کلکسیونر [The Collector] رمانی از جان فاولس1 (1926- )، نویسنده‌ی انگلیسی، که در 1963 منتشر شد. فردریک کلگ2 کارمند جزء شهرداری، بی‌پول و بی‌معلومات، از مدت‌ها پیش عاشق میراندا3 دانشجوی جوانی است که فردریک را نمی‌شناسد. کلگ پول زیادی در بخت‌آزمایی نصیبش می‌شود و می‌تواند خانه‌ای دورافتاده در روستا بخرد و میراندا را به آنجا ببرد و در زیرزمین محبوسش کند و سپس او را بکشد و مانند ریش آبی، درصدد باشد که لذت انحرافیِ تسلط را با قربانی دیگری تجدید کند.

خلاصه کتاب رمان معرفی کلکسیونر» [The Collector‬]  جان فاولز [john fowles]

در این رمان، حکایت فردریک به تناوب در پی یادداشت روزانه‌ی میراندا می‌آید که غالباً به چهره‌ی مسن‌تر جرج پاستون4 نقاش اشاره می‌کند؛ اغواگری (همزاد کلگ؟) که او را تحت جاذبه‌ی خود دارد. کتاب، به سبب این ارتباط دوصدایی، هم بررسی بالینی یک زن روان‌رنجور است (که فاولس او را به سبب طبیعت روان‌گسیخته‌اش مشخصاً مردانه توصیف می‌کند) و هم وقایع‌نامه‌ی یک رویارویی اجتماعی. تقریباً می‌توان گفت که مبارزه‌ی طبقاتی است.

داشتنِ کلکسیون برای فردریک فعالیتی است جبرانی در مقابل احساس بی‌کفایتی شخصیِ مربوط به پیشینه‌های خانوادگی. کشش او نسبت به هرزه‌نگاری با فرض‌انگاشتن کمال مطلوب همراه است: کلگ در رؤیاهایش هم کسی است که به میراندا تجاوز می‌کند و هم کسی که او را نجات می‌دهد. او خود را شاه ظالم و رئیس گشتاپو تصور می‌کند و از میراندای بیهوش عکس می‌گیرد تا به تسلط خود بر او اطمینان بیشتری بیابد و او را منفعل و تسلیم و تبدیل‌شده به تصویر در نظر آورد -اما، اظهار عشق او، به عکس، به بدترین شکل‌های قالبیِ رمانتیک در ادبیات احساساتی بدل می‌شود.

اگرچه به لحاظ جسمی و مالی میراندا را تحت اختیار دارد، به لحاظ عاطفی وابسته‌ی اوست. وانگهی، قربانی‌اش به او می‌گوید: «تو دنبال مادرت می‌گردی.» فعالیت وهمیِ او اساساً از آن تصویری تغذیه می‌کند که فاولس از ناتوانی او در همسازشدن با شکل‌های قالبی مردانه به دست می‌دهد و درست به همین دلیل، محبوس‌بودن خود را آشکار می‌سازد. در دام نرینگی و نقش‌های جنسیِ شرطی‌شده در جامعه گرفتار می‌آید و سرانجام، همان‌طور که میراندا به او ابراز می‌دارد، هم اوست که «در زیرزمین زندانی» می‌شود.

در روشنایی اشاره‌های بی‌شمار ادبی به «توفان»، اثر شکسپیر، و همچنین به «اما»، اثر جین آوستین چنین به نظر می‌رسد که دیالکتیک ارباب و برده در درون قطب مردانه جابه‌جا شده است: کلگ هم کالیبان6 است و هم فردیناند7 هم هیولا و هم شاهزاده: کالیبان همان آقای التون8 است. میراندا به عکس، در جناح ارتباط بینابینی قرار دارد، نه در جناح تملک خودخواهانه. او همچنین برخلاف کلگ، در اسارت، شکل والاتری از آزادی را کشف می‌کند و از برخی از پیش‌داوری‌های خرده‌بورژوایی خود وامی‌رهد.

در این حال، خواندن یادداشت روزانه‌ی او، که خصوصی‌ترین اندیشه‌هایش را در آن ثبت می‌کند، مدام خواننده را دچار تشویش می‌کند. یادداشت‌های روزانه‌ی میراندا، چون در دل حکایت کلگ گنجانده شد، رمان آن را در حیطه‌ی قدرت‌نمایی خود قرار می‌دهد و از هرخواننده، اگر هم همدست او نشود، شاهد پنهان ناخودآگاه و شاید همدلی می‌سازد. آیا تکوین وهم و خیال، در تحلیل آخر، به فعالیت رمان‌نویس استناد نمی‌کند که همه‌اش دست‌کاری است؟

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. John Fowles 2. Frederick Clegg 3. Miranda
4. George Paston 5. Jane Austen 6. Caliban
7. Ferdinand 8. Elton

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...