الکس، قهرمان و راوی رمان، به اتفاق رفقای خود در بیرون از مرزهای قانون زندگی می‌کند و از بدی کردن و خشونت به آهنگ موسیقی لذت می‌برند... در آزمایش‌هایی برای از میان بردن حالات ضداجتماعی‌اش از او به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می‌کنند. بر اثر اقداماتی برای شرطی کردن، «به اصطلاح معالجه می‌شود»... نویسنده‌ای که همسرش بر اثر تجاوز دار و دسته الکس کشته شده است او را به فرزندی می‌پذیرد...

پرتقال کوکی  |  آنتونی برجس
پرتقال کوکی
[ A Clockwork Orange]. رمانی از آنتونی برجس (1) (1917-1993)، نویسنده انگلیسی، که در 1962 منتشر شده است. الکس، قهرمان و راوی رمان، به اتفاق رفقای خود در بیرون از مرزهای قانون زندگی می‌کند و از بدی کردن و خشونت به آهنگ موسیقی لذت می‌برد و خود با لحن نیشداری یادداشت می‌کند که این موسیقی به روحیه او آرامش می‌بخشد. محیط آینده‌پرست و شهری اثر، محیط جامعه‌ای است که مشخصات دو فرهنگ حاکم، یعنی فرهنگ سرمایه‌داری و کمونیستی، را با هم دارد (الکس و دار و دسته او به زبان «نَدسَت» (2) حرف می‌زنند، زبانی که برجس از آمیختن کلمات انگلیسی و روسی ساخته است). به دنبال دستبردی ناموفق، الکس دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. پس از مرگ زندانی هم‌سلولش، در آزمایش‌هایی برای از میان بردن حالات ضداجتماعی‌اش از او به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می‌کنند. بر اثر اقداماتی برای شرطی کردن که در نظر برجس حتی از جنایاتی که قرار است سرکوب شود جنایتکارانه‌تر است، «به اصطلاح معالجه می‌شود». پس از خروج از زندان، در حالی که به شنیدن نام خشونت دچار تهوع می‌شود، زیر ضربات یکی از قربانیان سابقش می‌افتد که با استفاده از ناتوانی او انتقام خشونت‌های گذشته را از او می‌گیرد. رفقای سابقش هم که پلیس شده‌اند او را می‌کوبند. در این میان (تصادفی تازه و طنزآلود، در داستانی با قابلیت تغییرات نیش‌دار)، ف. الگزاندر، نویسنده‌ای که همسرش بر اثر تجاوز دار و دسته الکس کشته شده است، ولی با همه این حرفها به افکار آزادی‌خواهانه سابق خود وفادار است، الکس را که نشناخته است به فرزندی می‌پذیرد. آن‌گاه الکس بازیچه‌ای می‌شود در دست قدرت (زیر پوشش دلسوزی) بین مخالفان انقلابی با اعاده حیثیت اجباری و حافظات دولتی نظم، در جامعه‌ای که خشونت به حالت یک بیماری بیداد می‌کنند.

الکس با چند کلمه «نَدسَت»، که بی‌اختیار به زبان می‌آورد، لو می‌رود و میزبانش، که او را شناخته است، اعتقادات سابق خود را فراموش می‌کند و با نواختن موسیقی او را وادار می‌سازد که دست به خودکشی بزند. الکس که دیگر قدرت تحمل ندارد، از پنجره پایین می‌پرد و به شدت زخمی می‌شود. وقتی که در بیمارستان چشم می‌گشاید، بر اثر معالجه متقابلی او را به تمایلات سابقش برگردانده‌اند. اینک او معالجه شده است! با وجود این، در آخرین فصل کتاب با الکسی روبرو می‌شویم که خشونت از سرش پریده است؛ آدمی تقریباً احساساتی که آرزو دارد ازدواج کند و پسری داشته باشد که به راه او نرود. برجس که اغلب رمانهای وهمی نوشته است در بذر دیوانه (3)، 1984-1985 اعتراف می‌کند که در واکنش به نظریه‌های رفتارگرایان که در آن روزها رواج داشته است و به نام آنچه جامعه «نیک» تلقی می‌کند عمل می‌شده و در وضع روان‌تنی جنایتکاران در ایالات متحد منعکس می‌شده، به این تجربه کابوس‌وار دست زده است. الکس غیراجتماعی که آگاهانه بدی را انتخاب می‌کند، با وجود افراط‌کاریهایش، گوشه‌ای از عصیان انسانی‌اش بر ضد سازشکاری حاکم بر محیط اطراف یا، از نظر او، بر همه دست‌کاریها و برده‌سازیهای آرمان‌های جمعی رجحان دارد. این رمان، که منتقدان نیز آن را نوعی حکایت رمزی بر ضد تهدید توتالیتاریسم (و از جمله کمونیسم) تلقی کرده‌اند که بر روی فرهنگ غربی سنگینی می‌کند، به ویژه با زبانش که معجزه‌وار ابداع شده است می‌درخشد. یادگرفتن این زبان، به جای اینکه از طریق مراجعه به فرهنگ‌ها امکان داشته باشد، با غوطه خوردن کامل (و اجباری) خواننده در دریای اثر صورت می‌گیرد و در این میان، خواننده می‌تواند شاهد متقاعدکننده‌ترین طنز نویسنده نیز باشد.

رضا سیدحسینی. فرهنگ آثار. سروش

1.Anthony Burgess. 2.nadsat 3.The Wanting Seed

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...