روش خبره شدن در زندگی شخصی و کاری | دنیای اقتصاد


کتاب «چیرگی» [Mastery] توسط رابرت گرین [Robert Greene] نویسنده آمریکایی نوشته شده است که به خاطر کتاب‌‌‌هایش در حوزه استراتژی، قدرت، مهارت‌های چیرگی و نفوذ شناخته می‌‌‌شود. کتاب چیرگی از یک مقدمه و شش فصل تشکیل شده است. نویسنده در مقدمه به نوع خاصی از قدرت و هوش بشری اشاره می‌کند که در مدارس و دانشگاه تدریس نمی‌شود و این نوع قدرت و هوش و حالت ذهنی را در لحظات ویژه تجربه می کنیم.

خلاصه کتاب چیرگی» [Mastery] توسط رابرت گرین [Robert Greene]

اغلب در مواقعی که در فشار هستیم مثلا در مواقعی که فورا باید مساله دشواری را حل کنیم یا نیاز به تصمیم‌گیری فوری پیدا می‌کنیم به سراغمان می‌آید.  گاهی هم این حالت در اثر کار مداوم و مستمر روی یک پروژه به ما دست می‌دهد. منشا این حالت هر چه باشد، ما در این لحظات، سطح بالایی از انرژی و تمرکز را در خودمان احساس می‌کنیم، حالتی که در سایر وضعیت‌ها تجربه‌اش نمی‌کنیم، مثل اینکه متمرکزتر و مصمم‌تر هستیم و ذهن ما به طور کامل غرق آن کار می شود و به چیز دیگری توجه نمی‌کند. در این حالت که با تمرکزی عمیق همراه است، ایده‌هایی درخشان به ذهنمان می رسند. چیرگی یعنی حسی که به من می گوید تسلط و آگاهی بیشتری بر واقعیت، سایر آدم ها و وضعیت خودم دارم. افرادی هستند که این وضعیت برایشان تبدیل به سبک زندگی شده است، یعنی همیشه در این وضعیت و حالت ذهنی هستند که نویسنده این افراد را به‌عنوان استادان بزرگ حوزه خودشان نام برده است مانند لئوناردو داوینچی، توماس ادیسون و ...

نویسنده در ادامه مقدمه به مراحل رسیدن به چیرگی به صورت خلاصه اشاره کرده است.
در فصل (اول) کتاب نویسنده به موضوع «ندای درونی‌تان را کشف کنید: ماموریت زندگی شما» پرداخته است. در این فصل اشاره شده است که به سرچشمه برگردید و به سرنخی از گرایش ذاتی به موضوعات مورد علاقه خود بپردازید. برای اینکه روی یک زمینه مسلط شوید و در آن به چیرگی دست پیدا کنید، اول باید عاشق آن زمینه باشید و نوعی اتصال ژرف و عمیق با آن احساس کنید.

در فصل (دوم) کتاب به مبحث «به واقعیت تن دهید: شاگردی ایده‌آل» پرداخته شده است. بعد از پایان تحصیلات رسمی، وارد مهم‌ترین و حیاتی‌ترین دوره زندگی‌تان ‌می‌شوید، مرحله دوم تحصیلات اما به شکل عملی‌تر و در دنیای واقعی، آغاز می‌شود که نام آن‌ را مرحله شاگردی کردن گذاشته است. نویسنده کتاب چیرگی، در فصل دوم کتاب مرحله شاگردی را یک فرآیند سه مرحله‌ای اعلام کرده است که هر کدام با دیگری هم‌پوشانی دارد. این سه مرحله عبارتند از: مشاهده‌گری عمیق (وضعیت کنش‌پذیری)، کسب مهارت( وضعیت پرکاری) و تجربه گرایی(وضعیت اقدام). سپس در ادامه فصل دوم به شرح سه مرحله پرداخته است.

در فصل (سوم) کتاب، نویسنده به مبحث «قدرت استادان را از آن خود کنید: نیروی راهبردی» پرداخته است. وقتی دانش و تجربه رهبران و استادان از آن شما می‌شود؛ آنها شما را از مسیرهای غیر ضروری و اهداف نامربوط باز می‌دارند و اجازه نمی دهند وقت و انرژی تان را در جای نامناسبی هدر دهید.

نویسنده به هوش اجتماعی در فصل (چهارم) کتاب پرداخته است و توصیه کرده است که آدم ها را همان طور که هستند ببینید. دیدن آدم‌ها به کمک چراغ قوه‌ای پر نور و از دریچه‌ای به غایت واقع‌بینانه، به هوش اجتماعی تعبیر شده است. ما رفتار دیگران را عموما بر اساس حس درونی خودمان و انگیزه‌های شخصی ادراک و تفسیر می‌کنیم. باید این خودمحوری را کنار بگذاریم تا عمیقا بتوانیم روی دیگران تمرکز کنیم و ارتباطات اجتماعی‌مان را با طمانینه پیش ببریم. در فصل (پنجم) کتاب چیرگی، به موضوع فعال سازی خلاقیت پرداخته شده است و توصیه شده است که ذهن نوآفرین را فعال کنید و تفکرتان را سیال‌تر کنید تا ذهنتان روز به روز چند بعدی‌تر شود و از این رو جنبه های بیشتری از حقایق بر شما آشکار شود. این نوآفرینی شما را به اوج قدرت می رساند. در فصل آخر کتاب یعنی فصل (ششم) اشاره شده است که شهود را با تعقل ترکیب کنید تا به چیرگی دست یابید. با این کار گویی حد و مرزی برای توانمندی شما وجود ندارد و از محدودیت های حاکم بر آن عبور می کنیم. آرسام هورداد مترجم توانای کتاب چیرگی است در توصیف این کتاب ارزشمند گفته است: مطالعه‌‌‌ این کتاب به شما کمک می‌‌‌کند مسیر شخصی زندگی‌‌‌تان را، آن‌‌‌‌طور که خودتان می‌‌‌خواهید -نه آن‌‌‌گونه که دیگران به شما می‌‌‌گویند- آجربه‌‌‌آجر بسازید. اگر شما هم دغدغه این را دارید که عمیق‌‌‌ترین گوهر درونی‌‌‌تان را بیابید و آن را با ظرافت پرورش دهید و سپس عرضه کنید و چیزی ماندگار از خودتان به این عالم اضافه کنید، خواندن این کتاب برای شما بی‌‌‌نهایت الهام‌‌‌بخش و کاربردی خواهد بود.

اگر به دنبال متمایز کردن خودتان از دیگران در هر حوزه‌ای هستید (یا حتی آن حوزه را هم هنوز نمی‌شناسید) این کتاب دقیقا همان چیزی هست که لازم دارید.

کتاب چیرگی چگونگی خبره شدن، استادی و مهارت خیره کننده و عالی دائمی در امور مختلف زندگی شخصی یا کاری، را با ذکر مثال‌های واقعی از زندگی بزرگان علم و مدیریت جهانی با بیانی شیوا و دلنشین به همه افراد به خصوص مدیران کسب و کار و صنایع و بنگاه‌های اقتصادی می‌آموزد. مطالعه این کتاب را به همه مدیرانی که می‌خواهند به چیرگی و استادی و خبرگی برسند توصیه می‌کنیم.

[کتاب «چیرگی: راهنمای دست‌یابی به عالی‌ترین فرم قدرت» با ترجمه آرسام هورداد و توسط نشر نوین توسعه‏ منتشر شده است.]

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...