رمان «خروس مرده است»[der hahn ist tot]، اثر اینگیرید نول[Ingrid Noll] با ترجمه عذرا جعفرآبادی از سوی نشر پژواک کیوان راهی بازار نشر شده است.

خروس مرده است»[der hahn ist tot]، اثر اینگیرید نول[Ingrid Noll

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «خروس مرده است»، رمانی بلند و جنایی-پلیسی از سرگذشت دختری تنها در شروع دوران یائسگی و عشق پرشور معلم دبیرستانی که برای از میان بردن رقبای خیالی به قتل سه تن اقدام می‌کند. سرانجام این عشق پرشور، پرستاری از معلم است که در حادثه‌ای قطع نخاع شده ‌است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «اول فکر کردم. باز نکنم! در ضمن به این زشتی که در حال حاضر هستم، نباید هیچ کسی مرا ببیند. اما به خاطر آوردم که من به طور رسمی بیمار هستم، ممکن بود رئیس، کار مهمی را از روی میز من به یکی از همکاران برای اجرا داده باشد و همکار ناچار سوالاتی در مورد پرونده دارد. اما ممکن نبود که تلفن بکند؟ یا اینکه خود رئیس است؟ غیر ممکن است؛ من تاکنون غایب نبوده‌ام، در اولین روز بیماری احتیاج به کنترل نبوده و یا اینکه دسته گل بیاورد. پس حتما پلیس است.»

اینگیرید نول، در یک خانواده‌ متمول در شانگهای چین در سپتامبر 1935 متولد شد. پدرش پزشک بود. در 1949 به آلمان مهاجرت کرد. در 1954 از مدرسه‌ی کاتولیک‌ها دیپلم گرفت. در همان سال در رشته ادبیات آلمانی و تاریخ هنر در دانشگاه مشغول به تحصیل شد که به پایان نرسانید. وی ضمن کار در مطب همسر به تربیت سه فرزند خود مشغول بود. پس‌از رفتن فرزندان از خانه‌، به نگارش رمان‌های جنایی پرداخت. او یکی از معروف‌ترین نویسندگان رمان‌های جنایی به زبان آلمانی است. نوشته‌های او تا کنون به 27 زبان خارجی ترجمه شده‌اند.

رمان «خروس مرده است»، اثر اینگیرید نول با ترجمه عذرا جعفرآبادی در 188 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و به‌بهای 28 هزار تومان از سوی نشر پژواک کیوان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...