و مرگ که بهتر از زندگی بود بعضی وقت‌ها | شرق


«آن پرنده‌های آزاد» عنوان مجموعه‌داستانی از نسیم خلیلی است. زیر عنوان کتاب نوشته شده: «داستان‌های انسان در قرنطینه». داستان‌های این کتاب روایتی از روزگار همه‌گیری کرونا هستند. روایت روزگار کرونا و صدای آدم‌های بی‌صدای آن روزهای سخت:

آن پرنده‌های آزاد مجموعه‌داستان نسیم خلیلی

گورخوابانی که گاهی تیتر درشت روزنامه‌اند و البته صدایشان جایی شنیده نمی‌شود، «فاطی» که دکتر درباره‌اش تشخیص یک‌جور اسکیزوفرنی داده، جسدهای بی‌صدایی که نگران‌کننده‌اند: «راسته می‌گن جسد ماها بقیه رو مریض می‌کنه؟» (صفحه 43)، دختربچه‌ای که باید مادرش را از پشت شیشه زندان وقت ملاقات ببیند: «وقتی مامان از زندان درآمد نمی‌شناختمش. ماهی یک‌ بار می‌رفتیم ملاقات. مامان پشت شیشه بود. انگار که توی یک حباب بزرگ زندگی می‌کرد» (صفحه 58) و کولبران: «هوا از همیشه سردتر بود انگار زمستان نمی‌خواست برود. عید هم که نداشتند. هیچ‌ سالی نداشتند. امسال دیگر بدتر» (صفحه 65). صدای «سارو» که دوست داشت بال داشته باشد، پرنده باشد، درس بخواند دکتر شود، کولبر نشود و بتواند روماتیسم بوژانه را خوب کند. «سارو» که کتاب‌ها را دوست داشت، حتی مرگ را و فکر می‌کرد: «بهتر از زندگی بود بعضی وقت‌ها». «سارو» که معنی اسمش پرنده سیاه بود و به مادرش می‌گفت: «پرنده‌ها نمی‌ترسند مادر. پرنده‌ها روی درختا و صخره‌های کوه‌ها زندگی می‌کنن. هیچ‌کس نمی‌تونه به اونا شلیک کنه، پرنده‌ها خیلی شجاع‌ان» (صفحه 73).

در داستان‌های این کتاب در کنار همه رنج‌ها و هولناکی اندوهی که هست، ردی از زندگی و رؤیا را می‌توان دید: «حس کردم بوی زعفران آمد روی برنج گرم. از یک جای دور. یک‌جایی که مادربزرگم پای یک پنجره گشوده به سوی یک علفزار، داشت بلوز می‌بافت» (صفحه 44) و نشانه‌هایی از طبیعت در دل داستانی تلخ: باد خنک، کوه، ابرهای سفید کوچک، صدای دریا، دارکوب، تنه درختان، جنگل، آفتاب، باران، برگ چنار و... همه اینها درست در میان «آن‌همه اخبار بد که مثل مار غاشیه می‌آمد می‌پیچید به گلوی آدم».

نویسنده این کتاب داستان‌نویس متعهد به تاریخ اجتماعی است و از داستان در فرایند تاریخ‌نگاری استفاده می‌کند و به بسیاری از مواردی که ممکن است در روایت رسمی تاریخ بازتابی پیدا نکنند، می‌پردازد. این شیوه نوشتن در ادامه راه نویسندگانی همچون آل‌احمد، احمد محمود، امین فقیری، منصور یاقوتی و کسانی چون آنهاست. خلیلی در سخنرانی خود با عنوان «ادبیات در روزگار کرونا» این نویسندگان را تاریخ‌نگار تاریخ مردم معرفی می‌کند. او در داستان‌های کتاب نگاهی به تاریخ معاصر دارد: دهه شصت، جنگ و جنازه‌های سوخته بچه‌های مدرسه. «سال‌های وبا و تیفوس. وقتی تب نوبه آمده بود و همه‌گیر شده بود. سال‌های آغازین دهه بیست»، «متفقین همه‌جا بودن... لهستانیا‌ام از شوروی آزاد شده بودن و با کشتیای روسی آورده بودنشون ایران، بیچاره‌های آواره با خودشون یک تب نوبه‌ای آورده بودن که بیا و ببین. می‌گفتن لباساشونو ضدعفونی نمی‌کنن و می‌فروشن به بدبخت‌بیچاره‌ها. اونا هم می‌پوشیدن و مریض می‌شدن و بقیه رو هم مریض می‌کردن عین همین کرونائه چیه...»، «آن‌شب هم یاد لهستانی‌ها افتاده بود می‌گفت آنها هم وقتی می‌مردند کفن و دفنشان نمی‌کردند می‌بردند می‌ریختندشان توی گورهای دسته‌جمعی» (صفحه 46) و رنج‌های مشابه دیگری که گاهی حتی با آلزایمر هم از خاطر نمی‌روند: «یک‌ نفر بچه‌هایش را یادش نمانده باشد اما تیفوس و قحطی را یادش مانده باشد، جنگ جهانی دوم را، قطعه تیفوسی‌های امامزاده عبدالله را...» (صفحه 48).

بر اساس آنچه در کتاب «تاریخ فرودستان» (جستارهایی در تاریخ اجتماعی کارگری و ملی ایران) نوشته تورج اتابکی آمده «تاریخ‌نگاران کارگری و مورخان اجتماعی کار که به مطالعه ایران مدرن می‌پردازند از روایت‌های داستانی رمان‌نویسان و نویسندگان داستان کوتاه ایرانی نیز بهره می‌برند... نویسندگانی مانند ابراهیم گلستان، احمد محمود، محمود دولت‌آبادی، ناصر تقوایی و سرانجام نسیم خاکسار». می‌توان نوشتن این کتاب و کوشش‌های مداوم نسیم خلیلی را در ثبت این روزهای اندوهگین، گامی در مسیر شناخت تاریخی بهتر این دوره دانست.

نمونه ارزشمند چنین نگاهی به تاریخ و ادبیات کتاب «طلای سیاه در مس داستان» اوست که موضوع آن به زندگی کارگری و تعامل ایرانیان و غرب اختصاص دارد. در این کتاب، تاریخ‌نگاری نه با مراجعه به اسناد و مدارک تاریخی، بلکه با جست‌وجو در میان آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان، اصغر عبداللهی و... صورت گرفته است. این کتاب با گذر از مرزهای ژانر تاریخ‌نگاری متعارف یا پژوهش‌های محض ادبی، ترکیبی از این دو قلمرو را در خدمت به صدا درآوردن صداهای خاموش تاریخ معاصر ایران قرار داده است. نسیم خلیلی گاهی از ادبیات به تاریخ می‌رسد و گاهی با ثبت آنچه آدم‌های این روزگار تجربه می‌کنند ردپاهایی از آنها در دل داستان‌هایش به‌جا می‌گذارد. ردپاهایی برای شناخت بهتر زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کند. روزهایی بود که آدم‌ها مثل برگ از درخت می‌ریختند و می‌مردند؛ داستان‌های این کتاب تصویری از آن روزهاست؛ تصویری از انسان، بیماری، رنج، جامعه و زندگی. مجموعه‌داستان «آن پرنده‌های آزاد» را نشر شورآفرین در تابستان هزار‌و‌چهارصد منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...