یخ­‌ها که آب می­ شود... | شهرآرا
 

«بی حس شدن، احساس سوزن سوزن شدن، ازدست دادن کامل حس، تبدیل شدن پوست و اندام صدمه دیده به حالت چرمی شکل یا شبیه مو»؛ این‌ها بخشی از علائم فردی است که دچار سرمازدگی شده است، اما زمانی هم که این فرد نجات می‌یابد، روند خوب شدنش خالی از درد نیست و با علائمی مانند درد و سوزش و احتمال عفونت همراه است و فرد بیمار باید مدام مسکن مصرف کند.

خلاصه رمان اتیپل» [زمان آب‌شدن یخ‌ها The Thaw یا Оттепель یا Ottepel] ایلیا ارنبورگ [Ilya Ehrenburg]

در تاریخ شوروی به دوران خروشچف که بعد از استالین روی کار آمد، دوران «آب شدن یخ‌ها» گفته می‌شود. در این دوره، سرکوب و سانسور در شوروی با سیاست استالین زدایی خروشچف کم شد و زندانی‌های زیادی از اردوگاه‌های گولاگ آزاد شدند. شاید بتوان نام گذاری این سال‌ها را به «آب شدن یخ‌ها» انتخابی هوشمندانه دانست، چراکه به درستی، هم به وضعیت انجماد جامعه شوروی در دوران استالین اشاره و هم بیم وهراس‌های دوران استالین زدایی را روایت می‌کند.

داستان «اُتیپل» [زمان آب‌شدن یخ‌ها The Thaw یا Оттепель یا Ottepel] ایلیا ارنبورگ [Ilya Ehrenburg] که نشر برج چاپ کرده است، به همین دوران خروشچف اشاره می‌کند.
ایلیا گریگوریویچ ارنبورگ (۲۷ژانویه۱۸۹۱ تا ۳۱اوت۱۹۶۷) نویسنده و روزنامه نگاری بود که در قلمرو امپراتوری روسیه (کی یف واقع در اوکراین امروزی) زاده شد. در آغاز جوانی درگیر باورهای چپ شد که حاصلش برای او زندان بود. سپس با ادبیات عجین شد و توانست جایزه ادبی استالین را دریافت کند.

پس از مرگ استالین، جوانان روشن فکر شوروی ارنبورگ را به علت سازش با محیط و سکوت طولانی اش در برابر خطاهای استالین سرزنش کردند و او برای جبران این سکوت، داستان اتیپل را در سال۱۹۵۴ منتشر کرد. این کتاب داستان افرادی را روایت می‌کند که همه زندگی‌شان زیر سایه حکومت استالین قرار گرفته و از این رو همه ابعاد وجودی‌شان، از عشق و زندگی خانوادگی تا کار و فعالیت‌های اجتماعی، به حزب کمونیست پیوند خورده است. ارنبورگ در این رمان از زندگی «کاراتییف» می‌گوید که گفتار و زبانش منطبق با فرم‌های رسمی حکومت شوروی است. او زمانی که می‌خواهد در جلسه‌ای کتابی با یک روایت عاشقانه را نقد کند، این گونه کتاب‌ها را به نظام‌های سرمایه داری منتسب می‌کند. بااین حال، کاراتییف در نهان خود همچنان به ارزش‌های انسانی فراتر از الزامات استالینی اعتقاد دارد.

رمان همچنین از فردی به نام «ژوراولیوف» می‌گوید که رئیس کارخانه‌ای در یکی از نواحی شوروی است. او کمونیستی دوآتشه است و همه زندگی خانوادگی و شخصی‌اش را در راه حزب فدا کرده است. ژوراولیوف برای رسیدن به هدف‌هایش از هیچ کار غیراخلاقی‌ای ابا ندارد؛ برای همین وقتی احساس می‌کند که فردی ممکن است به جای او رئیس کارخانه شود، سعی می‌کند با این افترا که زن و فرزند آن فرد به غرب پناهنده شده اند، بی‌اعتبارش کند. او برای خوش خدمتی به حزب، بودجه اختصاصی ساخت مسکن کارگران را صرف افزایش میزان تولید می‌کند تا یک روز که بالاخره بخشی از خانه‌های قدیمی بر اثر کولاک آسیب جدی می‌بینند و خسارت زیادی به خانواده‌ها وارد می‌شود.

با همه این خوش خدمتی‌های او، سرانجام رهبران حزب برکنارش می‌کنند و کار به جایی می‌رسد که انگار او از روز اول وجود نداشته است! بااین همه، داستان پایان خوشی دارد. کاراتییف تصمیم می‌گیرد از پوسته خشک حزبی دوران استالین خارج شود و برای رسیدن به فرد موردعلاقه‌اش تلاش کند. اگر بخواهیم رمان «اتیپل» را مختصر معرفی کنیم، می‌توان گفت این داستان روایت کننده بیم وامیدهای دوران استالین زدایی در شوروی سابق است. کتاب را مژگان صمدی ترجمه کرده و ناشر در 188صفحه آن را روانه ویترین کتاب فروشی‌ها ساخته است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...