«زخم روی زخم» مولتی‌مدیا است | جام جم


کتاب «زخم روی زخم» با این اسم اگزیستانس (وجودگرا) با فصل‌هایی با اسم‌هایی همین‌گونه، با نثری ساده و صمیمی درباره مردمانی ساده‌تر و صمیمی‌تر، نویسنده‌ای دغدغه‌مند با ذهنی سیار و سیر و سلوکی علیه ظلم و ستم؛ گزارشی است از جراحت‌های آن مردمان؛ کتابی خواندنی از محمود جوانبخت. کتابی خواندنی که با مخاطبش حرف می‌زند. فرمی که انتخاب کرده، فرم حرف‌زدن است.

خلاصه کتاب معرفی زخم روی زخم محمود جوانبخت

شیوه نوشتار بر خلاف شیوه دربستی (مثل تاکسی دربستی) رفت و برگشتی است. خاطره‌ها تداعی می‌شود؛ روایت‌ها رؤیت‌ شده و پازل‌ها ساخته‌ می‌شود و قطعات که خرده‌دردها و خورده‌زخم‌ها باشند، به درستی به هم وصل می‌شوند و گاهی دوخته و گاهی بخیه. ذهن نویسنده خطی نیست؛ خط‌خطی است. روایت آدم‌هایش آدمیت می‌سازد و با این که افسار قلم را آگاهانه گاهی شل می‌کند و عصبانی می‌شود؛ حد نگه می‌دارد؛ چرا؟ چون خشونت، خشونت می‌زاید و خشاب خشونت را باید خالی نگه داشت.

نویسنده مستندساز اغلب، قاب‌ها را خوب قاپیده. زخم روی زخم با فهم و توجه رسانه‌ای یک نقطه اتصال یا کانون داغ است برای دو ملت از مجرای یک زبان که همان زبان آذری است. نثر نویسنده سریع، شتاب‌آلود و در تکاپو است و «گیر» و مخصوصا «گور» ندارد و اغلب، فست‌موشن (حرکت تند) است. مساله من با نویسنده این کتاب این است که در نوشتن مستقر نمی‌شود. یعنی خودش را آنقدر درگیر کارهای اجرایی می‌کند که نمی‌تواند زیاد بنویسد و بارها گفته‌ام که این نویسنده کاندیدای نوشتن یک کتاب شاهکار و بزرگ است. و همین مساله نقص‌هایی را برای کتاب ساخته. کتاب هم گزارش است، هم سفرنامه و هم روایت و اساسا مولتی‌مدیا است، یک چیزی کم دارد؛ و آن هم نسخه صوتی کتاب است چون کتاب به صورت گفتاری دارد با مخاطب حرف می‌زند.

نویسنده در گزارش، روایت و سفرنامه که کتابش همزمان هر سه را دارد، نظرها و اظهارشان از مجرای توصیفات و دیالوگ‌ها را اساسی‌تر به جان مخاطب می‌نشاند. توصیف‌های کتاب اغلب خوب، ادبی، حس و جان‌دارند. اظهارنظرها اغلب بیانیه، تکراری و کلیشه‌ای است. روایت‌ها و توصیف‌ها خوب است اما جایی که نویسنده اظهار نظر و تحلیل می‌کند، در آنجاها نسبت به موضوع، اکستریم لانگ‌شات (نمای کاملا دور و بسیار باز که یک فاصله دور را به چشمان بیننده و مخاطب پیوند می‌زند) است. صدای واگویه‌های ذهن نویسنده و تصویرهای برآمده از آن، دلنشین و مؤثرند و صدای ترق و تروق زبان نویسنده، بی‌اثر. مثل صفحه ۶۲ کتاب که اتفاقا به درد کسانی می‌خورد که داستان کوتاه دوست دارند. دارد به یک سگ نگاه می‌کند و می‌گوید ای کاش می‌شد با این سگ مصاحبه کنم چون خیلی از روایت‌ها را دیده است.

وقتی شما کشتار به این بزرگی در میان ترکمانان را با عبارت‌های رسمی مثل بریتانیای منحوس بیان می‌کنی، ماجرا را خراب می‌کنی و به من اجازه نمی‌دهی که به لایه‌های درونی‌ترش بروم. اینجاست که ترق و تروق‌های زبان نویسنده مشخص می‌شود. البته هر کتابی که فرم خودش را صحبت مستقیم با مخاطب در نظر گرفته و اتفاقا نویسنده در زخم روی زخم در این فرم، موفق است؛ یک سری اضافات و افاضات هم در آن رخ می‌دهد. نویسنده گان فاصله‌گذاری برشتی می‌کند و با کسانی که نویسنده هستند، صحبت می‌کند. انتخاب این فرم طبیعتا نویسنده را در شرایط خاصی قرار می‌دهد. جانور خطاب کردن داعش کاری از پیش نمی‌برد اما بعد از صحنه آن سگ (صفحه ۶۲ و ۶۳) که خیلی به دل می‌نشیند، ناسزاهایی که می‌آید، معنادار و مؤثر می‌شوند.

کتاب قبلی محمود جوانبخت، «گزارش اندوه» بود و این کتابش، گزارش جراحت است و مساله آن رِنج سنی و رَنج سنی مخاطب هم هست. چگونگی حرف زدن با نسل امروز مهم است. این کتاب همیشه برای نسل جوان است که مثلا ۱۷ تا ۲۷ سال معنی می‌شود. جوان در آن سن یک‌سری چیزها را ندیده است و آن چیزها باید برایش در کتاب، ساخته بشود. پاشنه‌آشیل این سبک در نوشتن یعنی حرف‌زدن با مخاطب، میز مونتاژ است. من در کتاب قبلی محمود جوانبخت هم این مشکل را داشتم که در تدوین نهایی، کتابش ویرایش نشده بود.

چند جا وضعیت داعش با تاریخ اسلام مقایسه می‌شود که به جان مخاطب نمی‌نشیند. ما خوشبختانه با نویسنده روبه‌رو هستیم. محمود جوانبخت اولترا نویسنده است؛ و گاهی احساس می‌کنم انگار دارد با کسی لج «ضد نوشتن» می‌کند. همین مقایسه با تاریخ اسلام، یک جمله خوب دارد که یک آدم نشسته و دارد به کاروان شام نگاه می‌کند.

دال مرکزی زخم روی زخم این است که داعش برای نابودی شیعه درست شده است اما موضوع هیچ کجای کتاب تبیین نمی‌شود. شاه‌جمله کتاب، این است که «تاریخ عراق، تاریخ خیانت است» و نویسنده باید این را تشریح کند.محمود جوانبخت کانالی را بین آذری‌های ایران و آذری‌های عراق زده که می‌تواند یک مجرای مناسب فرهنگی باشد.​​​​​​​

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...