ماه آینده مصادف با 200 سالگی رمان «غرور و تعصب» نوشته جین آستین است.

به گزارش خبرآنلاین، «غرور و تعصب» یکی از بهترین نمونه‌های ادبیات قرن نوزدهم است.

جین آستین بریتانیایی اولین بار این رمان را 17 سال پیش از آنکه با نام «غرور و تعصب» منتشر شود با عنوان «First Impressions» نوشت.
این اثر دومین رمان آستین است و زمانی که می‌خواست آن را به دست چاپ بسپارد، متوجه شد چند رمان با نام «First Impressions» منتشر شده‌اند، برای همین او عبارتی از فنی برنی، معروف‌ترین نویسنده زن بریتانیا را به عنوان نام رمان به عاریت گرفت؛ «غرور و تعصب».
رمان بسیار خوب فروخت اما آستین به اشتباه یکی از آشنایان پیش از چاپ اثر، حق چاپ آن را به ناشر به قیمت 110 پوند فروخت و تمامی حقوق نشر رمان به ناشر رسید.

کتاب ژانویه سال 1813 منتشر شد و به لطف نقدهای مثبت تمامی نسخه‌های آن به فروش رفت. نوامبر همان سال چاپ دوم کتاب عرضه شد و سال 1817 کتاب به چاپ سوم رسید. در همان سال کتاب به فرانسه ترجمه شد و ناشر تنها از فروش چاپ اول و دوم کتاب 450 پوند به جیب زد.
رمان‌های متعددی در قرن نوزدهم چنین وضعیتی داشتند، اما «غرور و تعصب» جین آستین موفق شد از یک کتاب «کالت» به دنیای ادبیات معاصر نیز وارد شود. البته باید اشاره کرد سال‌های سال، کتاب‌های آستین را فقط «جینی‌ها» می‌خواندند، این لقب را طرفداران سینه‌چاک آستین در قرن نوزدهم و بیستم به خود داده بودند. اما با گذر زمان محبوبیت این نویسنده بیشتر شد و بیش از سایر آثار او این «غرور و تعصب» بود که به شکل‌های مختلف در زندگی مردم نقش بازی کرد.
اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی متعددی از «غرور و تعصب» شده است، یکی از نسخه‌های معروف فیلم تلویزیونی سال 1952 با بازی پرونلا اسکالس جوان در نقش لیدیا و پیتر کاشینگ در نقش دارسی است. برخی از این اقتباس‌ها با تغییراتی همراه بودند؛ در نسخه هالیوودی سال 1940 «غرور و تعصب» با بازی گریر گارسن که آلدوس هاکسلی نیز در نوشتن فیلمنامه آن دست داشت، خشم نهایی بانو کاترین فقط برای سنجش عشق لیزی است.
عجیب‌تر این است که حتی اخیرا پی. دی. جیمز رمانی تریلر نوشته که داستانش در پمبرلی می‌گذرد (این رمان خون‌آشامی است)، همچنین چند رمان دیگر هم نوشته شده که در آن‌ها دارسی بچه دارد یا اینکه مشکلات دیگری دارد؛ مثلا درگیر سالخوردگی و غیره است و همه اینها نشان می‌دهد ما از «غرور و تعصب» خسته نمی‌شویم.
عجیب بودن ماندگاری «غرور و تعصب» در این است که رمان محدودیت‌ها و حد و مرزهای مشخصی دارد، حال آستین این کار را عامدانه انجام داده باشد یا نه. مثلا آستین هیچ وقت به واقعه سیاسی یا اجتماعی خاصی اشاره نمی‌کند، مثلا نمی‌دانیم آن گروه شبه‌نظامی برای چه کاری خودش را آماده می کند. کاملا مشخص است که آستین هرگز شخصیت‌های مردش را حتی اگر لازمه خط داستانی باشد با هم تنها نمی‌گذارد، مثلا ما هیچ وقت نمی‌فهمیم دارسی درمورد ازدواج با جین به بینگلی چه می‌گوید.
جالب‌تر اینکه آستین هرگز اجازه نمی‌دهد شخصیت مونث رمان به‌طور مستقیم پیشنهاد ازدواج را قبول کند؛ اما ممکن است خواستگار با فال‌گوش ایستادن متوجه پاسخ مثبت شود. هنوز هم مشخص نیست که آستین نمی‌توانسته یا نمی‌خواسته چهره شخصیت‌هایش را توصیف کند. ما همیشه تصور می‌کنیم دارسی موهای تیره رنگی دارد، اما آستین هیچ کجا به این مسئله اشاره نکرده است.
با وجود این جهان‌بینی، « غرور و تعصب» همچنان یکی از لذت‌بخش‌ترین رمان‌های ادبیات است و سالانه بارها و بارها خوانده می‌شود و تعداد تحسین‌کنندگان آن افزایش می‌یابد. چرا چنین است؟ چرا این اثر همچنان تازه است؟
پاسخ حتما در دقت و صداقت آستین در مشاهده روح و روان انسان است. و آنچه رمان را اینقدر تروتازه نگه داشته است بی‌شک طنز جاری در آن است، کتاب ابدا بطور کامل جدی است. هرکس آثار آستین را بخواند خیلی سریع متوجه طنز خاص او می‌شود، کسانی که شیفته آستین هستند، طنز را بخش جدایی‌ناپذیر آثار او می‌دانند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...