رمان «برگزیدگان» [Chosen ones] نوشته ورونیکا راث [Veronica Roth] با ترجمه هدیه منصورکیایی توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد.

برگزیدگان» [Chosen ones]  ورونیکا راث [Veronica Roth]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، ورونیکا راث نویسنده این‌کتاب، رمان‌نویس ۳۳ ساله آمریکایی است که سال ۱۹۸۸ متولد شده و در حوزه نگارش رمان‌های علمی‌تخیلی مشغول به کار است. نسخه اصلی رمان «برگزیدگان» او سال ۲۰۲۰ منتشر شد.

در این‌رمان، پنج قهرمان که در نوجوانی جهان را نجات داده‌اند، در دهه‌ سوم زندگی خود قرار دارند و در این‌برهه، با فاجعه‌ای بزرگتر از گذشته روبرو می‌شوند چون باید در معنای قهرمان بودن تجدیدنظر کنند. ۱۰ سال پیش از شروع داستان، پنج‌قهرمان قصه موفق شدند اهریمن سیاهی را نزدیک شیکاگو شکست دهند و بر سلطه جهانی‌اش که همه‌جا را پر از وحشت و ویرانی کرده بود، پایان دهند.

سلون، مت، استر، اینس و البی پنج‌قهرمان داستان «برگزیدگان» هستند که توسط یک آژانس سری دولتی دور هم جمع شده بودند. علت این‌گردهمایی هم این بوده که در پیشگویی‌ها آمده بوده که یکی از این پنج نفر برگزیده‌ایست که جهان را نجات خواهد داد. اما داستان اصلی ده سال بعد از آن‌ماجراها آغاز شده و جهان رو به جلو حرکت کرده است. به نظر می‌رسد همه، آن روزهای وحشتناک را به دست فراموشی سپرده‌اند. اما برای سلون و دوستانش این‌گونه نیست و با مشکل جدیدی روبرو شده‌اند...

این‌کتاب با ۴۲۴ صفحه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...