فولکلور و نقش آن در ارتقا و قوام فرهنگی | اعتماد


فولکلور را پیکره گویای فرهنگی نامیده‌اند که از سوی گروه خاصی از مردم دنبال می‌شود، فولکلور مرزهای سنن مشترک، خرده فرهنگ‌ها یا گروه‌های فرهنگی را در می‌نوردد و دربرگیرنده سنن فرهنگ شفاهی دیگری مانند قصه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و لطیفه‌ها و سایر عرصه‌های گفتمانی و نوشتاری مردم است. هر کدام از اینها، تنها یا در تلفیق با سایر مقوله‌ها، یک ساخته فولکلوریک نامیده می‌شود. اجزای سازنده‌ای که مهم‌ترین عامل بقا و موجودیت هر گروه نژادی است و می‌تواند احتمالا متاثر از دو دمان، تاریخ، جغرافیا، باورها، زبان، بذله‌گویی‌ها و طنز، آداب و رسوم و در کل فولکلور باشد.

درآمدی بر فولکلور ایران محمد جعفری قنواتی

با این همه، فولکلور یکی از جنبه‌ها و عرصه‌هایی است که در دوران مدرن کنونی به شدیدترین وجه نادیده گرفته شده است. فولکلور همان عرصه‌ها و زمینه‌هایی است که همه دوست داریم در آن غوطه‌ور شویم، ترانه و آوازش را سر دهیم، از آن بگوییم و با تکیه بر موهبت‌ها و استعدادهای خداداد از آن با خانواده و دوستان و همسایگان گپ‌وگفت کنیم. اینها تمام چیزهایی است که در آن فصل مشترکی با دیگران می‌یابیم، احساس تعلق به آن آب و خاک و بودن در کنار مردم خود را به ما می‌دهد.

تردیدی نیست که زبان هم به مثابه ارابه فولکلور و نیز در مقام عنصر اساسی حس ملیت عمل می‌کند و طبیعی است که بدون آن، فولکلور و فرهنگ پایه وجودی خود را از دست خواهند داد. قصدم این نیست که به جزییات نقش زبان در این مجال اندک بپردازم اما نمونه‌های بارزی هست؛ از جمله مهاجرت گسترده آفریقایی‌ها و خاورمیانه‌ای‌ها به دیگر کشورها که همه از احساس شگرف و دلنشینی می‌گویند که در دیار غربت با دیدن و هم‌صحبت شدن با دیگر هموطنان نصیب‌شان شده است. به جرات می‌توان گفت که زبان یکی ار زیباترین موهبت‌هایی است که هر ملتی داراست و بیراه نیست اگر بگوییم یکی از بارزترین ویژگی‌های یک ملت است. در متل‌ها، قصه‌ها، افسانه‌ها، اساطیر و لطیفه‌ها که از دوران‌های بسیار کهن به ما رسیده‌اند، سیر تطور و تکامل فرهنگی یک ملت، فراز و فرودهای او، بالیدن به اوج و گاه سقوط او به حضیض را می‌بینیم. اگر به ریشه‌های فرهنگی مردمی که پیشینه کهن و باستانی دارند بنگریم در تمام آنها نقش افسانه و اساطیر را بسیار بارز می‌بینیم.

در ایران با شاهنامه سترگ خودمان روبه‌روییم با قهرمانانی در هر دو سوی نبرد نیکی و بدی. از سویی ضحاک را می‌بینیم که نماد ستم و مرگ‌آفرینی است و از سویی فریدون و کاوه آهنگر. در جایی عشق دو انسان را به تصویر می‌کشد (بیژن و منیژه) و از سویی مرگ ناخواسته پسر به دست پدر (رستم و سهراب). تاثیر این افسانه‌ها و قصه‌ها چنان عمیق و گسترده است که در قالب ضرب‌المثل‌ها و عبارت‌های زبانزد به زبان مردم کوچه و بازار راه یافته و به کار می‌رود. نوشداروی پس از مرگ سهراب، هفت‌خوان رستم، آرش کمانگیر، گذر سیاووش از آتش، همه و همه به بخش‌های مهمی از فولکلور و فرهنگ مردم ما فراروییده‌اند. در فولکلور مردم هندوستان نیز شاهد همین تأثیر هستیم، حماسه مهابهاراتا، پنچاتنتره، باگواد گیتا به بخش مهمی از زبان و اندیشه امروزی مردم هند تبدیل شده است. حماسه‌ها و خدایان هومری اساسا انسان‌گونه وصف شده‌اند؛ با این تفاوت که هرگز پیر نمی‌شوند و جاودانه‌اند.

در ایلیاد و اودیسه با دریایی از این اسطوره‌ها روبه‌روییم که بسیاری از آنها پایه و بنیان ادبیات و فولکلور مردم اروپا شده‌اند. عصر وایکینگ‌ها و خدایان اسکاندیناوی، عصر اسیرها (Aesir) و اودین که پادشاه جهان خدایان است و در سرسرای عظیم خود به نام والهالا (Valhalla) یا سرسرای به هلاکت رسیدگان نشسته و تمام جنگاوران را از میان انسان‌ها به آنجا می‌آورد. در مصر باستان و آشور و سومر نیز با همین اسطوره‌ها به شکل و شمایلی دیگر بر می‌خوریم. حماسه گیلگمش، پادشاهی که حدود 2700 سال پیش از میلاد بر اوروک فرمان می‌راند و منبع الهام بسیاری از راویان شد. در تمدن آزتک که مبنای فرهنگ امروزی بومیان مکزیک بوده و تا آمدن هرناندوکورتس، فاتح اسپانیایی در سال 1519 شکوفا بود، به نگرش عجیب مردم و قربانی کردن مردم برای خوشایند خدای آفتاب برمی‌خوریم و آریایی‌ها که مردمی بودند از قفقاز که حدود دو هزار سال قبل از میلاد به هند آمدند و به تدریج زبان و فرهنگ خود را بر ساکنان بومی تحمیل کردند و شاخه‌هایی از آریایی‌ها در ایران و میانرودان (بین‌النهرین) ساکن شدند. به این پیشینه بسیار موجز اشاره‌ای شد تا شاهدی باشد بر اینکه خمیرمایه فولکلوریک و فرهنگ امروزی مردم جهان تا کجا کهن است.

فولکلور یعنی تجسم تاریخ و فرهنگ کهن مردم. در ضرب‌المثل‌ها که چکیده اندیشه و نگرش مردم یک اقلیم است به نکات ظریف و دنیایی از حکمت برمی‌خوریم. در متل‌هایی که مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها برای نوه‌های خود می‌گفتند و می‌گویند حکمت و لطافت درون این فولکلور را سینه به سینه انتقال می‌دهند و سنتز این همه پدیده‌ای به نام فرهنگ می‌شود.اساطیر، افسانه‌ها، قصه‌های زبانزد، حماسه‌های منثور و منظوم، امثال وحکم، مثل‌ها، سفرنامه‌ها و داستان‌های ملل همه به گونه‌ای تلاش کرده و می‌کنند تا سنن و انسجام ملی و بین‌المللی را قوام بخشند و تاروپود نزدیکی ملل مختلف را در هم بتنند. سیر و تطور طبیعی، شکوفایی و بالیدن این فرهنگ‌ها گاه با ایلغار راهزنان و قبایل بدوی متوقف شده و به قهقرا رفته، مانند هجوم قوم مغول به نیشابور که مهد فرهنگ خراسان بزرگ بود یا هجوم بربرها به مهد تمدن رُم باستان.فولکلور نمود و حضور خود را در رنگین‌کمانی از اشکال نشان می‌دهد که همه به گونه‌ای دارای اصالتند. هر نسلی از این دریای گسترده‌ای که در آن شناور است خوشه‌ای برمی‌گیرد، به آن پروبال می‌دهد و اینجا و آنجا تعدیلش می‌کند تا آن را مناسب حال خود کند. افراد نیز ذایقه‌های متفاوتی دارند و این‌گونه است که فولکلور رشد می‌یابد و طی سال‌ها و قرن‌ها دگرگون می‌شود. نمی‌توان زیرمجموعه مشخصی برای فولکلور نشان داد اما برای شناخت دقیق‌تر حوزه‌هایی که به نحوی به این مقوله مربوطند به چند شاخه فهرست‌وار اشاره می‌کنم:

- آداب و رسوم: شامل فعالیت‌های مردم که مرتبط است با تقویم و روزشمار (مانند نوروز یا اعیاد ملی و مذهبی)

- فرهنگ مادی: که شامل محصولات محسوسی است که حاصل کار انسان برای رفع مایحتاج ضروری، لذت بردن یا رسیدن به منفعت مادی است (شامل بناها و ساختمان‌ها مانند بازارها، بنای باغ‌ها و منازل مسکونی، ساختن حصارها و قایق‌ها)

- باورها: مانند موارد دارو و درمان که مردم برای رفع بیماری، کسالت و غیره به آن متوسل می‌شوند. موجودات ماورالطبیعه (مانند شیاطین و فرشتگان و ارواح جلیله و خبیثه) و نیز قدسی‌سازی و جست‌وجو برای یافتن علل (مانند پیش‌بینی هوا و رد مظالم و باطل کردن طلسم و جادو)

- آثار روایی: شامل تمام داستان گویی‌های سنتی مانند افسانه‌ها در مورد شخصیت‌های بومی، قصه‌های گنج و داستان‌هایی مانند سندباد بحری و مارکوپولو و شرح ماجراهای سفرهای دریایی.

- ترانه‌ها و آوازخوانی‌ها: که شامل مجموعه‌ای غنی از نواها، ترانه‌ها و ملودی‌های ملی است که برخی قدمتی صدها ساله دارند.

- موسیقی: شامل گوشه‌ها و دستگاه‌های موسیقی و ابزار موسیقایی است که هنرمندان به کار می‌گرفته‌اند مانند تار، بربط، سرنا ، دهل و...

- رقص: حرکات موزون و پایکوبی‌های مردم در مراسم مختلف

- ضرب‌المثل‌ها و عبارت‌های متداول و زبانزد و ادبیات شفاهی مانند: نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود، علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، هر کسی از ظن خود شد یار من، همیشه شعبون یک دفعه هم رمضون، استخوان لای زخم، دیگ به دیگ میگه روت سیاه، سه پایه میگه صل علی، افسار شتر بر دم خر بستن و .... با بروز و بسط حیرت‌انگیز تکنولوژی‌های مدرن، این خطر ملموس است که این سنن فرهنگی و این گنجینه غنی فولکلوریک به حاشیه رانده شود و در روبه‌رویی با این خطر است که کار پژوهشگران فرهیخته و ادیبان زحمتکشی مانند دکتر محمد جواد قنواتی در باب معرفی و تبیین فرهنگ غنی فولکلور ایران زمین بسیار ستایش‌برانگیز و مغتنم است. زحمات ایشان برای ایجاد انجمن فولکلور ایران و آثار ارزشمندشان در مقوله ادبیات شفاهی بسیار گرانقدر و شایسته تحسین است. چاپ دوم کتاب ارزشمند «درآمدی بر فولکلور ایران» در کنار تحلیل و پژوهشی ارزشمند از فرهنگ ایران به اشتراکات و همسانی‌های تاریخی، فرهنگی، زبانی و هویتی مردم ایران با مردم افغانستان و تاجیکستان در آسیای میانه پرداخته، به ایشان و جامعه فرهنگی ایران و تمام فارسی‌زبانان جهان تبریک می‌گویم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...