رئیس قبیله‌ای کوهستانی است؛ چون از رئیس دیگری به نام اسماعیل، ‌که پدرش را کشته و خانواده‌اش را به اسارت گرفته است، کینه‌ای در دل دارد، به روسها می‌پیوندد تا با دشمن مشترک بجنگد. ولی روسها به این متحد جدید اعتمادی ندارند،‌ و به جهت اطمینان از اینکه او گردن‌کشی نخواهد کرد، او و هوادارانش را به پاسگاه‌های مرزی می‌فرستند.

حاجی مراد [Hadji Mourad] . (Hadji Murat) لئو تولستوی
حاجی مراد
[Hadji Mourad] . (Hadji Murat) داستانی از لیف نیکولایویچ تولستوی (1828-1910)، نویسنده روس، که در 1904 نوشته شد. نویسنده خاطراتی از دوران جوانی‌اش در قفقاز و در میان مردم جنگجو و عصیانگر آنجا نقل کرده است. حاجی مراد رئیس قبیله‌ای کوهستانی است؛ چون از رئیس دیگری به نام اسماعیل، ‌که پدرش را کشته و خانواده‌اش را به اسارت گرفته است، کینه‌ای در دل دارد، به روسها می‌پیوندد تا با دشمن مشترک بجنگد. ولی روسها به این متحد جدید اعتمادی ندارند،‌ و به جهت اطمینان از اینکه او گردن‌کشی نخواهد کرد، او و هوادارانش را به پاسگاه‌های مرزی می‌فرستند. حاجی مراد، بالاخره تصمیم می‌گیرد که رأساً با اسماعیل بجنگد و از اردوی روس فرار می‌کند. پس از اندک زمانی قزاقها به او می‌رسند؛ او و همراهانش پس از مقاومت قهرمانانه‌ای کشته می‌شوند. این اثر از جهات بسیاری به آثار اولیه تولستوی شبیه است، ولی از جهت استادی بیشتر در توصیف و تجزیه خلقیات بر آنها برتری دارد. تولستوی در قسمت مرکزی و اصلی اثر، به نظریات سیاسی خود میدان می‌دهد و تصویر یک جانبه از تزار نیکولای اول رسم می‌نماید و «فضایل» او را، که در نظر این نویسنده بزرگ آنارشیست چیز جر رذیلت یا سبکسری نیست، نشان می‌دهد. 

 دکتر ایرج علی‌آبادی. فرهنگ آثار. سروش

 1. Lev Nikolaevic  tolstoi

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...