دموکراسی و بلای سیاه | الف


داشتن نفت یا همان منابع کربنی خوب است یا بد؟ موهبتی الهی است که می‌تواند کمک حال مردم یک سرزمین باشد یا اینکه عاملی که اتکا به آن باعث عقب ماندگی هم در تکنولوژی و هم در دموکراسی می‌شود. تیموتی میچل، نظریه‌پرداز سیاسی و صاحب نظر در اقتصاد سیاسی خاورمیانه در کتاب خود با نام «دموکراسی کربنی: نفت و قدرت سیاسی در جهان امروز» [Carbon Democracy: Political Power in the Age of Oil] که به تازگی با ترجمه شهریار خواجیان و به همت نشر ققنوس به فارسی منتشر شده به همین نکته می‌نگرد؛ با تاکید بر رابطه دموکراسی و نفت.

تیموتی میچل [Timothy Mitchell] دموکراسی کربنی: نفت و قدرت سیاسی در جهان امروز» [Carbon Democracy: Political Power in the Age of Oil]

اغلب گفته می‌شود که یکی از ویژگی‌های برجسته خاورمیانه فقدان دموکراسی است و از نظر بسیاری از کسانی که درباره این منطقه می‌نویسند، نفت عامل این فقدان است. کشورهایی که بخش عمده درآمدهایشان از صادرات نفت به دست می‌آید، کمتر به دموکراسی گرایش دارند. موج خیزش‌هایی که جهان عرب را در سال 2011 در نوردید حکایت از رابطه مستقیم بین درآمدهای بالای نفتی و مشکل مطالبات فزاینده مردم برای برخورداری از زندگی دموکراتیک و برابرتر داشت. در مجموع، هرچقدر که کشوری نفت کمتری تولید می‌کرد و تولید در آن نیز سریع‌تر روی به کاهش داشت، مبارزات دموکراسی خواهانه در آن گسترده‌تر بود.

این شیوه زندگی و زیست ما اکنون بسته به نفت است که با بحران‌هایی مواجه است و پایدار نخواهد بود، چه در کشورهای صادرکننده نفت و خاورمیانه و چه در کشورهای صنعتی و مصرف‌کننده نفت! بحران نخست، این است که اکتشاف نفتی نمی‌تواند همپای استهلاک منابع موجود پیش رود. بحران دوم اینکه همان‌طور که کمیته مشورتی علوم رئیس جمهور ایالات متحده حدود نیم قرن پیش در 1965 هشدار داده بود، نژاد بشر در مصرف منابع انرژی ناخواسته تجربه گسترده ژئوفیزیکی‌ای را به اجرا گذاشته است. انسان با سوزاندن سوخت فسیلی انباشت شده طی 500 میلیون سال گذشته در چند نسل، مقدار گاز کربنیکی را وارد اتمسفر زمین کرده که تا سال 2000 انتظار می‌رفت میزان تراکم آن در جو را تا 25 درصد افزایش داده باشد.

زمانی که تولید انرژی به نفت خاورمیانه معطوف شد، این تحول فرصت‌هایی را برای تضعیف و نه تقویت اشکال بسیج سیاسی کربن-پایه در غرب و خاورمیانه، که ظهور دموکراسی صنعتی بستگی به آنها یافته بود، فراهم آورد. بررسی ویژگی‌های نفت، شبکه‌هایی که نفت از طریق آنها جریان می‌یافت و پیوندهایی که بین جریان‌های انرژی، مالی و سایر موارد ایجاد شد، راهی برای درک چگونگی شکل‌گیری مناسبات بین این عناصر و نیروهای گوناگون ارائه می‌کند. مناسباتی که انرژی و سیاست، اطلاعات و ایده‌ها، انسان‌ها و غیرانسان‌ها، محاسبات و چیزهای مورد محاسبه، بازنمایی‌ها و اشکال خشونت و اکنون و آینده را به هم پیوند دادند.

تیموتی میچل [Timothy Mitchell] تلقی خود از دموکراسی کربنی را با کند و کاو در یک رابطه ساده بین آسیب‌پذیری‌های ناشی از وابستگی به زغال‌سنگ و توانایی خواست مطالبات برابری‌خواهانه شروع کرد. اما این نکته ابعاد چندگانه‌ای یافت که بازتاب تغییر از زغال‌سنگ به استفاده فزاینده از نفت، شبکه‌های بسیار گسترده‌تر تولید و توزیع انرژی و اشکال نوین زندگی جمعی بود که در اثر سوخت فسیلی فراوان و گردش در حال گسترش کالا و امور مالی متکی به تولید نفت ممکن شده بود.

در حال ورود به دهه‌های افول عصر سوخت فسیلی هستیم، یعنی آن بخش کوچک از هر بشر که معدن‌چیان و کارگران نفت مقادیر فوق‌العاده انرژی مدفون در زیر زمین به صورت رگه‌های زغالی و لایه‌های هیدروکربنی را به سطح زمین آوردند، و در آن‌جا موتورها، دیگ‌های بخار، کوره‌های انفجاری و توربین‌ها آنها را با آهنگی روزافزون سوزاندند و نیروی محرکه‌ای فراهم آوردند که زندگی صنعتی مدرن، کلان شهرها و حومه‌شان کشاورزی صنعتی، جهان به لحاظ شیمیایی دگرگون شده مواد ترکیبی، نیروی برق و ارتباطات، تجارت جهانی، امپراتوری‌های نظامی محور و ایجاد فرصت برای اشکال دموکراتیک سیاست را ممکن ساخت.

اقتصاد به عنوان علم محاسباتی و وسیله‌ای برای کنترل جمعیت نه همزمان با اقتصاد سیاسی اواخر قرن هجدهم یا علم اقتصاد دانشگاهی جدید اواخر قرن نوزدهم، بلکه فقط در میانه قرن بیستم شکل گرفت. ظهور آن به واسطه نفت ممکن شد، زیرا دسترسی به انرژی فراوان و کم هزینه به اقتصاددانان اجازه داد که نگرانی‌های پیشین در مورد استهلاک منابع طبیعی را کنار بگذارند و به جای آن زیست مادی را به مثابه نظام گردش پولی نشان دهند- گردشی که می‌توانست به طور نامحدود و بدون مشکلات ناشی از محدودیت‌های فیزیکی گسترش یابد. اقتصاد به یک علم مرتبط با پول تبدیل شد، و هدف آن نه نیروهای مادی و منابع طبیعی و کار انسانی، که فضای جدیدی بود که بین طبیعت از یک سو و جامعه و فرهنگ انسانی از سوی دیگر گشوده شد- فضایی نه کاملا اجتماعی، که بعدها اقتصاد نامیده شد.

سیاست قرن بیستم پیرامون موضوع تازه‌ای به نام اقتصاد شکل گرفت. سیاست‌های اقتصاد سیاست‌های بری از طبیعت بود. عملکردهای محاسباتی طبیعت را از سیاست حذف کردند. این کار از دو راه صورت گرفت: نخست در میانه قرن، با ساختن اقتصاد به مثابه فضایی بینابینی که از دل گردش پول فاقد موجودیت مادی و بعضا از طریق به حساب نیاوردن هزینه استفاده یا اتمام انرژی شکل گرفت. دوم از دهه 1990، با استفاده از روش‌های مبتنی بر وفور عرضه برای بازنمایی میزان ذخایر انرژی جهان.

چگونه می‌توان نهادهای قدرتی خلق کرد که آنقدر مجهز باشند که بتوانند قدرت را محدود کنند؟ چگونه شهروندی به وجود آوریم که در مقابل اقتدارگرایی سر فرود نیاورد؟ چه نوع تعلیم و تربیت، روشنگری، آموزش یا تجربه مورد نیاز است تا نوعی اقتصاد به وجود آورد که متکی به کارگزارانی باشد که مطابق منافع عقلانی‌‌شان و نه فساد یا پارتی‌بازی عمل کند؟ چه چیزی اشکالی از سیاست مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل و نه بدگمانی و سرکوب را می‌سازد؟ به طور خلاصه، مسئله این است که چگونه مردم یاد می‌گیرند که خود را به رسمیت بشناسند و همچون اشکال جدید قدرت کند؟

کتاب دموکراسی کربنی یک تئوری عام برای دموکراسی پیشنهاد می‌کند. تئوری‌های عام دموکراسی که بسیار هستند، جایگاهی برای نفت، جز در موارد استثنا، قائل نیستند. در عوض، هدف این کتاب درک مجموعه پیوندهایی بوده که طی یک قرن یا بیشتر بین سوخت‌های فسیلی و انواع مشخصی از سیاست‌های دموکراتیک و غیردموکراتیک ایجاد شده است. دموکراسی کربنی یعنی درک و عمل بر پایه روابط و وابستگی، و آسیب‌پذیری‌هایی که موجب می‌شوند ما در این جا به بررسی وابستگی نظام‌های اعتباری به آینده انرژی می‌پردازیم. چه سیاست‌های دموکراتیکی را می‌توان در این راه به کار بست؟

کتاب بنا دارد درک بهتری از رابطه بین دموکراسی و نفت ارائه دهد. این کتاب به جای بررسی دموکراسی و نفت، کتابی درباره دموکراسی به مثابه نفت- به عنوان شکلی از سیاست که سازوکارهای آن شامل سطوح چند لایه فرایندهای تولید و استفاده از انرژی فسیلی می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...