بازخوانی تاریخِ فرهنگ | سازندگی


1
«پنج پرتره» [اثر پیمان طالبی]، جزو جستارهای کلاسیک محسوب می‌شود؛ کلاسیک از این رو، که پایبندی‌اش به تعاریفِ تثبیت‌شده ژانرِ جستار، تام‌وتمام است. جستارنویس‌های کلاسیک هم‌چنان معتقدند که در این ژانر، باید از محوری شخصی به جهانی عمومیت‌یافته رسید.

پنج پرتره پیمان طالبی

حالا البته با گسترشِ آنچه جستار می‌نامیم به صورت‌هایی چون جستار متعین، جستار انتقادی، جستار روایی، جستار اقناعی، جستار فرآیندی، جستار تبیینی و... آن تعریف کلاسیک از جستار، تنها یکی از انواع جستار را نمایندگی می‌کند: جستار شخصی. هنوز هم البته اغلبِ چشم‌گیرترین جستارهایی که جستارنویس‌های مهم دنیا می‌نویسند، در همین دسته‌بندیِ جستار شخصی قرار می‌گیرد. هر پنج جستارِ کتاب «پنج پرتره» نیز، از ویژگی‌های جستار شخصی برخوردار هستند. در هریک از این روایت‌ها، ما با نویسنده‌ای مسأله‌مند مواجه هستیم که می‌خواهد آن مسأله را با ما در میان بگذارد. این در میان‌گذاشتن، و مهم‌تر از آن؛ نامحسوس در معرضِ آن قرارگرفتن، جذاب و خواندنی از آب درآمده است.

2
نقطه‌ عزیمتِ توسل به مقوله‌ جستار شخصی در «پنج پرتره»، آن‌جاهاست که نویسنده، داده‌های موجود را رها می‌کند یا دست‌کم پردازش آن‌ها را به تعویق می‌اندازد تا تجربه‌ای شخصی و داده‌ای میدانی را پیش بکشد. از این دست است اشاره‌ او به سفر کاشانِ ایرج افشار یا روایتِ مواجهه‌ خودش با شخص کتابفروشی که بیژن الهی مشتری‌اش بوده است. اما «پنج پرتره» نیز، مانند برخی جستارهای شخصی، از آسیبِ ابرازِ عقیده و اعلام رأی برکنار نمانده؛ به دو ابراز عقیده در این میان می‌توان اشاره کرد، یکی این‌که نویسنده با متر و معیاری ایدئولوژیک و اخلاقی، بخشی از کارنامه‌ علی دشتی را «قابل الگوبرداری» می‌داند و از بخشی دیگر اعلام برائت می‌کند و دیگر، وقتی درباره‌ جریان شعری که بیژن الهی به آن منتسب است، با اظهارنظری قاطع، کلی و بدون استدلال، می‌گوید آن جریان شعری، متمایز با دیگر انواع شعریِ دهه‌ چهل و پنجاه نیست. جستار شخصی، با تأکید بر «شخصی»انگاشته‌شدنِ آن، به معنای معافیت از تحقیق و مداقه در سوژه‌ موردنظر نیست و نباید ما را به ورطه‌ ابراز عقیده بیاندازد. جستار، حتی جستار شخصی، محلِ کنارگذاشتنِ استدلال نیست؛ استدلالی است چه‌بسا چند مرحله جلوتر از تحقیق و پژوهش. البته کتاب، اغلب سعی دارد از ابراز عقیده برحذر باشد.

3
هر پنج شخصیتی را که در «پنج پرتره» به آن‌ها پرداخته شده، با تسامح جزو تیپِ «خدمتگزار فرهنگ» می‌توان قرار داد؛ کسانی که کار ادبیات و هنر و فرهنگ را جز به‌عنوانِ کنشی فردی و درون‌ماندگار، به‌عنوان خدمتی به فرهنگ عمومی پی می‌گیرند هرچند اگر تلقی‌ آن‌ها نسبت به این خدمتگزاری یکسان نبوده باشد. در هدف‌گذاریِ توپولوژیکِ کتاب هم با تنوع روبه‌رو هستیم؛ به این معنا که مبناقراردادنِ اصلِ «خدمتگزاریِ فرهنگیِ» این پنج شخصیت باهم متفاوت است. این اِبتنا، در مواردی بر تأکیدِ دوباره بر تأکیدات پیشین همراه است و در مواردی، تأکیدی تازه به حساب می‌آید.

مثلا بر اهمیتِ بیژن الهی و ایرج افشار در وجه خدمت به فرهنگ بارها تأکید شده. وقتی بیژن الهی درگذشت، قاسم هاشمی‌نژاد درباره‌اش نوشت: «یاران او می‌دانند که نه‌تنها صادق‌ترین صدای ادب معاصر را از دست داده‌اند، بلکه مهم‌ترین و باقریحه‌ترین و جامع‌ترین شخصیت ادبی سه دهه اخیر ایران را دیگر در کنار خود ندارند. زبان فارسی با مرگ او بخشی از توانایی‌هایش را زیر خاک خواهد نهاد.» دکتر شفیعی‌کدکنی نیز در دهمین سالمرگِ ایرج افشار چنین نوشت: «ایرج افشار از آن مردان نادری بود که خواب و بیداری‌اش، سفر و حضرش و تک‌تک دقایق عمرش، در هر کجای جهان که بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی می‌شد و همتِ او هیچ ‌چیزِ دیگری را برنمی‌تافت. بزرگامردا که او بود!»

درباره‌ الهی و افشار از این توصیفات و تأکیدات کم نیست، پس کار طالبی در این باره، بازخوانیِ تاریخ، با تأکید دوباره بر تأکیداتِ پیشین است. اما در رابطه با فهمیه اکبر، لی‌لی امیرارجمند و علی دشتی ـ به‌خصوص وجوهی از او که در «پنج‌ پرتره» بر آن‌ها تأکید شده - کمتر با چنین گزاره‌های مؤکدی مواجه بوده‌ایم. بنابراین، نشاندن این سه نفر در کنار دو دیگر با محورقراردادنِ همان اصل «خدمتگزاریِ فرهنگی»، ارزش افزوده‌ استراتژیکِ کتاب «پنج پرتره» است.

4
بازخوانیِ تاریخ، تازه‌ترین ولعِ جستارنویسی در ایران است؛ چنین روندی، با عبور از قرائت‌های خطیِ مرسوم می‌تواند به گفت‌وگو با گذشته بیانجامد. «پنج پرتره» تلاشی ارجمند در راستای بازخوانیِ تاریخِ فرهنگ و برقراری این گفت‌وگوست.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...