داستان‌هایی درباره‌ی زنان | کافه داستان


زنى به نام اِم، مشغول نوشتن متنى براى شخصى به اسم جفرز است. اِم در سفرى به پاریس، شیطانى را ملاقات می‌کند که در سیر تحول زندگى‌اش نقش مهمى دارد. اِم از ازدواج قبلى خود دخترى داشته و پس از جدایی از همسر اولش با مردى به نام تونى ازدواج می‌کند. اما دیدار با نقاشى خاص موجب انحرافى قریب‌الوقع در خوشبختى او می‌شود.

جایگاه دوم منزل دوم» [Second Place]  راشل کاسک [Rachel Cusk]

«منزل دوم» [Second Place] اثر راشل کاسک [Rachel Cusk] در بدو انتشار، در لیست پرفروش‌ترین‌هاى نیویورک‌تایمز قرار گرفت و مدتى نگذشته نامزد جایزه‌ی ادبى «من بوکر» در سال ٢٠٢١ شد. حال به عواملى که این نوولاى ١۴٢ صفحه‌اى را مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار داده می‌پردازیم.

داستان از زبان اول شخص توسط اِم نوشته شده و همان‌طور که اشاره شد، مخاطب اِم شخصى به نام جفرز است. اما نکته‌ی جالب توجه داستان، عدم شناخت مخاطب از جفرز بوده و این مسئله تا پایان، به همین منوال ادامه می‌یابد. نحوه‌ی نوین روایت و نامه‌گونه‌بودن کتاب، همان شکوه قابل توجهى است که احتمالاً «منزل دوم» را از کتابى کلیشه‌اى درباره زنان، به اثرى قابل توجه مبدل می‌سازد.

اِم زنى‌ست که از داشته‌هاى خود هرچند سطحى و دم دستى احساس رضایت می‌کند. اِم می‌داند زنى میانسال است که موهاى سفید و صورت نه‌چندان زیبایی دارد. خودآگاهى اِم من‌باب سطحى‌نگرى و مکان زندگى‌اش که در مردابى واقع شده، مخاطب را دچار دوگانگى می‌کند اما ام به سبب نویسنده بودنش از نبوغى قابل توجه نیز برخوردار است که همین مسئله می‌تواند روزمرگى سطحىِ وی را با ادراک آگاهانه‌اش همپوشانى ببخشد. ام می‌داند زندگى‌اش پوچ است اما هیچ انگارى‌اش را در تابلوهاى نقاشى مردى شهره درمیابد و همین آگاهى، روزگارش را تغییر می‌دهد.

کتاب، به زیبایی معضلات زنانگى را به چالش می‌کشد. آیا زنان به واسطه‌ی ظاهر و جایگاه اجتماعى‌شان انتخاب می‌شوند؟ آیا عشق فقط به زنان زیبا تعلق دارد؟ این سؤالات از خلقت اولیه تا به امروز در عمق وجود زنان ریشه داشته و مطالعه‌ی این تفکرات می‌تواند عامل درکى بهتر از وضعیت روحى زنان و مجادلات ذهنى‌شان را براى مخاطبین به ارمغان بیاورد.

شیوه‌ی نگارش کتاب مخاطب را دچار این ذهنیت می‌کند که احتمالاً نسخه‌ی ترجمه‌ی کتاب، سانسور فراوانى دارد اما حقیقت امر چیز دیگری ا‌ست. تنها سانسور کتاب، اشاره به نقاشى‌هاى اِروتیک اِل از سوژه ‌هاى انسانى است که در نسخه‌ی ایرانى اشاره‌اى به آن نمی‌شود اما در دیگر موارد هیچ سانسورى در کتاب صورت نگرفته و شاید علت عدم بازگویی نکاتى مهم توسط نویسنده، مشخص‌نبودن جنس رابطه‌اش با جفرز باشد. در نهایت ما نمی‌دانیم که جفرز کیست و چه رابطه‌اى با ام دارد پس نمی‌توانیم قضاوت صحیحی از صحبت‌هایش داشته باشیم.

هنر، توانایی این را دارد که هم امید ببخشد و هم امید را بکشد. انتخاب نقاشى براى پرداختن به درونیات زندگى افراد و طرز تفکرشان به زندگى، همان مغز کاهویى است که کتاب را از عنصر نمادسازى بهره‌مند کرده و خلاقیت نویسنده را به نمایش می‌کشد.

ترجمه در عین خوش‌خوانى، روان بودن و پایبندى به اثر اصلى می‌توانست بهتر هم باشد. ویرایش زبانى اندکى ضعیف است و ابهام در جملات و گرته‌بردارى گاهى مخاطب را از متن عقب می‌اندازد. اما در کل کتاب، خواندنى و بى‌کم و کاستى منتشر شده است.

پایان‌بندى نوولا به مراتب سخت‌تر از رمان بلند است چرا که نیاز به جمع‌بندى کامل در نوولا بسیار کمتر از رمان است. اما راشل کاسک در «منزل دوم» به طور کامل جبهه‌ی خود را مشخص می‌کند. هر آنچه که ام در طول روایت گمانه‌زنى کرده بود با ریتمى صحیح به نتیجه‌اى معکوس خاتمه پیدا می‌کند. هر تصمیمی عواقبى دارد و هرکس که در کارى موفق است لزوماً انسان کاملى نیست. شاید خودکم‌بینى در افراد و همین‌طور بت‌سازى از دیگران یکى از عوامل مهم نابودى عزت ‌نفس باشد. پس در این میان کتاب «منزل دوم» می‌تواند حس تعادل و شکافتن افراط و تفریط را براى مخاطب به همراه بیاورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...