌های زراعی، نظام‌های مدیریتی و نظام‌های فرهنگی و اجتماعی در خراسان در چهارمین فصل مورد بررسی قرار گرفته است.

کتاب معتقد است امروزه پیوند متناسب میان روش‌های سنتی و جدید می‌تواند راهگشا باشد، برای مثال هنوز استفاده از آبگیر و آب‌انبار می‌تواند مدنظر قرار گیرد و همچنین باید از علوم جدید برای ساخت سازه‌های جدید برای تغذیه آبخوان‌ها یعنی سفره‌های آب زیرزمینی در دشت‌های خراسان بهره برد. در زمینه نظام‌های زراعی هم انتخاب الگوی کشت مناسب، حذف یا کاهش تولید برخی محصولات کشاورزی و جایگزینی با محصولات سازگار با کم‌آبی و فنون و راهکارهایی چون خاک‌ورزی حفاظتی، زهکشی و کشت گلخانه‌ای می‌تواند به مهار خشکسالی و رویارویی با آن کمک کند. در بخش نظام‌های مدیریتی یکپارچه‌سازی تصمیمات و اقدامات گرفته شده در تمامی سازمانهای مرتبط و میدان دادن به مدیریت مردمی یعنی تشکل‌های مردم‌نهاد و کشاورزان توصیه شده است. در زمینه فرهنگی و اجتماعی فراگیر شدن و دائمی شدن آموزشهای مرتبط با آب و خشکسالی در آموزش کشاورزان، زنان و دیگر شهروندان به اضافه توجه خاص به نظرات علمی پژوهشگران دانشگاهی در جهت فرهنگسازی مورد توجه واقع شده است.

در نهایت می‌توان چهار راهبرد کتاب برای نبرد با خشکسالی را ساخت سازه‌های جدید برای تغذیه سفره‌های آب زیرزمینی، تولید محصولات سازگار با کم‌آبی، یکپارچه‌سازی تصمیمات و اقدامات و آموزش همگانی ارزیابی کرد.

بویژه در فرازی مهم از کتاب به اصل فرهنگسازی به عنوان یکی از مهم‌ترین راهکارهای رویارویی و سازگاری با خشکسالی تاکید شده است. چرا که در دوران جدید حذف سنت‌ها و عدم وجود یک سازمان منظم و کارآمد برای آموزش مردم در جهت شناخت خشکسالی یکی از مشکلات مهم بوده است که باعث شده تا در هنگام بروز خشکسالی مردم از آمادگی لازم برخوردار نباشند که این مسئله ضرورت آموزش همگانی برای رویارویی و سازگاری با خشکسالی را یادآور می‌شود. شاید بتوان پیشنهاد تاسیس سازمان آموزش همگانی برای سازگاری با خشکسالی را مهمترین ره‌آورد این کتاب ارزشمند و خواندنی دانست.

کتاب «تاریخ خشکسالی در خراسان رضوی» پژوهش و نگارش جواد عباسی، میلاد پرنیانی و جمشید قشنگ را در ۴۴۳ صفحه انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد رهسپار بازار کتاب کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...