منوی غذای روزنامه‌نگار | اعتماد


«تا اوایل سده نوزدهم مفهوم غذاخوردن فقط پرکردن شکم بود و احساس گرسنگی بشر را وادار می‌کرد تا آنچه را دردسترس خود می‌دید بدون توجه به کیفیت و کمیت آن مصرف کند.» به این جمله بی‌منطق و خالی از هرگونه اندیشه خوب دقت کنید. در جهان معاصر که تلاش‌های مذبوحانه‌ای برای هویت‌سازی‌های جعلی خود می‌کند و مدام گذشته را با برچسب‌هایی که بیشتر شکل اتهام دارد، به قضاوت می‌نشیند، گزاره‌هایی صادر می‌شود که فقط برای فروش بهتر و افزایش سودهای اقتصادی است. درحالی که مطالعه اندک درخصوص چگونگی خوراکی‌ها در سده‌های پیشین نشان می‌دهد خوراک و هر آنچه پیرامون این مدار مهم منعقد می‌شود، کاملا براساس نیازهای مختلف افراد و فرهنگ و نژاد آنها است.

کتاب تندرستی و شادی»: راهنمای تغذیه و آشپزی سالم با قوانین باستانی ساتویک [THE FOOD BOOK] به قلم ساباح جین [Subah Saraf Jain]

خوراک افراد پیوندی ناگسستنی با روح و روان آنها دارد. این پیوند از مراحل اولیه زندگی انسان سرچشمه می‌گیرد و نوزاد نسبت به هر نوع غذا و در مقابل هر یک از اعمال آن یک سلسله عکس‌العمل‌هایی از قبیل لذت یا دلزدگی، بی‌نیازی یا درماندگی و پذیرش یا وازدگی نشان می‌دهد.

همه افراد بشر علاقه‌مند هستند که تندرست باشند و از هر گونه بیماری یا ناراحتی در امان باشند زیرا خوشبختی، ظرفیت کار و طول عمر بستگی به سلامتی دارد. علم خوراک که به سرعت در حال توسعه و پیشرفت است به حقایق و اطلاعات فراوانی درباره غذای مطلوب و چگونگی تاثیر آن در ایجاد یک بدن سالم و نیرومند دست یافته است.

آگاهی از اصول صحیح خوراک برای تمام افراد و آحاد یک جامعه لازم است. به علاوه باید توجه داشت که هیچ کشوری قادر نیست نیروی لازم برای ثبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به دست آورد مگر آنکه برای افراد خود به مقدار کافی خوراکی مناسب دراختیار داشته باشد. به همین جهت آگاهی از اصول صحیح خوراک از نظر برنامه و اجرای آن در سطح کشور نیز لازم و حیاتی به نظر می‌رسد، زیرا بد خوراک بودن یا سوءتغذیه به مدت طولانی نه تنها اثرات وخیمی روی جسم انسان می‌گذارد، بلکه موجب تغییرات نامطلوب در ظرفیت کار و رفتار و هوش و استعداد می‌شود که در نسبت کارایی جامعه نیز تاثیر فراوان خواهد داشت.

گاهی اوقات فکر می‌کنم هند شکل فراگیرتری از ایران است و بسیاری از آنچه این دوتای ازهم‌ناگسستنی را شکل می‌دهد در واقع یکی است با اسامی متفاوت (که آن‌‌هم در فرآیند واژه‌شناسی به یک هم‌خانوادگی باور نکردنی می‌رسد). خوراک به عنوان عامل بقای تن انسان در بودن او نقش مهمی دارد و به باوری یک امر فرهنگی تلقی می‌شود. وقتی فرهنگ دو کشور به این اندازه در هم تنیده شده است، به لحاظ خوراکی هم می‌تواند ریشه‌های مشترکی پیدا کند که شاید این ریشه اشتراکی به خاطر انسان محور بودن این ماجرا در تمام ابنای بشر به یک موضوع مشترک ختم شود. پس بن‌مایه خوراک تا حدودی می‌تواند در مورد انسان‌ها یکی باشد.

در میدان کتاب‌هایی که به خوراک و خوراکی پرداخته‌اند، «کتاب تندرستی و شادی» [THE FOOD BOOK] اثر ساباح جین [Subah Saraf Jain] از جایگاه متفاوتی سود می‌برد. نخست اینکه این کتاب محصول همت یکی از روزنامه‌نگاران در میدان است که به لحاظ زبانی سلیقه‌ عمومی را می‌شناسد و می‌داند که چنین موضوعی با کدام بخش از زندگی ایرانی سروکار دارد. چنین است که در بازگردانی به فارسی مخاطب سرگشته نشده و روانی و سادگی جمله‌ها به راحتی در جان مخاطب او ته‌نشین خواهد شد. و دیگر اینکه «کتاب تندرستی و شادی» با عنوان فرعی راهنمای تغذیه و آشپزی سالم با قوانین باستانی ساتویک کتابی است که سعی دارد با به دوش کشیدن بار تاریخ و ارجاع، مخاطب را تاحدودی با تاریخ خوراکی در قسمتی خاص از این کره خاکی آشنا کند. افزون بر این آنچه کتاب را ارزشمندتر می‌کند راهنمایی و تشویق افراد به خوردن خوراک‌های سالم و انسان‌پرور است.

این کتاب 3 فصل دارد: فصل ١: فلسفه رژیم غذایی ساتویک/فصل ٢: راه‌اندازی آشپزخانه ساتویک/ فصل ٣: برنامه‌های غذایی ساتویک/ دستور پخت‌هایی برای یک حرکت انقلابی.
مترجم در فصل اول این کتاب درباره غذاهای ساتویک آورده است: ماهیت غذاهای ساتویک، غذاهای تازه، سالم (فرآوری نشده، خام)، آبدار (غنی از آب)، تازه پخته شده و کم چاشنی است. غذای ساتویک غذای تازه با انرژی زندگی در درون آن است. این غذا مستقیما از طبیعت می‌آید؛ بدون دخالت انسان یا با حداقل دخالت انسان. مانند همه میوه‌های تازه، همه سبزیجات و غلات کامل.

نویسنده کتاب تندرستی و شادی معتقد است غذاهایی که می‌خوریم همه را می‌توان در قالب حالت‌های ساتویک، راجاسیک یا تاماسیک طبقه‌بندی کرد که هر کدام ویژگی‌های متفاوتی دارد. وقتی راجاسیک مسلط است، احساس بی‌قراری و عصبانیت داریم. وقتی تاماسیک مسلط است، احساس تنبلی و خستگی می‌کنیم و افسرده و بی‌حال هستیم. اما وقتی ساتویک مسلط است، احساس شادی و رضایت می‌کنیم وروی احساسات‌مان کنترل داریم. سبک زندگی مدرن ما با سطح بالای استرس و سمومف منجر به شرایطی می‌شود که بین راجاسیک و تاماسک در نوسان است. برای رسیدن به آرامش، ما باید از حالت تاماسیک و راجاسیک به سمت ساتویک برویم.

«کتاب تندرستی و شادی» نوشته ساباح جین و با ترجمه نغمه دانش آشتیانی با عنوان فرعی راهنمای تغذیه و آشپزی سالم با قوانین باستانی ساتویک به تازگی از سوی نشر خزه با مدیریت محسن فرجی (نویسنده و روزنامه‌نگار) منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...