کتاب «خنوخ و قانون» [Das Gesetz. Dichtung und Wirklichkeit] نوشته توماس مان با ترجمه محمود حدادی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

خنوخ و قانون» [Das Gesetz. Dichtung und Wirklichkeit] نوشته توماس مان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب شصت‌وچهارمین مجموعه‌داستان از مجموعه «ادبیات امروز» است که این‌ناشر چاپ می‌کند و با رعایت حق کپی‌رایت در ایران به چاپ رسیده است.

«تریستان و تونیو کروگر» و «مرگ در ونیز» دیگر آثاری هستند که نشر افق با ترجمه همین مترجم از توماس مان منتشر کرده است.

توماس مان نویسنده سرشناس آلمانی متولد سال ۱۸۷۵ و درگذشته به سال ۱۹۵۵ از ابتدای نویسندگی، بین هم‌وطنانش جایگاه خوبی پیدا کرد و پس از قدرت‌گرفتن ناسیونال‌سوسیالیست‌های آلمان از این‌کشور مهاجرت کرد و ابتدا به سوییس و سپس به آمریکا رفت. آثاری که این‌نویسنده پس از دهه ۱۹۳۰ نوشت، در قالب نقد یا روایت، بخش مهمی از ادبیات مهاجرت آلمان محسوب می‌شوند.

توماس مان از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۳ روی رمان چهارگانه خود «یوسف و برادرانش» کار می‌کرد که از این‌مجموعه داستان‌های «یعقوب» در سال ۱۹۳۳، «یوسف جوان» در ۱۹۳۴، «یوسف در مصر» در سال ۱۹۳۶ و «یوسف روزی‌ده» در سال ۱۹۴۳ منتشر شدند. او این‌اثرش را سرود انسان‌دوستانه نوع بشر نامیده و از حوزه اسطوره‌شناسی، تاویل‌ تورات، تاریخ، دین‌پژوهی و روان‌شناسی هر موضوعی را در این‌داستان‌های توراتی آورده است.

کتاب پیش‌رو ترجمه داستان‌های «خنوخ نوباوه» و «قانون» را شامل می‌شود که نتیجه آن‌دوره از زندگی مان هستند. «خنوخ نوباوه» داستانی روحانی در حاشیه رمان «یوسف و برادرانش» است که در سال‌های مهاجرت مان نوشته شد. این‌قصه از کتاب دوم مجموعه یوسف برگرفته شده که موضوعش افتادن یوسف در چاه و فروخته‌شدنش به مصریان است. «قانون» هم داستانی دیگر در همین‌زمینه است که اندیشه‌های فروید درباره حضرت موسی در آن ریشه دوانده‌اند.

داستان اول، روایت خواب یوسفِ نوجوان از خنوخ نوباوه، پدربزرگ نوح است که او را از پیامبران می‌دانستند. در این داستان یوسف این خواب را برای بنیامین تعریف می‌کند. توماس مان «خنوخ نوباوه» را با گریزهایی به عهد عتیق نوشته است. به شخصیت اصلی این‌داستان از آن‌رو لقب نوباوه داده‌اند که می‌گفتند از زمان کودکی‌اش دانایی و قدرت تفکری عجیب و ذاتی داشته است.

نوولای «قانون» هم دربرگیرنده رخدادهای متعدد زندگی حضرت موسی بر پایه روایت‌هایی از تورات است. راوی این‌قصه می‌گوید موسی که می‌کوشید با نوشتن و ارائه مفاهیمی ساده، جمعیتی را به‌سختی از بیابان‌ها عبور دهد و به آن‌ها شیوه زیستن بیاموزد، گاه اسیر فضاهایی خالی از امید و احساس گم‌گشتگی می‌شد.

در بخش دهم داستان «قانون» می‌خوانیم:

چنین‌تصوری خیلی هم مضحک نمی‌نمود،‌ چون رفتاری که موسی اینک از این‌بینوایان انتظار داشت از هر رسم انسانی فراتر می‌رفت و دشوار اگر که پیش‌تر در ذهن هیچ انسانِ خاکی شکل گرفته بود. شنیدنش دهان اینان را باز گذاشت، زیرا وی دردم، پس از دف و رقص مریم بر تباهی مصریان، هر شادیِ بیشتر را بر این تباهی منع کرد. اعلام کرد: فوج‌های برینِ یهوه خود دست می‌افشاندند که به میان بیایند و با شما در سرود پیروزی‌تان هم‌خوانی کنند، ولی آن‌ قدسی نهیبشان زده است که «یعنی چه! مخلوق من در دریا غرق می‌شود و شما ترانه دم می‌گیرید؟» موسی این‌سخن کوتاه اما شگفتی‌آور را به میان توده برد. و نه‌فقط این، که بر آن افزود: «تو نباید که بر نابودی دشمن خود شادی کنی، شادمان در دل از بدروزی او!» این نخستین‌بار است که توده جاهل _ در شمار دوازده هزار و اندی تن، به پیوست آن سه هزار مرد جنگی _ مستقیم تو خطاب می‌گیرد. با این‌خطاب که بر همگان شامل می‌شد و هم‌زمان نگاه را بر یکایک آن‌ها، بر مرد و زن و پیر و کودک، می‌دوخت، گفتی انگشت نشانه را رو به هر تک‌سینه گرفته بودند: «بر تباهی دشمن خود فریاد شادی سر نده!» این‌زنهار راستی که چه دور از طبع انسانی بود! این‌فرمان ناطبیعی آشکارا با ناپیدایی خدای موسی، که می‌خواست خدای ما باشد، پیوند می‌یافت.

این‌کتاب با ۱۲۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...