در اندیشیدن دلیر باش! | الف
روشنگری را عمدتاً به عنوان رویدادی تاریخی در تحوّل اندیشهی غربی و یا به مثابهی نهضتی بزرگ و تأثیرگذار مورد مطالعه قرار میدهند. آن بخش از قرن هفدهم و هجدهم که این جریان فکری در آن عصر و در جغرافیای گوناگونی مانند آلمان و فرانسه نمایان گردید، دورهی روشنگری شناخته میشود. از ویژگیهای مهم و بارز این دوران، بازنگری و بازاندیشی در اندیشههای چیرهشدهی قرن هفدهم بود؛ اندیشههایی متافیزیکی در منظومهی فکری و فلسفی فیلسوفان عقلگرا همچون دکارت و دکارتیها. چنانکه توجّه دوباره به عقل و همچنین تجربه، جانی تازه به خود گرفت، و عقل انتقادی، کانون توجّه واقع گردید تا بدین وسیله، آموزههای فلسفهها و اندیشههای پیشین مورد ارزیابی قرار گیرد.
![روشننگری چیست، روشنییابی چیست؟» [Was ist Aufklarung? thesen und definitionen]](/files/164587519265376738.jpg)
اما شایسته است این بار از چشماندازی نزدیک به مفهوم روشنگری بنگریم و آن را بررسی و تدقیق کنیم. از این رو، کتاب کوچک «روشننگری چیست، روشنییابی چیست؟» [Was ist Aufklarung? thesen und definitionen] کوششی برای به دست دادن فهم درستتری از این عنوان به شمار میآید. مقالههایی که در این کتاب آمده است، به دریافت بهتر این مفهوم یاری میرساند.
مترجم این کتاب، مفهومِ «آوف کلرونگ» - واژهای آلمانی که کانت آن را به کار برده است – را پی میگیرد و آهنگ آن دارد تا یادداشت مقدّمهگونهاش بر پژوهش حاضر، جُستاری باشد در درک درستتر مفهومِ کانتی آن. بدین سبب، کاوش خود را با دریافت و فهمِ متفکرانی، به ویژه کارل پوپر، از این مفهوم آغاز میکند و دست آخر میکوشد معادلی سزاوار در زبان فارسی برای این مفهوم پیشنهاد کند. بدین سان، معنای ژرف و راستین «آوف کلرونگ» نزد کانت، رسیدن به آزادیِ دانستن است، و یا به تعریفِ او (کانت)، همواره خود اندیشیدن است؛ به عنوان اصلی بنیادین در این مفهوم.
بر این اساس، مترجم، در وهلهی نخست در برابر آن، واژهی روشننگری را پیشنهاد میکند و بدین ترتیب، وجهِ نامگذاری این کتاب نیز روشن میگردد. اما مترجم در ادامهی کندوکاوهای خویش، بدین نتیجه میرسد که واژهی «روشنییابی» مناسبتر به نظر میآید. اینکه این کتاب دو بخش دارد و در عنوانِ بخش اول، روشننگری انتخاب شده است، در حالی که معادل برگزیده در عنوانِ بخش دوم، روشنییابی است، برای آن است که نشانهای باشد از مسیر ذهنی مترجم در جریان جستجوهایش و هم گواهی بر این که بحث بهراستی بر سر واژه و اصطلاح و یا سلیقهی شخصی نیست و در حقیقت، گفتوگو بر سر یک مفهوم بنیادی در اندیشهی کانت است.
این مجموعه به خوانندگان این امکان را میدهد که از چند و چون استنباطها و برداشتهای اندیشمندان قرن هجدهم آلمان در سالهای پایانیِ دورانی که به نام عصر روشنگری شناخته شده است، شناخت دستِ اولی پیدا کنند. چرا که سرچشمهها زلالی و گواراییِ دیگری دارند. این هدف، از طریق در اختیار نهادن مقالههایی اساسی و مشهور محقّق میشود که از سوی ایمانوئل کانت و موسِس مندلسزون دربارهی روشننگری و همچنین مطالبی که از جانب همعصران نامآور ایشان مانند یوهان گئورگ هامَن، ویلارند، هردِر، لسینگ، شیلّر، آندرِآس ریم و بنیامین ارهارد نگاشته شدهاند. اما روشن است که کانت تأثیری مهم بر بسیاری که در این حوزه نظریهپردازی کردهاند و یا دست به نگارش زدهاند، گذاشته است. چنانکه مقالات بنیامین ارهارد و شیلر در این خصوص از نظر زبان به وضوح اثری را که اینان از کانت پذیرفتهاند، نشان میدهد.
همانگونه که از نام این کتاب هم بر میآید، از دو بخش و دو مجموعه مقالات تشکیل میشود. مقالاتِ بخش اول که زیرمجموعهی عنوان «روشننگری چیست؟»، گردآمدهاند، عبارتاند از:
- دربارهی پرسش روشننگریستن چیست؟ نوشتهی موسس مندلس. این نوشته که در حقیقت اولین پاسخی است به پانوشت چالشگرانهی مقالهای که در آن زمان در ماهنامهی برلینیشه موناتسشریفت، در مخالف با «نکاح عرفی»، به چاپ رسیده بود، و به اینکه بهراستی روشننگریستن چیست. نکتهی قابل توجّه در این نوشته آن است که به روشننگری، از منظر ارتباط آن با فرهنگ و فرهیختگی نگریسته میشود.
- در پاسخ به پرسش روشننگری چیست؟ نوشتهی ایمانوئل کانت. این نوشته، پس از چاپ مقالهی پیشین در همان مجلّه با تعریف معروف او از روشننگری انتشار یافت. اما به نظر میرسد کانت از نوشته شدن چنین پاسخی در مقالهی پیشین، بیخبر بوده است. کانت شعار روشننگری را چنین معرّفی میکند: «در بهکار گرفتن فهم خویش دلیر باش!» و روشننگری را غایت هستی انسانی میداند.
- نامه به کریستیان یاکوب کراوس، نوشتهی یوهان گئورگ هامن. هامَن از برجستهترین و بلیغترین سخنپردازان ضدّ روشننگری بود، و در این نوشته که برای کریستان یاکوب کراوس دوست و شاگرد برجستهی کانت، نگاشت، نکتههای اساسیِ مقالهی کانت را دربارهی روشننگری زیر سؤال میبرد. سرانجام تضادّی را که در نفسِ روشننگری کردن زیر سایهی حمایت «سپاهی سازمانیافته و پُرشمار» نهفته است، یادآور میشود.
- شش پرسش دربارهی روشننگری، نوشتهی کریستف مارتین ویلاند. ویلاند در مقام رماننویس و ناشرِ نشریهی «سروش آلمان»، به هدفهای نهضت روشننگری خدمتهای شایانی کرده است. وی در این نوشته، شش پرسش جزئیتر در خصوص روشننگری مطرح کرده – مانند اینکه روشننگری چیست و یا اینکه حدّ و مرز آن کجاست - و سعی میکند بدانها پاسخ دهد.
- روشننگری «نیازِ» فهم انسانی است، نوشتهی آندرِآس ریم. ریم در مقالهی خود روشننگری را از نظرگاه تاریخی – سیاسی بررسی میکند و به روزگار خوب گذشته، در عهد فریدریش دوم حسرت میخورد و بر اهمیت نمایان روشننگری در عصر جدید تأکید میکند.
- کلمه و مفهوم انسانیت، نوشتهی یوهان گوتفرید هردِر. از دیدگاه هردر، روشننگری بخشی از «انسانیت» آدمی است که نمیتوان از آن چشم پوشید. بدین ترتیب، در این مقاله، به این جنبه از روشننگری میپردازد.
- دربارهی حقیقت، نوشتهی گوتهولد اِفرایم لسینگ. لیسنگ که نمایندهی دوران اوج روشننگری آلمان است، نوشتار او دربارهی حقیقت از درگیریهای قلمی او پیرامون مسایل دینی برگرفته شده است.
- دربارهی حق مردم به انقلاب، نوشتهی یوهان بنیامین ارهارد. به نظر ارهارد، انقلاب، اخلاقاً وقتی موجّه است که به برقراری حقوق بشری انسانها یاری رساند، اما حقوق بشری از دیدگاه او به حق به روشننگری تعبیر میشود.
- دربارهی محدودیتهای عقل، نوشتهی فریدریش شیلّر. مکتوبات شیلر نظریههای فرهنگی نهضت روشننگری را نقد میکند و میکوشد آن را با آنچه وی فرهنگ زیباشناختی مینامد، تکمیل کند. تا بتوان از راه دل، حکومت آیندهی خرد و آزادی را بر پا داشت.
- پیگفتار، نوشتهی ارهارد بار. ارهارد بار که گردآورندهی این مجموعه مقالات است، در این پیگفتار بر آنها مروری میکند تا رهیافتی باشد برای رسیدن به خودآگاهیِ بیشتری در خصوص روشننگری. از این رو و با این هدف، رویکرد نظری کانت در این نوشته به روشنی مورد توجّه است.
بخش دوم هم که «روشنییابی چیست؟» نامگذاری شده و سیروس آرینپور یعنی مترجم این کتاب آن را گردآوری کرده است، به گفتهی خود مترجم، در حقیقت دنبالهی منطقی مقالههای بخش اول است. بخش دوم، مقالات زیر را در بردارد:
- دو کلمه (به جای پیشگفتار)، نوشتهی مترجم فارسی. مترجم در این نوشتار به بررسی مفهوم روشننگری و یا به تعبیری دیگر، همان روشنیابی میپردازد و معنای درستِ روشنییابی را دو کلمه میداند: «عقل بورزید!» و یا «خود بیندیش!»
- نامهی مندلسزون به اگوست هنینگز، نوشتهی موسس مندلسزون. در پی انتشار مقالهی مندلسزون – که در بخش اول بدان اشاره گردید – یکی از دوستان او یعنی هنینگز در نامهای چند نکتهی مبهم آن مقاله را به وی یادآور میشود. این نوشتار در حقیقت، توضیحاتی است در بیان روشنتر نظرات او که در پاسخ به دوستش نگاشته است و به درک دقیقتر مفهومی که مندلسزون از روشنییابی در سر دارد، کمک میکند.
- دربارهی پرسش روشنییافتن چیست؟، نوشتهی موسس مندلسزون. این مقاله همان مقالهی «دربارهی پرسش روشننگریستن چیست؟» است؛ با این تفاوت که مترجم در این مقاله به جای واژهی روشننگری از «روشنییابی» استفاده میکند تا مقصود خود را از مفهومِ درستتر آن برساند.
- مفهومهای گوناگون روشنییابی، نوشتهی کارل فریدریش بارت. این نوشته، گزینشی است از برخی مطالب کتاب او «دربارهی روشنییابی و ابزار گسترش آن». بارت در این نوشتار قصد دارد مفهوم روشنییابی را شفاف گرداند و در آخر به برداشتی نسبی از این مفهوم میرسد.
- دربارهی تأثیر روشنییابی بر انقلابها با امضای محفوظ، نوشتهی ناشناس (ایمانوئل کانت). در عهد فریدریش ویلهلم دوم، دولت روشنییابی را امری خلاف مذهب و حکومت اعلام کرد و دست به نظارت شدید و توقیف زد. کانت از این هجومها بینصیب نماند، اما با نوشتن این مقاله کوشید بار سنگین خشونتها و خونریزیهای انقلاب فرانسه را از دوش روشنییابی بردارد.
- یک بار دیگر «روشنییابی چیست؟»، نوشتهی رابرت دارنتون. این نوشتار پژوهشی است نقّادانه در برابر یکهتازیهای پستمدرنیسم به کلیت ارزشهایی که ریشه در روشنییابی قرن هجدهم دارد. نویسندهی این مقاله بر این باور است که روشنییابی، یک نظام عقیدتیِ بورژوایی است که به رغم خردهگیریهای بسیار هنوز زنده و پابرجاست، و بدین سان میکوشد آن را از منظر تاریخنگری بررسی کند و پس از این به نقدی بر نقدِ روشنییابی دست یازد.