نوشته باشد:


پرسش بی‌پایان درباب خشونت جنگ | اعتماد


هان کانگ [Han Kang] در «اعمال انسانی» [Human acts یا Sonyeoni onda] داستانی تلخ و عمیق خلق کرده که بر اساس وقایع واقعی قیام گوانگجو در کره‌جنوبی بنا شده است. این کتاب، چیزی فراتر از یک بازنمایی تاریخی است؛ سفری به اعماق دردهای انسانی، حافظه جمعی و پرسشی بی‌پایان درباره ذات خشونت و مقاومت. سبک نگارش و روایت در این اثر یکی از نقاط برجسته‌ای است که نمی‌توان به سادگی از آن عبور کرد. هان کانگ با بهره‌گیری از چندصدایی، داستان را از دیدگاه‌های مختلف بازگو می‌کند.‌این چندلایگی روایی به اثر حالتی چندوجهی می‌دهد که خواننده را با ابعاد مختلف یک تراژدی روبه‌رو می‌کند.

خلاصه رمان اعمال انسانی» [Human acts یا Sonyeoni onda] [Han Kang] هان کانگ

شیوه نگارش او ترکیبی است از نثری مینیمالیستی که با ظرافت خاصی عواطف را در متن جاری می‌کند. هان کانگ به‌جای استفاده از توصیفات طولانی و پیچیده، با جملات کوتاه و گزنده حقیقت را آشکار می‌کند. این سبک ساده اما تاثیرگذار، خشونت و اندوهی را که در متن موج می‌زند به گونه‌ای ملموس به خواننده منتقل می‌کند و او را درگیر عمق داستان می‌سازد. انتخاب دیدگاه‌های مختلف برای روایت، علاوه بر ایجاد تنوع، خواننده را با شخصیت‌هایی متفاوت روبه‌رو می‌کند که هر یک داستان خود را در دل یک تراژدی بزرگ بازگو می‌کنند.

شخصیت‌ها در این کتاب واقعی به نظر می‌رسند؛ آدم‌هایی عادی که با رویدادهایی غیرعادی روبه‌‌رو شده‌اند. شاید بزرگ‌ترین موفقیت نویسنده این باشد که شخصیت‌ها قهرمان نیستند، بلکه انسان‌هایی هستند که در برابر خشونت و بی‌عدالتی واکنش نشان می‌دهند، گاه با شجاعت و گاه با سکوتی تلخ. همین انسان‌گرایی در شخصیت‌پردازی باعث می‌شود که خواننده بتواند با آنها ارتباطی عمیق برقرار کند. نویسنده نه تنها تغییرات ظاهری، بلکه تحولات عاطفی و روانی شخصیت‌ها را به خوبی به تصویر کشیده است.

هان کانگ در روایت مرگ و زخم، از مرزهای معمول فراتر می‌رود. او این خشونت را به شکلی نمایش می‌دهد که انگار با چیزی سرکوب‌ناشدنی و ازلی مواجهیم. در برخی بخش‌ها، حتی توصیف‌های ساده از بدن‌های زخمی و ارواح سرگردان، معنایی استعاری به خود می‌گیرند. این تصاویر تاثیری ماندگار بر ذهن مخاطب دارند، به‌ویژه زمانی که نویسنده مرز میان زندگی و مرگ را از نگاه انسان‌هایی که قربانی یا شاهد خشونت بوده‌اند، محو می‌کند.

نکته دیگر ترجمه درست کتاب است. مترجم [علی قانع] توانسته سبک خاص هان کانگ را با دقت و حساسیت به فارسی منتقل کند. ترجمه او در بخش‌هایی که احساسات عمیق و لحظات شاعرانه در متن برجسته‌اند، به‌ویژه موفق بوده است. علی قانع با انتخاب واژگان ساده اما پرمعنا، حس و حال متن اصلی را حفظ کرده و به خواننده امکان می‌دهد که با عمق عاطفی داستان ارتباط برقرار کند. هرچند ممکن است در برخی موارد، تغییرات کوچک در ساختار جملات فارسی حس متفاوتی نسبت به نسخه اصلی ایجاد کرده باشد، اما این مساله از تاثیر کلی ترجمه نمی‌کاهد. انتخاب واژگان و لحن مترجم نشان‌دهنده احترامی است که او برای متن اصلی قائل بوده و این امر کتاب را برای خواننده فارسی‌زبان به تجربه‌ای دلنشین تبدیل کرده است.

اعمال انسانی صرفا درباره یک رویداد تاریخی نیست. این اثر پرسش‌هایی عمیق‌تر درباره معنای انسان بودن و میراث خشونت مطرح می‌کند. با روایت داستان‌هایی از مرگ و اندوه، نویسنده نشان می‌دهد که چگونه خاطرات دردناک می‌توانند زندگی فردی و هویت جمعی را تغییر دهند. کتاب به خوبی اهمیت حافظه در شکل‌گیری هویت افراد و جوامع را برجسته می‌کند و در عین حال، مخاطب را با این پرسش مواجه می‌کند که آیا می‌توان از چنگ خاطرات خشونت‌آمیز رها شد؟

یکی از نکات برجسته کتاب، رویکرد انسانی آن به موضوعات جهانی است. هان کانگ از خلال داستانی که به ظاهر درباره یک قیام محلی است، مساله‌ای جهانشمول را به تصویر می‌کشد: تاثیر خشونت سیستماتیک بر جوامع و افراد. این امر کتاب را به اثری فراتر از یک روایت ملی تبدیل می‌کند. ما امروز نیز شاهد فجایعی مشابه در نقاط مختلف جهان هستیم؛ از جنگ‌ها و انقلاب‌ها گرفته تا سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی.

وقتی به آشوب‌‌های امروز منطقه نگاه می‌کنیم، نمی‌توان از شباهت آن به وقایع گوانگجو چشم‌پوشی کرد. در سوریه، همان‌طور که در گوانگجو، خشونت سیستماتیک نه‌تنها جان‌های بی‌شماری را گرفته، بلکه حافظه جمعی جامعه را نیز زخمی کرده است. مردمی که تحت فشار جنگ و بی‌عدالتی روزگار می‌گذرانند، در نهایت با سوالاتی مشابه روبه‌رو می‌شوند: چگونه می‌توان زخم‌های این خشونت‌ها را بهبود بخشید؟ آیا بازماندگان می‌توانند از سایه این فجایع بگریزند یا حافظه جمعی به‌نوعی آنها را محکوم به تکرار می‌کند؟

خواندن این کتاب برای کسانی که به ادبیات جدی علاقه‌مندند، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی است. این اثر به مخاطب اجازه می‌دهد نه تنها خشونت را درک کند، بلکه قدرت همدلی، حافظه و انسانیت را در مواجهه با ناملایمات بازشناسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...