به گزارش خبرآنلاین، دافنه دوموریه جایی در یادداشتهایش درباره طرح رمان «ربهکا» نوشته است: «این کتاب احتمالا درباره تاثیر و نفوذ همسر اول یک مرد بر زندگی همسر دوم اوست. تا آنجا که شب و روزِ زن دوم کابوسی میشود... تراژدی در همین نزدیکیهاست و بعد، بوم! یک اتفاقی میافتد.»
دقیقا 75 سال پیش در همین ماه اوت رمان «ربهکا» منتشر شد و کتابخوانان به کتابفروشیها هجوم آوردند تا بفهمند آن «اتفاق» مخوف چیست. این رمان به شاهکار دوموریه بدل شد و یکی از کلاسیکهای ادبیات قرن بیستم نام گرفت.
کیتس براونینگ، پسر دوموریه در خانهای در فریساید، در کورنوال که از دهه 1920 در اختیار خانواده دوموریه بوده، درباره این رمان میگوید: «همان کلیشه قدیمی. این داستان خیلی عالی است. و هنوز هم خیلی بیشتر از دیگر کتابهای او میفروشد.» ماهی چهار هزار نسخه از این کتاب به فروش میرود و هرگز چاپ آن متوقف نشده است.
براونینگ که فیلمساز و عکاس است، اولین بار رمان را «برای نکات بصری» آن خوانده اما بعدها باز هم سراغ آن رفته «و هر بار چیزی متفاوت» در آن پیدا کرده است.
براونینگ 72 ساله میگوید مادرش در سال 1937 پس از سفر به مصر به همین خانه بازگشته است. دوموریه در مصر برای مدتی زندگی میکرد چون شوهرش سرگرد تامی «بوی» براونینگ، فرمانده گردانی مستقر در اسکندریه بوده. دوموریه در مصر طرح نوشتن رمان «ربهکا» را مینویسد و پس از بازگشت به فریساید دست به قلم میشود و فضای این خانه به شدت روی رمان تاثیر میگذارد.
راوی رمان، زنی جوان و بدون نام است که رفتارهای همسر دمدمیمزاجش ماکسیم دووینتر، ملاکی ثروتمند او را سردرگم کرده است. او از آن مردهایی است که میگوید: «ازت میخوام که با من ازدواج کنی جوجه فسقلی!» همسر اول او که ربهکا نام دارد در جریان سانحه قایقسواری غرق شده اما روح او خانه را ترک نکرده است و در جای جای خانه و همچنین در رفتار خانم دانورس، خدمتکار عمارت میشود حضور او را حس کرد.
رمان در اوت سال 1938 منتشر شد و توجه مردم را به خودش جلب کرد، کتاب خبر از حادثهای قریبالوقوع میداد که شبیه خبر جنگ زودرس در سالهای پیش از شروع جنگ جهانی دوم بود. این رمان درباره یک زن مرده و یک خانه است، و هر دو اینها برگرفته از زندگی شخصی خود نویسنده هستند.
«مادرم از اینکه مدام اینقدر درباره این رمان حرف میزدند و آن را رمانتیک و عاشقانه توصیف میکردند، جان به لب شده بود. به گفته خودش این رمان درباره حسادت بود.»
منبع الهام رمان دوموریه، حسادت او به جان ریکاردو، اولین نامزد همسرش بوده. پسرش درباره این نکته میگوید: «یادم میآید یکی دو بار با کارتپستالهای او برخورد کرده بود، البته چیز خاصی نبودند، امضایش هنوز یادم است، حرف R فاملیش را خیلی زیبا نوشته بود.»
دوموریه درباره نام رمان نوشته: «عنوان کتاب «ربهکا» باید مشکی باشد و خیلی برجسته به نظر بیاید، حرف R باید کشیده نوشته شود و بزرگتر از سایر حروف باشد.» براونینگ میگوید ریکاردو بعدا با انداختن خودش زیر قطار خودکشی کرد، هرچند مرگ او هیچ ربطی به ازدواج والدینش نداشته است.
عمارت مندرلی رمان الهام گرفته از «میلتن هال» در کمبریجشایر است که دوموریه در جوانیاش از آن دیدار کرده بود، هرچند او محل عمارت را به خانهای جنگلی خارج از «فوی» (که خودش آن را اجاره کرده بود) تغییر داده بود، جاییکه خانواده پس از فریساید به آن نقل مکان کرد.
براونینگ درباره اهمیت مکان برای دوموریه توضیح میدهد: «همیشه میگفت که مکانها بسیار مهمتر از آدمها هستند. و حتی وقتی در مصر بود، اعتراف کرده بود دلش برای خانه بیشتر از دو فرزند دیگرش (من هنوز به دنیا نیامده بودم) تنگ میشد.»
حتی شخصیت خانم دانورس هم از زنی در میلتن هال الهام گرفته شده بود: «او زنی خدمتکار و بلندقد و تیرهپوش بود. این زنها حتی اگر شوهر هم نکرده باشند، خانم خطاب میشوند. مثل خانم هادسن در داستانهای شرلوک هلمز. مادرم برای اولین بار این زن با نگاه شومش را آنجا میبیند. به نظرم حتی با هم صحبت هم نکردند، همان نگاه برای مادرم کافی بود.»
آلفرد هیچکاک براساس رمان «ربهکا» فیلمی جاودانه به همین نام ساخت و براونینگ نکته جالبی درباره این فیلم فاش کرد: «بامزه است که در فیلمنامه نام شخصیت راوی «من» نوشته شده اما سرصحنه همه او را «دافنه» صدا میزدند.»
براونینگ درباره شباهت مادرش با دو زن رمان میگوید: «مادر شبیه هر دو بود، اما بیشتر شبیه ربهکا بود، مخصوصا در قایقسواری. اما راستش اصلا بدطینتی او را نداشت. جالب است اگر دقت کنید میبینید تنها حرفهای بدی که درباره ربهکا زده میشود از زبان شوهرش است.»
در فیلم برنده اسکار هیچکاک که سال 1940 ساخته شد نقش شوهر را لارنس اولیویه بازی کرد. «مادر عاشق فیلم بود. به نظرش اولیویه عالی بود.»
دافنه دوموریه سال 1907 در لندن به دنیا آمد و دومین دختر از سه دختر خانواده بود. او که اخلاقی پسرانه داشت، عزیزدردانه بابا بود. زمانیکه با براونینگ ازدواج کرد، 25 ساله بود و براونینگ 35 ساله.
براونینگ که اهل قایقسواری بود پس از خواندن «روح زنده»، اولین رمان دوموریه عاشق او و توصیفهای دقیقش شد. زندگی زناشویی این دو، پایدار بود و سه فرزند به نامهای تسا، فلاویا و کریستین (کیتس) داشتند.
دوموریه پسرش را از دخترهایش بیشتر دوست داشت و رفتار تندی با دخترهایش داشت. اغلب اوقات پرستارهای بچهها، از آنها نگهداری میکردند و دوموریه مشغول نوشتن بود. از طرفی گفته میشود دوموریه مردمگریز بود و از حضور در جمع پرهیز میکرد.
با این حال براونینگ درباره مادرش میگوید: «او خیلی بامزه بود. به عنوان مادر و مادربزرگ بینظیر بود و از همه ما زندگی را راحتتر میگرفت. او عادت داشت با بچهها کریکت و فوتبال بازی کند. اما هیچ چیز به اندازه حریم شخصیاش برایش مهم نبود.»
دوموریه سال 1989 درگذشت و از آن زمان مسئولیت آثار او برعهده کیتس براونینگ است. از «ربهکا» اقتباسهای سینمایی و ادبی بسیاری شده و قرار است به زودی فیلم دیگری براساس آن ساخته شود: «قرار است فیلمی درست و حسابی براساس کتاب ساخته شود. من برای نقش مرد فقط به کالین فرث فکر میکنم. برای نقش خانم دانورس هم یا باید مریل استریپ را داشت با گلن کلوز را. و راستی نمیشود رمان را امروزی کرد، این روزها دیگر کسی در خانه سرپیشخدمت نداریم.»
تلگراف