چارلز دیکنز در روایتی طنز با ترجمه‌ی فرزاد فربد به ایران‌ می‌آید.

خالق «الیور توییست» که خود نویسنده‌ای تمام‌عیار است، سوژه‌ی نوشتن فیلیپ آردا می‌شود، تا این نویسنده‌ی ایرلندی هم از رهگذر روایتی طنز از زندگی چارلز جان هوفام دیکنز، بتواند فرصت معرفی خودش را در جهان ادبیات فراهم آورد.

به گفته‌ی مترجم، نویسنده‌ی سه‌گانه‌ی طنز زندگی چارلز دیکنز با رمان‌های دیکنز شوخی می‌کند تا مخاطب را نسبت به ویکتوریایی انگلستان به خنده وادارد. فیلیپ آردا با انگلستان دوره‌ی ویکتوریا حسابی شوخی و سعی می‌کند تناقض‌های آن دوره‌ی تاریخی را که دیکنز نویسنده در آن می‌زیسته است، روایت کند.

فربد ادامه داد: «این مجموعه در سه‌گانه‌ای به نام‌های «افتضاح‌آباد»، «نمایش هولناک» و «روزگار طاقت‌فرسا» [Terrible times, Dreadful acts, Awful end] به نگارش درآمده است. شخصیت اصلی این سه‌گانه، «ادی دیکنز» نام دارد که برگرفته از نام چارلز دیکنز است.»

افتضاح‌آباد، «نمایش هولناک» و «روزگار طاقت‌فرسا» [Terrible times, Dreadful acts, Awful end]

نشر کتاب پنجره مانند دیگر ترجمه‌های فرزاد فربد، این کتاب را منتشر می‌کند.

به قلم فربد تا کنون 16 جلد از مجموعه‌ی «هنک؛ سگ گاوچران» و مجموعه‌ی پنج‌جلدی داستان «نیروی‌های ‌اهریمنی» فیلیپ پولمن به فارسی‌زبانان عرضه شده است. علاوه بر این، ترجمه‌های دیگری در زمینه‌ی ادبیات فانتزی ارائه کرده است، که به خاطر همین در سومین دوره‌ی داستان‌نویسی علمی - تخیلی و فانتزی به عنوان مترجم برگزیده‌ی این ژانر معرفی شد.

به گزارش ایسنا، چارلز دیکنز روز هفتم فوریه‌ی سال 1812 در منطقه‌ی «لندپورت» در شهر «پورتس‌موث» انگلستان به‌دنیا آمد. دیکنز پس ‌از کار کردن در کارگاه واکس‌سازی و دفتر وکالت، به روزنامه‌نگاری رومی‌آورد. این نویسنده‌ی انگلیس عصر ویکتوریا هنوز یکی از محبوب‌ترین نویسندگان انگلیس و مردم جهان است که آثاری را همچون: «اولیور توییست»، «نیکولاس نیکلبای»، «مغازه‌ی فضول پیر»، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ» و «داستان دو شهر» نوشته است.

چارلز دیکنز روز نهم ژوئن سال 1870 بر اثر سکته‌ی قلبی درگذشت.

................ هر روز با کتاب ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...