به گزارش مهر ، مقالات نشریه با مطلبی تحت عنوان " هاشمیات " که شرح چکامه های عربی ، سیاسی ، کلامی ، اجتماعی و انقلابی کمیت اسدی - شاعر عصربنی امیه - است ، آغاز می شود .

بررسی موضوعی و زبانی اشعار این دانشمند و شاعر و نیز تاثیرپذیری او از کلام الله قرآن و سخنان امیرالمومنین و گشایش های تازه ادبی او در شعر عرب، از جمله مضامین مطروحه این مقال به شمار می رود .

" شور حسینی در شعر اقبال لاهوری " را محمدرضا موحدی در شرح و بسط نظام فکری اقبال و برداشت های او از فرهنگ اسلام نوشته است . " شعر، نقاشی با کلمات   " عنوان مطلب دیگری است که محمد مفتاحی در نگاهی به استعاره های شعر امروز به رشته تحریر درآورده است .

" نماد " (مهناز رضایی) ، شعر (مصطفی مستور) و " چهره زن در آثار نویسندگان پیشکسوت زن " (هلن اولیایی نیا) عناوین دیگر مطالب این شماره الفبا را تشکیل می دهند.

نقد و نظرهایی از ضیاءالدین ترابی، منوچهر آتشی، مصطفی محدثی خراسانی و محمدکاظم کاظمی، اشعاری از شاعران فعال در مراکز حوزه های هنری استانها، چند داستان ایرانی و داستان هایی از آلبرتو موراویا و استفانو بننی دیگر مطالب دهمین شماره نشریه الفبا را شامل می شوند.

مصطفی مستور در نوشتار " موقعیت دینی و گونه داستان دینی" آورده است : " ...  داستان تنها می تواند زمینه ای باشد برای نشان دادن موقعیتی که این پرسش ها و پاسخ ها بهتر بتوانند مجال ظهور پیدا کنند. بدین گونه با اندکی تسامح می توان گفت ادبیاتی که در آن موقعیت های معطوف به مولفه های اصلی دین - ایمان، معنویت و اخلاق معطوف به امر قدسی - طرح شود، ادبیات دینی است... "

دهمین شماره دوماهنامه " الفبا " به سردبیری خسرو آقایاری از سوی مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری در 89 صفحه منتشر شده است.

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...